پیشنهادهای alireza.D (٢١٠)
If there is a man among the coaches in Europe, that man is none other than Ancelotti. 💚
I am keeping track of my expenses by writing them down. من هزینه های خود را با نوشتن آنها پیگیری می کنم 🤒
بی منت 💡
این قید روی انحصاری بودن یک چیز تاکید دارد یعنی وقتی ازش استفاده می کنیم که نشون بدیم چیزی فقط و فقط به یک مورد خاص محدود می شد This room is exclusiv ...
I was merely joking من فقط شوخی میکردم ، این قید بیشتر روی بی اهمیت یا کم اهمیت بودن یک موضوع نسبت به بقیه موارد تاکید دارد He is merely friend ا ...
I see this situation as more of an opportunity than a problem. من این وضعیت را بیشتر یک فرصت میبینم تا یک مشکل . 🏋️🏋️🏋️
She always tries to help others and encourages them to do as well او همیشه تلاش میکند که به دیگران کمک کند و آنها را تشویق کند که همین کار را انجام ...
بیشتر شبیه . بیشتر مانند . This is more as like a dream این بیشتر شبیه یه رویاست
هر معنی که داره . مثلاً ناراحتی ، بی حوصله ، افسرده . باید با احساس همراه باشه احساس ناراحتی . احساس افسردگی . 🤔 قربون دست یه لایک برا کاکو بزار ...
ارزش اسمی . ارزش دفتری .
به عنوان صفت . تحقیر شده کوچک شمرده شده ، اگر این صفت بعداز فعل پیوندی felt بیاد معنی احساس تحقیر شدن کرد , میده ، She felt belittled by his commen ...
In this job you need to be able to face with , insult Disrespect Criticism And renege 🤷🤦 تو این شغل تو باید بتونی با توهین بی احترامی ، انتقاد ...
1, Ali must not be aware that sara is in the hospital نباید علی مطلع بشه که سارا تو بیمارستان است ، Ali must not be told sara is in the hospital ن ...
Could می تونستم Couldn't نمی تونستم I managed تونستم I failed نتونستم وسلام 💡
یک تکه لیمو🍋 در انگلیسی برای یک تکه لیمو , معمولاً از کلمات زیر استفاده می شود A slice of lemon ( یک برش دایره ای شکل A wedge of lemon یک تکه مثل ...
Never place the onyx blocks on top of each other. This will cause the lower blocks to be under pressure and cause cracks or waves to separate from ea ...
آقای میثم علیزاده لشکانی . سلام و احترام لطفا به هر یک از توضیحات خودتون در مورد as such ، مثال انگلیسی بزنید متشکرم 🙏
در برخی موارد In certain اگر با اسامی جمع بیاد . معنی برخی میدهد , 💡
سر درآوردن I can't make sense of the confusing menu options من نمیتونم از گزینه های گیج کننده منو سر دربیارم 🥴
همین تازگی 🤔
گاهی برای توضیح نتیجه یا دلایلی که از شرایط پیش میاد استفاده میشه . بر این اساس ، از این رو ، بنابراین He was the manager of the team , and as such ...
آسیب شدید نخاعی . he was paralyzed by severe spinal injury او به علت آسیب شدید نخاعی فلج شد ، 🏋️🏋️🏋️ 🚑🚑🚑 🧑🦽🧑🦽🧑🦽 وزنه سنگین نزن حتی ...
در حالت صفت She has the required skills for the job او مهارتهای لازم برای شغل را دارد
آدم که قحط نیست ، این نه اون یکی . به قول پرویز پرستویی تو فیلم 🦎 برو حالتو بکن 🤓
بعضی جاها معنی مو دماغ رو میده . و معنی سیریش میده Her boyfriend such a stalker دوس پسرش خیلی سیریشه 😎
عبارت go around می تواند معانی مختلفی داشته باشد، بسته به موقعیت و زمینه ای که در آن استفاده می شود. برخی از معانی رایج عبارتند از 1. چرخیدن یا حرکت ...
