تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارائه کردن ، تقدیم کردن ، دادن ، تسلیم کردن 🤔

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اطاعت کردن . تسلیم شدن ، بودن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تجربه بد ، دشوار ، سخت ، ناخوشایند ، از سر گذراندن 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واریز کردن ، پول 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

. ظاهر کردن 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به اندازه کافی نداشتن ، پول یا چیزی 🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

What are you implying. سربسته ، به چی داری اشاره میکنی ؟ سربسته ، چی داری میگی ؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دورتر 🤔

پیشنهاد
٠

People were pressured to take part in the political rallies به مردم فشار آوردند تا در تظاهرات سیاسی شرکت کنند 😕

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

امنیت دریایی🤔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

His forwardness was offensive گستاخی او زننده بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Golden hair flowing down her back موهای طلایی که از پشتش آویخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آخر هفته پیش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

It was a fortunate day . روز فرخنده ، مبارکی بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مان کردن This drug will clear up your cold این دارو سرما خوردگی شما را برطرف خواهد کرد , درمان خواهد کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Sorry، I was zoned out ببخشید حواسم نبود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بسته بندی ، مثلاً غذای اضافی در رستوران Can you wrap it up for me میتونی برام بسته بندیش کنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

You must do as you are instructed باید آنطور که به شما دستور میدهند ، عمل کنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

I learned to my cost. درس عبرتی که گرفتم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Possess of در اختیار کسی گذاشت. Possess of He possessed of the information i needed او اطلاعاتی را که لازم داشتم در اختیارم گذاشت He was possesse ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

I had flat tire and It made me go off schedule تایر پنچر شد و آن باشه شد که از برنامه عقب بیفتم .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The price of the house has skyrocketed

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Heated moment لحظه داغ ، لحظه پر هیجان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Consist in بستگی داشتن به ، منوط بودن به Consist of متشکل بودن از ، دارا بودن ، Consist with مطابقت داشتن ، جور بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

He hasn't come to terms with this . او با این موضوع کنار نیموده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

It happened even as i predicated درست، دقیقا ، همانطور که پیش بینی کردم اتفاق افتاد .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Never underestimate travertine, you can use it throughout the building هرگز تراورتن رو دست کم نگیرید ، شما میتونید اون رو در تمام ساختمان استفاده کنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Are you shitting me . گرفتی منو ؟ گرفتی ما رو ؟ سر کار گذاشتی منو ؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وظایف محول شده . وظایف محوله .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محول شود . واگذار شود . سپرده شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هر جور عشقته 😉

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Are lined up ردیف شده اند مثال 👇 The stone blocks that are lined up are already selected by experts to be shown to the export customers بلوک های سن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این رو بزار به حساب سنش ، یا جوانیش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

He paced off the lenght of the carpet او با قدم زدن . گام برداشتن طول فرش را اندازه گرفت . او طول فرش راگام برداشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

He paced off the length of the carpet. او طول قالی را قدم زد . ( با قدم زدن اندازه گرفت )

پیشنهاد
٠

مثل اینکه از چیزی خبر داره یا بو برده