تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If there is a man among the coaches in Europe, that man is none other than Ancelotti. 💚

پیشنهاد
٠

I am keeping track of my expenses by writing them down. من هزینه های خود را با نوشتن آنها پیگیری می کنم 🤒

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی منت 💡

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

این قید روی انحصاری بودن یک چیز تاکید دارد یعنی وقتی ازش استفاده می کنیم که نشون بدیم چیزی فقط و فقط به یک مورد خاص محدود می شد This room is exclusiv ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

I was merely joking من فقط شوخی میکردم ، این قید بیشتر روی بی اهمیت یا کم اهمیت بودن یک موضوع نسبت به بقیه موارد تاکید دارد He is merely friend ا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I see this situation as more of an opportunity than a problem. من این وضعیت را بیشتر یک فرصت میبینم تا یک مشکل . 🏋️🏋️🏋️

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

She always tries to help others and encourages them to do as well او همیشه تلاش میکند که به دیگران کمک کند و آنها را تشویق کند که همین کار را انجام ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیشتر شبیه . بیشتر مانند . This is more as like a dream این بیشتر شبیه یه رویاست

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٤

هر معنی که داره . مثلاً ناراحتی ، بی حوصله ، افسرده . باید با احساس همراه باشه احساس ناراحتی . احساس افسردگی . 🤔 قربون دست یه لایک برا کاکو بزار ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارزش اسمی . ارزش دفتری .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به عنوان صفت . تحقیر شده کوچک شمرده شده ، اگر این صفت بعداز فعل پیوندی felt بیاد معنی احساس تحقیر شدن کرد , میده ، She felt belittled by his commen ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In this job you need to be able to face with , insult Disrespect Criticism And renege 🤷🤦 تو این شغل تو باید بتونی با توهین بی احترامی ، انتقاد ...

پیشنهاد
٠

1, Ali must not be aware that sara is in the hospital نباید علی مطلع بشه که سارا تو بیمارستان است ، Ali must not be told sara is in the hospital ن ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Could می تونستم Couldn't نمی تونستم I managed تونستم I failed نتونستم وسلام 💡

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک تکه لیمو🍋 در انگلیسی برای یک تکه لیمو , معمولاً از کلمات زیر استفاده می شود A slice of lemon ( یک برش دایره ای شکل A wedge of lemon یک تکه مثل ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Never place the onyx blocks on top of each other. This will cause the lower blocks to be under pressure and cause cracks or waves to separate from ea ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آقای میثم علیزاده لشکانی . سلام و احترام لطفا به هر یک از توضیحات خودتون در مورد as such ، مثال انگلیسی بزنید متشکرم 🙏

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در برخی موارد In certain اگر با اسامی جمع بیاد . معنی برخی میدهد , 💡

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سر درآوردن I can't make sense of the confusing menu options من نمیتونم از گزینه های گیج کننده منو سر دربیارم 🥴

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین تازگی 🤔

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاهی برای توضیح نتیجه یا دلایلی که از شرایط پیش میاد استفاده میشه . بر این اساس ، از این رو ، بنابراین He was the manager of the team , and as such ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسیب شدید نخاعی . he was paralyzed by severe spinal injury او به علت آسیب شدید نخاعی فلج شد ، 🏋️🏋️🏋️ 🚑🚑🚑 🧑‍🦽🧑‍🦽🧑‍🦽 وزنه سنگین نزن حتی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حالت صفت She has the required skills for the job او مهارتهای لازم برای شغل را دارد

پیشنهاد
٠

آدم که قحط نیست ، این نه اون یکی . به قول پرویز پرستویی تو فیلم 🦎 برو حالتو بکن 🤓

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

بعضی جاها معنی مو دماغ رو میده . و معنی سیریش میده Her boyfriend such a stalker دوس پسرش خیلی سیریشه 😎

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

عبارت go around می تواند معانی مختلفی داشته باشد، بسته به موقعیت و زمینه ای که در آن استفاده می شود. برخی از معانی رایج عبارتند از 1. چرخیدن یا حرکت ...