در شرایط غیر عادی 🧐
در شرایط عادی
It is neither polite nor politic to get into other people's life دخالت درزندگی دیگران نه ادب است نه عاقلانه ، یعنی که سرت تو . . . . . . خودت باشه ...
Fill this Application and sign it on the bottom این فرم را پر کنید و پای ( زیر ) آن را امضا کنید
He looked completely undone after the news او بعداز شنیدن اخبار کاملا آشفته به نظر می رسید ☹️
ویران The most stricken landscape i have ever seen ویران ترین منظره ای که تاکنون دیده ام 🙆
I was paralyzed with fear اینجا نقش صفت را دارد از ترس خشکم زد یا فلج شدم . The injury paralyzed him اینجا نقش فعل دارد آسیب باعث فلج شدن او شد ...
My heart goes out to you دلم برات میسوزه، ادمین . که یه مدال طلا به من ندادی 😒
هیچ کس از همون ابتدا موفق نمی شود . 🤷 Let me tell you secret , no one does when they begin. بزار یه راز رو بهت بگم ، هیچ کس از همون ابتدا موفق نمیش ...
خود را سرزنش کردن Beating yourself up won't change anything سرزنش کردن خودت چیزی رو تغییر نمی هد🤷
Many believe that the rapid success of the company was due to deals made behind the scenes, Which were never publicly disclosed. بسیاری معتقدند که م ...
معاملاتی که پشت پرده انجام میشود 🤐🤫😎
This is a destiny moment این لحظه سرنوشت ساز ی است 🤔
این ممکن است فراتر از ذهن شما باشد 🤔 فراتر از حس فکری شما باشد
As of the other companies در مقایسه با دیگر شرکتها
دوبرابر مقدار کار یا وظایف، را در یک بازه زمانی مشخص انجام دادن 🤔
اگر تمام توجه و تلاش خودت رو روی یک هدف یا موضوع متمرکز کنی، اگر حواست را جمع کنی
خود واقعیت . Nobody cares if you are actually your true self or not هیچ کس اهمیت نمیده که تو واقعا خود واقعیت هستی یا نه . 🤷
My study has improved compared to before مطالعه من، در مقایسه با قبل بهتر شده نسبت به قبل بهتر شده 🥳🥳🥳
سرو کله زدن I have been dealing with some personal issues and my spirit is tired دارم با برخی مشکلات شخصی سرو کله میزنم و روحم خسته است 🤦😏
بیشتر شبیه . He is not angry , more like disappointed اون عصبانی نیست ، بیشتر شبیه نا امید ه😔
عدم پایبند بودن به قول In this job you need to be able to face reneging on promises در این شغل شما باید بتوانید با عدم پایبند بودن به قول روبرو بش ...
Rumour has it that the company is planning to lay off workers شایعه شده که که شرکت در حال برنامه ریزی برای اخراج کارمندان
Learning to play the guitar is one thing but writing your own songs is a different kettle of fish یاد گرفتن گیتار زدن یه موضوعیه، اما نوشتن آهنگ های ...
As of this moment i will never have to put up with him از این لحظه به بعد دیگه مجبور نیستم اونو تحمل کنم 🥳
I can't stand being left out of important decisions من نمی تونم تحمل کنم که از تصمیم مهم کنار گذاشته بشم 🤨، نادیده گرفته بشم
کنار آمدن . با چیزی مثلاً انتقاد پذیرفتن چیزی . مثلا ریسک You got to get okay with being criticized تو باید باید با مورد انتقاد قرار گرفتن کنار بیا ...
