پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٦,٠٦٢)

بازدید
٢,٥٧٧
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. چند ملیتی 2. شرکت چند ملیتی مثال: Greens are against multinationals طرفداران محیط زیست مخالف شرکتهای چند ملیتی هستند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. جلد. غلاف. پوشش. روکش 2. بدنه 3. ( در و پنجره ) چهارچوب مثال: the casing is tough enough to withstand knocks بدنه به اندازه کافی سفت و محکم هست { ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

نهفته. زیربنایی مثال: The film has an underlying theme of grief and loss that will hit home with a lot of viewers. فیلم یک مضمون نهفته و زیربنایی از ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. جانشینی. جایگزینی 2. تعویض 3. جانشین. عوض مثال: My secretary left me in the lurch last month and I haven't found a replacement yet ماه گذشته منشیم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواننده. آوازخوان مثال: The singer's voice tails away at the end of the song. صدای خواننده در پایان آهنگ کم ( محو ) شد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. پاندول. آونگ 2. شاغول 4. ( مجازی ) گرایش. جهت مثال a swing of the pendulum یک حرکت پاندول

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال: Entry to the museum is free. ورود به موزه رایگان است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: This means that in holding fast to God’s rope, which is one of the most important tasks, you must work together. این به این معنی است که در اعت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. خلاف کاری 2. خلاف. تخلف 3. قصور پزشک. معالجه غلط مثال: a medical malpractice suit یک اقامه دعوای تخلف پزشکی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دور. دور دست 2. قدیم. گذشته. دور 3. ( نگاه ) مات. بهت زده 4. از دور 5. در عالم هپروت مثال: faraway lands. زمین های دوردست و دور a faraway look. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. رشد کردن 2. بزرگ شدن 3. نمو کردن 4. بالغ شدن 5. قد کشیدن 6. درآمدن. روییدن 7. افزایش یافتن. بیشتر شدن. 8. توسعه پیدا کردن. گسترش یافتن 9. ( مو. نا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. پرفروش ترین کتاب 2. پر فروش ترین ( چیز ) مثال: His latest novel was making a splash in literary circles and is on the best - seller list. آخرین ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( باله ) چرخ روی نوک پا 2. روی نوک پا چرخ زدن مثال: She pirouetted across the stage او با نوک پا چرخ زدن از عرض صحنه گذشت.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: we don’t lose sight of the idea of “Islamic Ummah. ” ما ایده امت اسلامی را فراموش نمی کنیم.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: For years, I have intentionally been emphasizing the term “Islamic Ummah” so that we don’t forget that we are one nation. من سالهاست متعمدا ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

( دستگاه یا وسیله ) مرطوب کننده. رطوبت ساز مثال: The customers snapped up all the humidifiers on the second day of the cold spell. مشتری ها همه دستگ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قره نی. کلارینت مثال: the smooth tone of the clarinet طنین ملایم و دلنواز ِقره نی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. پوزه 2. ( عامیانه ) بینی. دماغ 3. ( عامیانه ) آنتن. خبرچین. پلیس مثال: a smart blow on the snout یک ضربه شدید بر بینی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. تاتر. تماشاخانه 2. هنر تاتر 3. تالار 4. اتاق عمل 5. صحنه مثال: The theatre shut down after more than half a century. تماشاخانه بعد از بیش از نیم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. آبکی 2. کم رنگ. رنگ پریده 3. اشک آلود. خیس 4. بارانی مثال: the moon shed a watery light ماه یک نور کم رنگ ساطع کرد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. تصور غلط. خیال باطل 2. خطای حسی. خطای ادراک 3. توهم مثال: they must shed their illusions آنها باید تصورات غلطشان را دور بیندازند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کرم پروانه. کرم حشره 2. ( تراکتور. تانک و غیره ) زنجیر. شنی 3. تراکتور زنجیری. تراکتور شنی مثال: the caterpillar shed its skin کرم پروانه پوستش را ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. درخشش. برق. جلا 2. شکوه. جلال 3. شهرت. آوازه 4. لعاب 5. لوستر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بارانی ۲. ( در خطاب ) داداش! داشم مثال: she put her mac on a peg in the hall. او بارانی اش را روی یک قلاب جالباسی در حال گذاشت.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. میخ. میخ چوبی. میخ طویله 2. ( جالباسی ) قلاب 3. گیره لباس 4. ( سازهای زهی ) گوشی. پیچ کوک 5. ( بشکه ) توپی 6. پای مصنوعی. پای چوبی 7. معلول با پای ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. معماری 2. سبک معماری 3. رشته معماری 4. بنا. ابنیه 5. طرح. آرایش 6. ساخت. ساختار