پیشنهاد
٠

در شرایط غیر عادی 🧐

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در شرایط عادی

پیشنهاد
٠

It is neither polite nor politic to get into other people's life دخالت درزندگی دیگران نه ادب است نه عاقلانه ، یعنی که سرت تو . . . . . . خودت باشه ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Fill this Application and sign it on the bottom این فرم را پر کنید و پای ( زیر ) آن را امضا کنید

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He looked completely undone after the news او بعداز شنیدن اخبار کاملا آشفته به نظر می رسید ☹️

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویران The most stricken landscape i have ever seen ویران ترین منظره ای که تاکنون دیده ام 🙆

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I was paralyzed with fear اینجا نقش صفت را دارد از ترس خشکم زد یا فلج شدم . The injury paralyzed him اینجا نقش فعل دارد آسیب باعث فلج شدن او شد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

My heart goes out to you دلم برات میسوزه، ادمین . که یه مدال طلا به من ندادی 😒

پیشنهاد
٠

هیچ کس از همون ابتدا موفق نمی شود . 🤷 Let me tell you secret , no one does when they begin. بزار یه راز رو بهت بگم ، هیچ کس از همون ابتدا موفق نمیش ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود را سرزنش کردن Beating yourself up won't change anything سرزنش کردن خودت چیزی رو تغییر نمی هد🤷

پیشنهاد
٠

Many believe that the rapid success of the company was due to deals made behind the scenes, Which were never publicly disclosed. بسیاری معتقدند که م ...

پیشنهاد
٠

معاملاتی که پشت پرده انجام میشود 🤐🤫😎

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

This is a destiny moment این لحظه سرنوشت ساز ی است 🤔

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این ممکن است فراتر از ذهن شما باشد 🤔 فراتر از حس فکری شما باشد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

As of the other companies در مقایسه با دیگر شرکتها

پیشنهاد
٠

دوبرابر مقدار کار یا وظایف، را در یک بازه زمانی مشخص انجام دادن 🤔

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر تمام توجه و تلاش خودت رو روی یک هدف یا موضوع متمرکز کنی، اگر حواست را جمع کنی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود واقعیت . Nobody cares if you are actually your true self or not هیچ کس اهمیت نمیده که تو واقعا خود واقعیت هستی یا نه . 🤷

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

My study has improved compared to before مطالعه من، در مقایسه با قبل بهتر شده نسبت به قبل بهتر شده 🥳🥳🥳

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

سرو کله زدن I have been dealing with some personal issues and my spirit is tired دارم با برخی مشکلات شخصی سرو کله میزنم و روحم خسته است 🤦😏

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیشتر شبیه . He is not angry , more like disappointed اون عصبانی نیست ، بیشتر شبیه نا امید ه😔

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عدم پایبند بودن به قول In this job you need to be able to face reneging on promises در این شغل شما باید بتوانید با عدم پایبند بودن به قول روبرو بش ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Rumour has it that the company is planning to lay off workers شایعه شده که که شرکت در حال برنامه ریزی برای اخراج کارمندان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Learning to play the guitar is one thing but writing your own songs is a different kettle of fish یاد گرفتن گیتار زدن یه موضوعیه، اما نوشتن آهنگ های ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

As of this moment i will never have to put up with him از این لحظه به بعد دیگه مجبور نیستم اونو تحمل کنم 🥳

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

I can't stand being left out of important decisions من نمی تونم تحمل کنم که از تصمیم مهم کنار گذاشته بشم 🤨، نادیده گرفته بشم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنار آمدن . با چیزی مثلاً انتقاد پذیرفتن چیزی . مثلا ریسک You got to get okay with being criticized تو باید باید با مورد انتقاد قرار گرفتن کنار بیا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به زندان فرستاده شدن . 🤔 I think he will go down for 2 years فکر کنم برای ۲ سال بفرستنش زندان 🤦