به زندان فرستاده شدن . 🤔 I think he will go down for 2 years فکر کنم برای ۲ سال بفرستنش زندان 🤦
دخالت کردن 🤔
غیر خودی . بی طرف . ناشناس. غیر عضو. بیگانه. غریبه. به عنوان کسی که احتمال برنده شدنش کم است ، ( مسابقه, کاندید در رای آوردن )
؟Are you trying to get a rise out of me داری سعی می کنی حرص منو در بیاری ؟
Admire
یک میان وعده سریع گرفتن 🤔 I stopped by the cofe to grab a quick snack من به کافه سر زدن تا یک میان وعده سریع بگیرم 🤷
He stopped by the office to drop off the documents او به دفتر سر زد تا مدارک را تحویل دهد 🤔
How much longer are you going to look forward to her تا کی قصد داری چشم انتظارش بمونی 🤔
میگم یه دفه اون انگشتت لیز نخوره به ما یه مدال 🏅 طلا بدی 😡
How much longer are you going to wait for her تا کی ، چه مدت دیگه ، قصد درای منتظرش بمونی 🤨 بابا اون رفته ، دیگه نمیاد ، به فکر یکی دیگه باش 😅
You will oblige me greatly if you come early اگر زود تشریف بیاورید ، نهایت لطف را کرده اید . منت خواهید گذاشت 🤔
به نوعی In a way he was right به نوعی، او حق داشت ، حق با او بود 🤔
به زودی از فردا 🤔
مدیر سابق . مدیر قبلی . مدیری که درحال اتمام خدمت است ،
You must not treat this matter lightly نباید با این قضیه سرسری رفتار کنی . نباید این موضوع رو سرسری بگیری.
I work flextime ساعت کاریم متغییره🤔
علامت زدن mark it down as a possible omissions آن را به عنوان یک حذف احتمالی علامت بزن 🤔
He raced down here اون خیلی با عجله اومد اینجا 🤔
Are you trying to get a raise out of me داری سعی می کنی حرص منو در بیاری🤨
You get what you pay for هر چقدر پول بدی همونقدر آش میخوری 🤷
علامت گذاری کردن Mark it down as a possible omissions آن را به عنوان یک حذف احتمالی ، علامت بزن
They thought they would never see each other but fate brought them back together اون ها فکر کردن که هیچ وقت همدیگرو نخواهند دید اما سرنوشت اون ها را ...
حق داشتن . She has the right to vote in the election اون حق دارد در انتخابات رای بده
مورد انتقاد قرار گرفتن 🤔
خیلی زود . خیلی سریع. 🤔
قدرت اراده نیروی اراده Through his own force of will بواسطه قدرت اراده خودش
در برابر گروهی از He prevailed against a field of 20 very talented competitors او در برابر گروهی از ۲۰ رقیب بسیار با استعداد پیروز شد
Progressing at a Snail's pace is still progress یه پیشرفت با سرعت حلزون باز هم پیشرفته 🐌🐌🐌🐌🐌
منتهی میشود در نهایت میشود . ( یعنی منجر به یک نتیجه میرسه )
If I don't get planning permission, all my hard work will go down the drain اگر مجوز برنامه ریزی را دریافت نکنم ، تمام زحماتم به هدر خواهد رفت
What are the stuff members like at the company کارکنان شرکت چطور هستند؟ یعنی از نظر شخصیتی و رفتار ، کارکنان شرکت چطور هستند
نظر سنجی مشتری We should discuss the feedback from the customer survey ما باید در باره باز خوردهای، نظر سنجی مشتریان ، بحث کنیم 🤔
What are the chances of his being accepted into Harvard? احتمال پذیرفته شدن او در دانشگاه هاروارد چقدره ؟
اگر فقط همین جمله stay away گفته بشه . حالت امری پیدا می کنه . به معنی 🖐️ جلو نیا
Is there a shuttle service to the airport. سرویس حمل و نقل به فرودگاه دارید ؟🚕✈️
They have been treating us harshly. آنها با خشونت ، به تندی . با ما رفتار کردند 😔
