پیشنهادهای آرمان بدیعی (٦,٠٦٢)
1. چند ملیتی 2. شرکت چند ملیتی مثال: Greens are against multinationals طرفداران محیط زیست مخالف شرکتهای چند ملیتی هستند.
1. جلد. غلاف. پوشش. روکش 2. بدنه 3. ( در و پنجره ) چهارچوب مثال: the casing is tough enough to withstand knocks بدنه به اندازه کافی سفت و محکم هست { ...
نهفته. زیربنایی مثال: The film has an underlying theme of grief and loss that will hit home with a lot of viewers. فیلم یک مضمون نهفته و زیربنایی از ...
1. جانشینی. جایگزینی 2. تعویض 3. جانشین. عوض مثال: My secretary left me in the lurch last month and I haven't found a replacement yet ماه گذشته منشیم ...
خواننده. آوازخوان مثال: The singer's voice tails away at the end of the song. صدای خواننده در پایان آهنگ کم ( محو ) شد.
1. پاندول. آونگ 2. شاغول 4. ( مجازی ) گرایش. جهت مثال a swing of the pendulum یک حرکت پاندول
مثال: Entry to the museum is free. ورود به موزه رایگان است.
مثال: This means that in holding fast to God’s rope, which is one of the most important tasks, you must work together. این به این معنی است که در اعت ...
1. خلاف کاری 2. خلاف. تخلف 3. قصور پزشک. معالجه غلط مثال: a medical malpractice suit یک اقامه دعوای تخلف پزشکی
1. دور. دور دست 2. قدیم. گذشته. دور 3. ( نگاه ) مات. بهت زده 4. از دور 5. در عالم هپروت مثال: faraway lands. زمین های دوردست و دور a faraway look. ...
1. رشد کردن 2. بزرگ شدن 3. نمو کردن 4. بالغ شدن 5. قد کشیدن 6. درآمدن. روییدن 7. افزایش یافتن. بیشتر شدن. 8. توسعه پیدا کردن. گسترش یافتن 9. ( مو. نا ...
1. پرفروش ترین کتاب 2. پر فروش ترین ( چیز ) مثال: His latest novel was making a splash in literary circles and is on the best - seller list. آخرین ...
1. ( باله ) چرخ روی نوک پا 2. روی نوک پا چرخ زدن مثال: She pirouetted across the stage او با نوک پا چرخ زدن از عرض صحنه گذشت.
مثال: we don’t lose sight of the idea of “Islamic Ummah. ” ما ایده امت اسلامی را فراموش نمی کنیم.
مثال: For years, I have intentionally been emphasizing the term “Islamic Ummah” so that we don’t forget that we are one nation. من سالهاست متعمدا ب ...
( دستگاه یا وسیله ) مرطوب کننده. رطوبت ساز مثال: The customers snapped up all the humidifiers on the second day of the cold spell. مشتری ها همه دستگ ...
قره نی. کلارینت مثال: the smooth tone of the clarinet طنین ملایم و دلنواز ِقره نی
1. پوزه 2. ( عامیانه ) بینی. دماغ 3. ( عامیانه ) آنتن. خبرچین. پلیس مثال: a smart blow on the snout یک ضربه شدید بر بینی
1. تاتر. تماشاخانه 2. هنر تاتر 3. تالار 4. اتاق عمل 5. صحنه مثال: The theatre shut down after more than half a century. تماشاخانه بعد از بیش از نیم ...
1. آبکی 2. کم رنگ. رنگ پریده 3. اشک آلود. خیس 4. بارانی مثال: the moon shed a watery light ماه یک نور کم رنگ ساطع کرد.
1. تصور غلط. خیال باطل 2. خطای حسی. خطای ادراک 3. توهم مثال: they must shed their illusions آنها باید تصورات غلطشان را دور بیندازند.
1. کرم پروانه. کرم حشره 2. ( تراکتور. تانک و غیره ) زنجیر. شنی 3. تراکتور زنجیری. تراکتور شنی مثال: the caterpillar shed its skin کرم پروانه پوستش را ...
1. درخشش. برق. جلا 2. شکوه. جلال 3. شهرت. آوازه 4. لعاب 5. لوستر
۱. بارانی ۲. ( در خطاب ) داداش! داشم مثال: she put her mac on a peg in the hall. او بارانی اش را روی یک قلاب جالباسی در حال گذاشت.