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دخالت کردن 🤔

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیر خودی . بی طرف . ناشناس. غیر عضو. بیگانه. غریبه. به عنوان کسی که احتمال برنده شدنش کم است ، ( مسابقه, کاندید در رای آوردن )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

؟Are you trying to get a rise out of me داری سعی می کنی حرص منو در بیاری ؟

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Admire

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک میان وعده سریع گرفتن 🤔 I stopped by the cofe to grab a quick snack من به کافه سر زدن تا یک میان وعده سریع بگیرم 🤷

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He stopped by the office to drop off the documents او به دفتر سر زد تا مدارک را تحویل دهد 🤔

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

How much longer are you going to look forward to her تا کی قصد داری چشم انتظارش بمونی 🤔

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میگم یه دفه اون انگشتت لیز نخوره به ما یه مدال 🏅 طلا بدی 😡

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

How much longer are you going to wait for her تا کی ، چه مدت دیگه ، قصد درای منتظرش بمونی 🤨 بابا اون رفته ، دیگه نمیاد ، به فکر یکی دیگه باش 😅

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

You will oblige me greatly if you come early اگر زود تشریف بیاورید ، نهایت لطف را کرده اید . منت خواهید گذاشت 🤔

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به نوعی In a way he was right به نوعی، او حق داشت ، حق با او بود 🤔

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به زودی از فردا 🤔

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدیر سابق . مدیر قبلی . مدیری که درحال اتمام خدمت است ،

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

You must not treat this matter lightly نباید با این قضیه سرسری رفتار کنی . نباید این موضوع رو سرسری بگیری.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I work flextime ساعت کاریم متغییره🤔

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

علامت زدن mark it down as a possible omissions آن را به عنوان یک حذف احتمالی علامت بزن 🤔

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He raced down here اون خیلی با عجله اومد اینجا 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Are you trying to get a raise out of me داری سعی می کنی حرص منو در بیاری🤨

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

You get what you pay for هر چقدر پول بدی همونقدر آش میخوری 🤷

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علامت گذاری کردن Mark it down as a possible omissions آن را به عنوان یک حذف احتمالی ، علامت بزن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

They thought they would never see each other but fate brought them back together اون ها فکر کردن که هیچ وقت همدیگرو نخواهند دید اما سرنوشت اون ها را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حق داشتن . She has the right to vote in the election اون حق دارد در انتخابات رای بده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مورد انتقاد قرار گرفتن 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی زود . خیلی سریع. 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرت اراده نیروی اراده Through his own force of will بواسطه قدرت اراده خودش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در برابر گروهی از He prevailed against a field of 20 very talented competitors او در برابر گروهی از ۲۰ رقیب بسیار با استعداد پیروز شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Progressing at a Snail's pace is still progress یه پیشرفت با سرعت حلزون باز هم پیشرفته 🐌🐌🐌🐌🐌

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منتهی میشود در نهایت میشود . ( یعنی منجر به یک نتیجه میرسه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

If I don't get planning permission, all my hard work will go down the drain اگر مجوز برنامه ریزی را دریافت نکنم ، تمام زحماتم به هدر خواهد رفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

What are the stuff members like at the company کارکنان شرکت چطور هستند؟ یعنی از نظر شخصیتی و رفتار ، کارکنان شرکت چطور هستند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نظر سنجی مشتری We should discuss the feedback from the customer survey ما باید در باره باز خوردهای، نظر سنجی مشتریان ، بحث کنیم 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

What are the chances of his being accepted into Harvard? احتمال پذیرفته شدن او در دانشگاه هاروارد چقدره ؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر فقط همین جمله stay away گفته بشه . حالت امری پیدا می کنه . به معنی 🖐️ جلو نیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Is there a shuttle service to the airport. سرویس حمل و نقل به فرودگاه دارید ؟🚕✈️

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

They have been treating us harshly. آنها با خشونت ، به تندی . با ما رفتار کردند 😔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I haven't come here to pick flaws. من اینجا نیومدم که عیب جویی کنم 🤷