I haven't come here to pick flaws. من اینجا نیومدم که عیب جویی کنم 🤷
We will hand over the house on September 10th ما ۱۰ سپتامبر خانه را تحویل می دهیم
You took away my authorization تو اختیارات منو ازم گرفتی 😒
May I see your authorization for this ممکنه مجوز قانونی شما رو برای این کار ببینم 👮🚔
If you don't stop smoking , iam going to tell on you. اگه سیگار کشیدن رو متوقف نکنی ، من تو رو لو میدم 🤨
از فرصت استفاده کردن ، I would like to take occasion to thank my kind host . می خواهم از فرصت استفاده کرده و از میزبان مهربانم سپاسگزاری کنم. 🙏
حالت عادی خودم . حالت عادی خودش . 🤔
غیر عمد
تحویل گرفتن ، وارد کردن
بارگیری کردن . The ship took on cargo in bandar abbas کشتی بار را در بندر عباس بارگیری کرد 🤔
Don't go all of a sudden. یهو ی نرو 🤨 What happened all of a sudden? چی شد یهویی ؟😳
He rushed down here او با عجله اومد اینجا 🤔
خیلی مشتاق بودن ، خیلی راغب بودن ، تمایل زیاد داشتن 🤔
دیوانه کننده
I have no fond memories of love من هیچ خاطره خوبی از عشق ندارم 😔💔
I will never let you down هرگز نا امیدت نمیکنم . 🙄
باز گرداندن یا برگرداندن ، چیزی به حالت یا موقعیت قبلی 🤔
کلمه consume در واقع به معنای مصرف کردن یا استفاده کردن از چیزی برای هر منظوری استفاده می شود، نه فقط محدود به خوردن و آشامیدن. به طور کلی، می تواند ...
چه تاثیری دارد ، چه معنی میده ، یا چه تفاوتی میکنه ( عامیانه , که چی بشه ) این عبارت در حال سادگی ، برای خواستن توضییح بیشتر برای درک بهتر یک وضعیت ...
The police took away my passport so l cant travel پلیس پاسپورت منو گرفت بنابراین نمیتونم سفر کنم 🤷
چیزی را از کسی گرفتن . The teacher took my mobile away until the end of the lesson. معلم تلفن همراه منو تا پایان کلاس ازم گرفت 😒
به محل دیگری بردن . The police took him away for questioning پلیس برای بازجویی به محل دیگری برد
Even the rain couldn't take away from the excitement of the game حتی بارون هم نتونست از هیجان بازی کم کنه👌
Sara has forgiven Ali and taken him back سارا ، علی را بخشید و برگشت پیشش🥰
Play that game took me back to my childhood انجام دادن اون بازی منو به دوران کودکیم برگردوند🥳
علیه کسی موضع گرفتن. He took against me when i was promoted over him وقتی موقعیت شغلی من از او بالاتر شد، علیه من موضع گرفت 🤥
die of a broken heart دق کردن ، از غصه زیاد مردن 😔 She died of a broken heart soon after the disaster
I broke up with , him, her باهاش به هم زدم . فرقی نمیکنه مرد یا زن . جنسیت تاثیری نداره 🥳
Put him through وصلش کن . ( تلفن )
I can't afford it نمیتونم از پسش بربیام🙄
I can keep you up میتونم درکت کنم
That last minute goal had me on the adge of my seat آن گل دقایق پایانی منو روی صندلی میخ کوب کرد 😳
ما میتوانیم as such را با یک جمله منفی استفاده کنیم تا بگوییم چیزی دقیقا آن چیزی که مطرح شده ، نیست He is not a singer as such , he only sings to him ...
The می تونه قبل از صفت استفاده بشه تا آن را به اسم جمع تبدیل کنه . 👌 The unemployed are worried about the future بیکاران نگران آینده هستند 🤷
عبارتهای که با that می آیند ، نمیتوانند مستقیم بعداز حروف اضافه بیایند ، بنابراین بهتر است که از اصطلاح the fact قبل از that استفاده کنیم Despite ...