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بنیه. طاقت. تاب. توان مثال: a severe test of their stamina یک محک سخت و طاقت فرسا از بنیه و طاقت آنها he built up his stamina او بنیه و توان خودش را ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. بازویی. پایه ی سه گوش . رفبند 2. تاقچه دیوار کوب. پایه دیواری 3. قلاب. کروشه 4. ابرو . آکولاد 5. کمان. پرانتز 6. گروه. رده. طبقه 7. در قلاب یا ابر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دوقلو 2. شبیه. قرینه مثال: the ship's twin screws پروانه های دو قلوی کشتی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

غیر تاکتیکی مثال: Suppose you retreat for non - tactical reasons in the face of this, although sometimes retreating can be a tactic just like advanci ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Through various means, this message has constantly been conveyed, instilled, and injected into our people that they should be afraid — afraid o ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. محکم ( تر ) کردن. سفت ( تر ) کردن 2. محکم ( تر ) شدن مثال: the handle needs a couple of screws to tighten it دسته به چند تا پیچ نیاز دارد تا آن ر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: So we wouldn’t see embarrassing, shameful incident of xenophobia بنابراین ما درگیری و برخورد �نگران کننده� و اهانت آمیزی از بیگانه هراسی نخواهی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کوه 2. ( مجازی ) کوهی از 3. مازاد 4. ( مربوط به ) کوه یا کوهستان مثال: an impressive mountain scene یک منظره ی کوهستان باعظمت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( مسابقه ) داور. 2. حکم 3. داوری کردن مثال: the umpire reversed the decision داور رای را برگرداند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: They resisted without retreating. آنها بدون �عقب نشینی� مقاومت کردند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مارماهی مکنده مثال: fossil representatives of lampreys نمونه فسیل های مارماهی های مکنده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Numerous memoirs from that era have since been documented in the historical accounts of the Sacred Defense. خاطرات فراوانی از آن دوران وجود د ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با حروف بزرگ به معنی: سازمان ملل. سازمان ملل متحد مثال: the Cambodian representative at the UN نماینده کامبوجی در سازمان ملل We will use air power to ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: the Cambodian representative at the UN نماینده کامبوجی در سازمان ملل

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( دیوار. در و چوب ) قاب چوبی 2. ( هواپیما. اتومبیل و غیره ) تابلوی فرمان. صفحه کلیدها 3. میزگرد. شرکت کنندگان در میزگرد 4. هیئت منصفه. اعضای هیئت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

1. درخشان. روشن 2. به وضوح. به روشنی مثال: the characters are vividly rendered

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. محله. محل. ناحیه 2. اهل محل. اهل محله 3. ( تقسیمات کشوری ) بخش مثال: the parish register دفتر ثبت ناحیه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با سردی. بدون احساس. خشک مثال: he regarded her coldly مرد با سردی و بدون احساس به زن نگاه کرد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپاه پاسداران مثال: Both the statements made by the honorable Friday Prayer Leader along with the very good written piece presented by our brother fr ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

جنگ تحمیلی مثال: During the Sacred Defense, or the Imposed War, the people from this region were truly remarkable in their participation both after t ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: We hope these people [of Kohgiluyeh and Boyer - Ahmad] will receive the attention they deserve in line with their dignity and the spiritual an ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Mr. Aref [Iran’s Vice President] is present here [today], and I will talk about these matters with the President [later] too, God willing. آق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The importance of your work lies in safeguarding this heritage. اهمیت کار شما در حفظ و حراست از این میراث قرار دارد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: We are thankful to God that the 14th presidential election was conducted in the best possible way, despite the prevailing atmosphere of sorrow ...