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

We will hand over the house on September 10th ما ۱۰ سپتامبر خانه را تحویل می دهیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

You took away my authorization تو اختیارات منو ازم گرفتی 😒

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

May I see your authorization for this ممکنه مجوز قانونی شما رو برای این کار ببینم 👮🚔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

If you don't stop smoking , iam going to tell on you. اگه سیگار کشیدن رو متوقف نکنی ، من تو رو لو میدم 🤨

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از فرصت استفاده کردن ، I would like to take occasion to thank my kind host . می خواهم از فرصت استفاده کرده و از میزبان مهربانم سپاسگزاری کنم. 🙏

پیشنهاد
٠

حالت عادی خودم . حالت عادی خودش . 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غیر عمد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحویل گرفتن ، وارد کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بارگیری کردن . The ship took on cargo in bandar abbas کشتی بار را در بندر عباس بارگیری کرد 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Don't go all of a sudden. یهو ی نرو 🤨 What happened all of a sudden? چی شد یهویی ؟😳

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

He rushed down here او با عجله اومد اینجا 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی مشتاق بودن ، خیلی راغب بودن ، تمایل زیاد داشتن 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیوانه کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

I have no fond memories of love من هیچ خاطره خوبی از عشق ندارم 😔💔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I will never let you down هرگز نا امیدت نمیکنم . 🙄

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باز گرداندن یا برگرداندن ، چیزی به حالت یا موقعیت قبلی 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

کلمه consume در واقع به معنای مصرف کردن یا استفاده کردن از چیزی برای هر منظوری استفاده می شود، نه فقط محدود به خوردن و آشامیدن. به طور کلی، می تواند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چه تاثیری دارد ، چه معنی میده ، یا چه تفاوتی میکنه ( عامیانه , که چی بشه ) این عبارت در حال سادگی ، برای خواستن توضییح بیشتر برای درک بهتر یک وضعیت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

The police took away my passport so l cant travel پلیس پاسپورت منو گرفت بنابراین نمیتونم سفر کنم 🤷

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی را از کسی گرفتن . The teacher took my mobile away until the end of the lesson. معلم تلفن همراه منو تا پایان کلاس ازم گرفت 😒

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به محل دیگری بردن . The police took him away for questioning پلیس برای بازجویی به محل دیگری برد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Even the rain couldn't take away from the excitement of the game حتی بارون هم نتونست از هیجان بازی کم کنه👌

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Sara has forgiven Ali and taken him back سارا ، علی را بخشید و برگشت پیشش🥰

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Play that game took me back to my childhood انجام دادن اون بازی منو به دوران کودکیم برگردوند🥳

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علیه کسی موضع گرفتن. He took against me when i was promoted over him وقتی موقعیت شغلی من از او بالاتر شد، علیه من موضع گرفت 🤥

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

die of a broken heart دق کردن ، از غصه زیاد مردن 😔 She died of a broken heart soon after the disaster

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

I broke up with , him, her باهاش به هم زدم . فرقی نمیکنه مرد یا زن . جنسیت تاثیری نداره 🥳

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Put him through وصلش کن . ( تلفن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

I can't afford it نمیتونم از پسش بربیام🙄

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I can keep you up میتونم درکت کنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

That last minute goal had me on the adge of my seat آن گل دقایق پایانی منو روی صندلی میخ کوب کرد 😳

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ما میتوانیم as such را با یک جمله منفی استفاده کنیم تا بگوییم چیزی دقیقا آن چیزی که مطرح شده ، نیست He is not a singer as such , he only sings to him ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

The می تونه قبل از صفت استفاده بشه تا آن را به اسم جمع تبدیل کنه . 👌 The unemployed are worried about the future بیکاران نگران آینده هستند 🤷

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عبارتهای که با that می آیند ، نمیتوانند مستقیم بعداز حروف اضافه بیایند ، بنابراین بهتر است که از اصطلاح the fact قبل از that استفاده کنیم Despite ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