He has no principles او به هیچ چیز پایبند نیست . اصول اخلاقی مانند درستی ، صداقت ، خوش رفتاری ، وقتی می گوییم کسی اصول اخلاقی نداره، به این معناست ک ...
چندشم اومد ، شد مورمور شدن . 😬
But Everything was changed when you come along اما وقتی تو اومدی ، همه چیز تغییر کرد . ❤️ دروغ میگه😉
My french is not up to much فرانسه من خیلی خوب نیست 🤷
سرزنش کردن . گیر دادن . انتقاد کردن. I am not having a go at you . Don't be sensitive
آش کشک خالته ، بخوری پاته ، نخوری پاته 🤫
Do you want to have a shot می خوایی امتهان کنی ؟, , 🤔
Nowadays landing a good husband is difficult. این روز ها گیر آوردن شوهر خوب سخته😉
He resents of my success اون از موفقیت من دلخوره 🤒
به سختی . با تقلا . The patient spoke with effort بیمار به سختی حرف میزد
My efforts paid off. تلاشهای من نتیجه داد . به نتیجه رسید 👌
I have a nodding acquaintance with him. من آشنایی کمی با او دارم، در حد سلام علیک
I was hopping that you could lending me a hand امیدوار بودم که بتونی کمکم کنی 😏
What does it matter? چه اهمیتی دارد ؟ این جمله به معنی، این موضوع چه اهمیتی داره؟یا چرا این مهمه؟" است. این جمله معمولا برای بیان عدم توجه یا عدم علا ...
This problem is past solution چاره ای برای این مشکل وجود ندارد . past در این جمله صفت است
وابسته بودن . من زیاد اهل ورزش نیستم Iam not much of an athlete
to release your container from the customs you have to fill out customs declaration برای خروج کانتینر خود ، باید فرم اظهارنامه گمرکی را پر کنید
Your container will be released by Clarence broker کانتینر شما توسط ترخیص کار ( کارگزار گمرکی ) ترخیص خواهد شد
Did you release my container from customs کانتینر منو از گمرک ترخیص کردی ؟ I released bil of lading to his name من بارنامه را به نام او واگذار کردم ...
If the meeting runs late, I will arrive on Monday
مناظر خیره کننده . Turkey is a beautiful and diverse country with a rich history, delicious cuisine, and friendly people. It has a vibrant culture, ...
Could you spell out your exact plan for me میشه لطفاً برنامه خودت رو دقیق برام توضیح بدی،
. پشت گوش انداختن . به تاخیر انداختن، به علت عدم تعهد، یا تصمیم گیری ، یا تردید داشتن You should see a doctor , but you are dragging your feet🙄 تو ...
Feel free to chip in when you have any comments راحت باش هر وقت خواستی حرف منو قطع کن اگر نظری داشتی.
با کسی آشنا کردن . If you want to set me up with someone , give me a heads up اگه می خوایی منو با کسی آشنا کنی ، از قبل به من خبر بده 👔💐
Dont miss out on the fantastic summer sales حراج فوق العاده تابستانی را از دست ندین 🥳
She stomped on his hart and dumped him او به آسانی قلب اون پسر رو شکست ، و رهاش کرد ( و این است حقیقت تلخ زندگی ) 💔
صدای گوشخراش
Sorry but i have to get something off my chest. شرمنده اما یه چیزی تو دلم مونده که باید بگم 😔
He is a good man to have when it comes to pinch در مواقع اضطراری آدم بدرد بخوری هستش
I don't want to take up yor time نمیخواهم وقت شما را بگیرم
It seems like there's a small typo in your sentence. به نظر می رسد اشتباه کوچک تایپی در جمله شما وجود داره . 🤔
When you order something, you may have to pay a deposit وقتی شما چیزی سفارش میدهید ، شاید لازم باشه که بیعانه پرداخت کنید
می تونه به عنوان حرف ربط استفاده بشه I regret not listening to you
Dont be taken in by her tempting promise 🤨 گول وعده های وسوسه انگیز اون دختر رو نخور
The money will be held intrust for you until the job is done 🤨
Could you please hold my bag intust ?🙏
در یک سطح . همتراز 🤔
وخامت 🧐
I hope i can pull it off امیدوارم بتونم از پسش بربیام 🙄
آنقدر . آنقدرها . 🤔 آنقدر زیاد
نوع بخصوص
به همان ترتیب
نوع مخصوص .