1. میخ. میخ چوبی. میخ طویله 2. ( جالباسی ) قلاب 3. گیره لباس 4. ( سازهای زهی ) گوشی. پیچ کوک 5. ( بشکه ) توپی 6. پای مصنوعی. پای چوبی 7. معلول با پای ...
1. معماری 2. سبک معماری 3. رشته معماری 4. بنا. ابنیه 5. طرح. آرایش 6. ساخت. ساختار
بنیه. طاقت. تاب. توان مثال: a severe test of their stamina یک محک سخت و طاقت فرسا از بنیه و طاقت آنها he built up his stamina او بنیه و توان خودش را ...
1. بازویی. پایه ی سه گوش . رفبند 2. تاقچه دیوار کوب. پایه دیواری 3. قلاب. کروشه 4. ابرو . آکولاد 5. کمان. پرانتز 6. گروه. رده. طبقه 7. در قلاب یا ابر ...
1. دوقلو 2. شبیه. قرینه مثال: the ship's twin screws پروانه های دو قلوی کشتی
غیر تاکتیکی مثال: Suppose you retreat for non - tactical reasons in the face of this, although sometimes retreating can be a tactic just like advanci ...
مثال: Through various means, this message has constantly been conveyed, instilled, and injected into our people that they should be afraid — afraid o ...
1. محکم ( تر ) کردن. سفت ( تر ) کردن 2. محکم ( تر ) شدن مثال: the handle needs a couple of screws to tighten it دسته به چند تا پیچ نیاز دارد تا آن ر ...
مثال: So we wouldn’t see embarrassing, shameful incident of xenophobia بنابراین ما درگیری و برخورد �نگران کننده� و اهانت آمیزی از بیگانه هراسی نخواهی ...
1. کوه 2. ( مجازی ) کوهی از 3. مازاد 4. ( مربوط به ) کوه یا کوهستان مثال: an impressive mountain scene یک منظره ی کوهستان باعظمت
1. ( مسابقه ) داور. 2. حکم 3. داوری کردن مثال: the umpire reversed the decision داور رای را برگرداند.
مثال: They resisted without retreating. آنها بدون �عقب نشینی� مقاومت کردند.
مارماهی مکنده مثال: fossil representatives of lampreys نمونه فسیل های مارماهی های مکنده
مثال: Numerous memoirs from that era have since been documented in the historical accounts of the Sacred Defense. خاطرات فراوانی از آن دوران وجود د ...
با حروف بزرگ به معنی: سازمان ملل. سازمان ملل متحد مثال: the Cambodian representative at the UN نماینده کامبوجی در سازمان ملل We will use air power to ...
مثال: the Cambodian representative at the UN نماینده کامبوجی در سازمان ملل
1. ( دیوار. در و چوب ) قاب چوبی 2. ( هواپیما. اتومبیل و غیره ) تابلوی فرمان. صفحه کلیدها 3. میزگرد. شرکت کنندگان در میزگرد 4. هیئت منصفه. اعضای هیئت ...
1. درخشان. روشن 2. به وضوح. به روشنی مثال: the characters are vividly rendered
1. محله. محل. ناحیه 2. اهل محل. اهل محله 3. ( تقسیمات کشوری ) بخش مثال: the parish register دفتر ثبت ناحیه
با سردی. بدون احساس. خشک مثال: he regarded her coldly مرد با سردی و بدون احساس به زن نگاه کرد.
سپاه پاسداران مثال: Both the statements made by the honorable Friday Prayer Leader along with the very good written piece presented by our brother fr ...
جنگ تحمیلی مثال: During the Sacred Defense, or the Imposed War, the people from this region were truly remarkable in their participation both after t ...
مثال: We hope these people [of Kohgiluyeh and Boyer - Ahmad] will receive the attention they deserve in line with their dignity and the spiritual an ...
مثال: Mr. Aref [Iran’s Vice President] is present here [today], and I will talk about these matters with the President [later] too, God willing. آق ...
مثال: The importance of your work lies in safeguarding this heritage. اهمیت کار شما در حفظ و حراست از این میراث قرار دارد.
مثال: We are thankful to God that the 14th presidential election was conducted in the best possible way, despite the prevailing atmosphere of sorrow ...