He has no principles او به هیچ چیز پایبند نیست . اصول اخلاقی مانند درستی ، صداقت ، خوش رفتاری ، وقتی می گوییم کسی اصول اخلاقی نداره، به این معناست ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چندشم اومد ، شد مورمور شدن . 😬

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

But Everything was changed when you come along اما وقتی تو اومدی ، همه چیز تغییر کرد . ❤️ دروغ میگه😉

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

My french is not up to much فرانسه من خیلی خوب نیست 🤷

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرزنش کردن . گیر دادن . انتقاد کردن. I am not having a go at you . Don't be sensitive

پیشنهاد
٠

آش کشک خالته ، بخوری پاته ، نخوری پاته 🤫

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Do you want to have a shot می خوایی امتهان کنی ؟, , 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Nowadays landing a good husband is difficult. این روز ها گیر آوردن شوهر خوب سخته😉

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

He resents of my success اون از موفقیت من دلخوره 🤒

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به سختی . با تقلا . The patient spoke with effort بیمار به سختی حرف میزد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

My efforts paid off. تلاشهای من نتیجه داد . به نتیجه رسید 👌

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I have a nodding acquaintance with him. من آشنایی کمی با او دارم، در حد سلام علیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I was hopping that you could lending me a hand امیدوار بودم که بتونی کمکم کنی 😏

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

What does it matter? چه اهمیتی دارد ؟ این جمله به معنی، این موضوع چه اهمیتی داره؟یا چرا این مهمه؟" است. این جمله معمولا برای بیان عدم توجه یا عدم علا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

This problem is past solution چاره ای برای این مشکل وجود ندارد . past در این جمله صفت است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وابسته بودن . من زیاد اهل ورزش نیستم Iam not much of an athlete

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

to release your container from the customs you have to fill out customs declaration برای خروج کانتینر خود ، باید فرم اظهارنامه گمرکی را پر کنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Your container will be released by Clarence broker کانتینر شما توسط ترخیص کار ( کارگزار گمرکی ) ترخیص خواهد شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Did you release my container from customs کانتینر منو از گمرک ترخیص کردی ؟ I released bil of lading to his name من بارنامه را به نام او واگذار کردم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

If the meeting runs late, I will arrive on Monday

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مناظر خیره کننده . Turkey is a beautiful and diverse country with a rich history, delicious cuisine, and friendly people. It has a vibrant culture, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Could you spell out your exact plan for me میشه لطفاً برنامه خودت رو دقیق برام توضیح بدی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

. پشت گوش انداختن . به تاخیر انداختن، به علت عدم تعهد، یا تصمیم گیری ، یا تردید داشتن You should see a doctor , but you are dragging your feet🙄 تو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Feel free to chip in when you have any comments راحت باش هر وقت خواستی حرف منو قطع کن اگر نظری داشتی.

پیشنهاد
١

با کسی آشنا کردن . If you want to set me up with someone , give me a heads up اگه می خوایی منو با کسی آشنا کنی ، از قبل به من خبر بده 👔💐

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Dont miss out on the fantastic summer sales حراج فوق العاده تابستانی را از دست ندین 🥳

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

She stomped on his hart and dumped him او به آسانی قلب اون پسر رو شکست ، و رهاش کرد ( و این است حقیقت تلخ زندگی ) 💔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدای گوشخراش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Sorry but i have to get something off my chest. شرمنده اما یه چیزی تو دلم مونده که باید بگم 😔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

He is a good man to have when it comes to pinch در مواقع اضطراری آدم بدرد بخوری هستش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

I don't want to take up yor time نمیخواهم وقت شما را بگیرم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

It seems like there's a small typo in your sentence. به نظر می رسد اشتباه کوچک تایپی در جمله شما وجود داره . 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

When you order something, you may have to pay a deposit وقتی شما چیزی سفارش میدهید ، شاید لازم باشه که بیعانه پرداخت کنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می تونه به عنوان حرف ربط استفاده بشه I regret not listening to you