نوع، بدون علامت تجاری ، بدون مارک
نسخه عمومی .
محاکمه شدن . 🤔
Suddenly a sedan car pulled out Infront me i was about to hit it ناگهان یه ماشین سواری پیچید جلوم ، داشتم میزدم بهش
He is not capable of this این کار از او برنمی آید . او قادر به انجام آن نیست 🤔
خنده بی ادبانه . خنده خارج از نزاکت . 🤔
ارائه کردن ، تقدیم کردن ، دادن ، تسلیم کردن 🤔
اطاعت کردن . تسلیم شدن ، بودن.
تجربه بد ، دشوار ، سخت ، ناخوشایند ، از سر گذراندن 🤔
واریز کردن ، پول 🤔
. ظاهر کردن 🤔
به اندازه کافی نداشتن ، پول یا چیزی 🤔
What are you implying. سربسته ، به چی داری اشاره میکنی ؟ سربسته ، چی داری میگی ؟
دورتر 🤔
People were pressured to take part in the political rallies به مردم فشار آوردند تا در تظاهرات سیاسی شرکت کنند 😕
امنیت دریایی🤔
His forwardness was offensive گستاخی او زننده بود
Golden hair flowing down her back موهای طلایی که از پشتش آویخته
آخر هفته پیش
It was a fortunate day . روز فرخنده ، مبارکی بود
در مان کردن This drug will clear up your cold این دارو سرما خوردگی شما را برطرف خواهد کرد , درمان خواهد کرد
Sorry، I was zoned out ببخشید حواسم نبود
بسته بندی ، مثلاً غذای اضافی در رستوران Can you wrap it up for me میتونی برام بسته بندیش کنی
You must do as you are instructed باید آنطور که به شما دستور میدهند ، عمل کنید
I learned to my cost. درس عبرتی که گرفتم
Possess of در اختیار کسی گذاشت. Possess of He possessed of the information i needed او اطلاعاتی را که لازم داشتم در اختیارم گذاشت He was possesse ...
I had flat tire and It made me go off schedule تایر پنچر شد و آن باشه شد که از برنامه عقب بیفتم .
The price of the house has skyrocketed
Heated moment لحظه داغ ، لحظه پر هیجان
Consist in بستگی داشتن به ، منوط بودن به Consist of متشکل بودن از ، دارا بودن ، Consist with مطابقت داشتن ، جور بودن
He hasn't come to terms with this . او با این موضوع کنار نیموده
It happened even as i predicated درست، دقیقا ، همانطور که پیش بینی کردم اتفاق افتاد .
Never underestimate travertine, you can use it throughout the building هرگز تراورتن رو دست کم نگیرید ، شما میتونید اون رو در تمام ساختمان استفاده کنید
Are you shitting me . گرفتی منو ؟ گرفتی ما رو ؟ سر کار گذاشتی منو ؟
وظایف محول شده . وظایف محوله .
محول شود . واگذار شود . سپرده شود
هر جور عشقته 😉
Are lined up ردیف شده اند مثال 👇 The stone blocks that are lined up are already selected by experts to be shown to the export customers بلوک های سن ...
این رو بزار به حساب سنش ، یا جوانیش
He paced off the lenght of the carpet او با قدم زدن . گام برداشتن طول فرش را اندازه گرفت . او طول فرش راگام برداشت
He paced off the length of the carpet. او طول قالی را قدم زد . ( با قدم زدن اندازه گرفت )
مثل اینکه از چیزی خبر داره یا بو برده