زیر چاقی شکم باب زنی اورته بزستان ظلمگی نقیر و قطمیر
نوع دیگر از همین مقوله..... هست که از ده تومان الی یکصدتومان می خرند و حجت معاملات می نویسند اما آن را در معامله صدهزار تومان دویست هزارتومان بیشتر کمتر استعمال می نمایند. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_حیرت نامه
این قشون کواردی تمامی از.... و پسران وزرا و امرا و بزرگان. سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_حیرت نامه
دیگر کیفیت باشت برد است یعنی به اصطلاح اهل ایران..... سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه
لگن و صابون حاضر کرد و تیغ به..... زده روی بمشتری برفت. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه
وجود پیر زن بسبب.... ایشان در سر راه شاه قدغن شده بود. کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی جیمیزموریه
شیء الله درویش چاپ زن میگواری برصیان طاریست ور بلوقیده فسیح المسالک مستحق اللوم
خرده پژوه اسقام داخلی سبحه شماران بسوغان گرفتن اسبان سهم امیز
شهر پتربورغ که سابق بندر کوچکی بوده و زمین آن جنگل و...... بوده است. سفر نامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه
فراخی گهی قرارش نمی بود سبق برده چابک دبیر فرخ نبرد تازی تیزجوش
حالا خودشان را...... ، چرک و ناراحت حس کردند - تمشک تیغ دار آنتوان چخوف ترجمه صادق هدایت
دیدار آن ورطه های هول انگیز و پست وبلندیهای..... بچشم مانند من کتاب حاجی بابای اصفهانی نوشته جیمیزموریه
مغز کوبی برآهخت زیبق تافته دراها اعدای
تازه رویان نهیب بلارک عنان کرد فرو پژمریده بد اسمانی
نرنجید اگر ره به حیوان نبرد که در راه حیوان چو حیوان نمرد ✏ «نظامی»
پیرامنش مفرشی پیشینه روز تف خشم ترنگ کمان
هژبران پیکر برانگیخت تندسیر تندشیر بی بخت سست پایان
ز باغی که پیشینگان کاشتند پس آیندگان میوه برداشتند چو کشته شد از بهر ما چند چیز ز بهر کسان ما بکاریم نیز ✏ «نظامی»
سوی شیر مرغ ار عنان تافتند به بازار لشگر گهش یافتند ✏ «نظامی»
شهرگان دیار قاعدت پرستنده وار چینی پرند قوی مغز
دولت گزایان حلقه چاکری جگرسای برانداز خویش دشتبانان
چنان برزن این دم که دادش دهی که بادش دهی گر به بادش دهی ✏ «نظامی»
طعانه ای نهان رفته براسود مردپنهان پژوه فرخ نبرد
گه کینه نالندگان انجمند جنگ رایی بسیچنده عالم آهنج مقراضه سواد بهی پوینده اسبان
در مورد متولدین سال 60 تا 69 کدام گزینه درست است؟
به فرمان شه چنگ را ساز کرد دَرِ دُرجِ گوهر ز لب باز کرد ✏ «نظامی»
مشو در حساب جهان سختگیر همه سختگیری بود سخت میر ✏ «نظامی»
بد اسمانی گزاینده عفریتی ازارشی خصومت گران بینباشتی
پردگیهای راز گزارنده تخته سالخورد اتشین خانه سرخیلی شعرگل
گرفتار بند عنان کرد نرم امدن ادبار بخت لحیف
گهی سفته لعلی به پیمانه خورد گهی گوش بر لعل ناسفته کرد ✏ «نظامی»
نقابی نه بر صفحهٔ رویشان نه باک از برادر نه از شویشان ✏ «نظامی»
بپذرفتنش حلقه در گوش کرد چو پذرفت نامش فراموش کرد ✏ «نظامی»
به گفتن چه حاجت که هنگام کار هنرهای خود را کنند آشکار ✏ «نظامی»
ز سیمین زنخ گویی انگیخته بر او طوقی از غبغب آویخته ✏ «نظامی»
کمر بستهٔ زلف او مشک ناب که زلفش کمر بست بر آفتاب ✏ «نظامی»
بر و غبغبی کاب ازو میچکید بر آتش بر آب معلق که دید؟ ✏ «نظامی»
مکن ترکی ای ترک چینی نگار بیا ساعتی چین در ابرو میار ✏ «نظامی»
سر بیزبان کاو به خون تر بود به است از زبانی که بی سر بود زبان را نگهدار در کام خویش نفس بر مزن جز به هنگام خویش زبان به که او کامداری کند چو کامش رسد کامگاری کند زبان ترازو که شد راست نام از آن شد که بیرون نیاید ز کام ✏ «نظامی»
سر بیزبان کاو به خون تر بود به است از زبانی که بی سر بود زبان را نگهدار در کام خویش نفس بر مزن جز به هنگام خویش زبان به که او کامداری کند چو کامش رسد کامگاری کند زبان ترازو که شد راست نام از آن شد که بیرون نیاید ز کام ✏ «نظامی»