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Dont be taken in by her tempting promise 🤨 گول وعده های وسوسه انگیز اون دختر رو نخور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The money will be held intrust for you until the job is done 🤨

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Could you please hold my bag intust ?🙏

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در یک سطح . همتراز 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

وخامت 🧐

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

I hope i can pull it off امیدوارم بتونم از پسش بربیام 🙄

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آنقدر . آنقدرها . 🤔 آنقدر زیاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوع بخصوص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به همان ترتیب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوع مخصوص .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نوع، بدون علامت تجاری ، بدون مارک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نسخه عمومی .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

محاکمه شدن . 🤔

پیشنهاد
٠

Suddenly a sedan car pulled out Infront me i was about to hit it ناگهان یه ماشین سواری پیچید جلوم ، داشتم میزدم بهش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

He is not capable of this این کار از او برنمی آید . او قادر به انجام آن نیست 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

خنده بی ادبانه . خنده خارج از نزاکت . 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارائه کردن ، تقدیم کردن ، دادن ، تسلیم کردن 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اطاعت کردن . تسلیم شدن ، بودن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تجربه بد ، دشوار ، سخت ، ناخوشایند ، از سر گذراندن 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واریز کردن ، پول 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

. ظاهر کردن 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به اندازه کافی نداشتن ، پول یا چیزی 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

What are you implying. سربسته ، به چی داری اشاره میکنی ؟ سربسته ، چی داری میگی ؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دورتر 🤔

پیشنهاد
٠

People were pressured to take part in the political rallies به مردم فشار آوردند تا در تظاهرات سیاسی شرکت کنند 😕

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

امنیت دریایی🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

His forwardness was offensive گستاخی او زننده بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Golden hair flowing down her back موهای طلایی که از پشتش آویخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آخر هفته پیش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

It was a fortunate day . روز فرخنده ، مبارکی بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در مان کردن This drug will clear up your cold این دارو سرما خوردگی شما را برطرف خواهد کرد , درمان خواهد کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Sorry، I was zoned out ببخشید حواسم نبود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسته بندی ، مثلاً غذای اضافی در رستوران Can you wrap it up for me میتونی برام بسته بندیش کنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

You must do as you are instructed باید آنطور که به شما دستور میدهند ، عمل کنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

I learned to my cost. درس عبرتی که گرفتم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Possess of در اختیار کسی گذاشت. Possess of He possessed of the information i needed او اطلاعاتی را که لازم داشتم در اختیارم گذاشت He was possesse ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

I had flat tire and It made me go off schedule تایر پنچر شد و آن باشه شد که از برنامه عقب بیفتم .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The price of the house has skyrocketed

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Heated moment لحظه داغ ، لحظه پر هیجان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Consist in بستگی داشتن به ، منوط بودن به Consist of متشکل بودن از ، دارا بودن ، Consist with مطابقت داشتن ، جور بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He hasn't come to terms with this . او با این موضوع کنار نیموده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

It happened even as i predicated درست، دقیقا ، همانطور که پیش بینی کردم اتفاق افتاد .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Never underestimate travertine, you can use it throughout the building هرگز تراورتن رو دست کم نگیرید ، شما میتونید اون رو در تمام ساختمان استفاده کنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Are you shitting me . گرفتی منو ؟ گرفتی ما رو ؟ سر کار گذاشتی منو ؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وظایف محول شده . وظایف محوله .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محول شود . واگذار شود . سپرده شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هر جور عشقته 😉

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Are lined up ردیف شده اند مثال 👇 The stone blocks that are lined up are already selected by experts to be shown to the export customers بلوک های سن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این رو بزار به حساب سنش ، یا جوانیش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

He paced off the lenght of the carpet او با قدم زدن . گام برداشتن طول فرش را اندازه گرفت . او طول فرش راگام برداشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

He paced off the length of the carpet. او طول قالی را قدم زد . ( با قدم زدن اندازه گرفت )

پیشنهاد
٠

مثل اینکه از چیزی خبر داره یا بو برده