chip in

/ˈt͡ʃɪpɪn//t͡ʃɪpɪn/

معنی: اعانه دادن، شرکت کردن در، همکاری و کمک کردن، هم بخشی کردن
معانی دیگر: (عامیانه) 1- به سهم خود کمک کردن، در کمک (مالی یا معنوی) سهیم شدن، 2- اظهار نظر خود را ارائه دادن، نظر دادن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to contribute money or effort.
مشابه: aid, cooperate

- We all chipped in and bought her a gift.
[ترجمه DigBick] همه ما پول هایمان را روی هم ریختیم و براش یک هدیه گرفتیم
|
[ترجمه گوگل] همگی وارد شدیم و برایش هدیه خریدیم
[ترجمه ترگمان] همه ما رفتیم و براش یه هدیه خریدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to interject (a remark).
مشابه: interject

- The meeting was over before I could chip in my opinion.
[ترجمه maleki] جلسه قبل از این که نظرم رو بتوانم به اشتراک بذارم ( نظرم رو بگم ) پایان یافت
|
[ترجمه گوگل] قبل از اینکه بتونم نظرم رو بدم جلسه تموم شد
[ترجمه ترگمان] جلسه قبل از این بود که بتونم نظر خودم رو پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. They chip in for the petrol and food.
[ترجمه FM] آنها در بنزین و غذا باهم سهیم هستند
|
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال بنزین و غذا هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای بنزین و غذا وارد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This mug has a chip in it.
[ترجمه مریم] این ماگ لب پر هست
|
[ترجمه گوگل]این لیوان دارای یک تراشه است
[ترجمه ترگمان] این لیوان یه تراشه توش داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His grandfather would always chip in while we were talking.
[ترجمه FM] زمانی که ما صحبت می کردیم پدربزرگش همیشه تمایل داشت که اظهار نظر کند.
|
[ترجمه گوگل]پدربزرگش همیشه وقتی با هم صحبت می‌کردیم سر می‌زد
[ترجمه ترگمان]پدربزرگش وقتی ما داشتیم حرف می زدیم همیشه در حال صحبت کردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Missiles were used as a bargaining chip in negotiations for economic aid.
[ترجمه گوگل]در مذاکرات برای کمک اقتصادی از موشک ها به عنوان ابزار چانه زنی استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]موشک ها به عنوان یک چیپ چانه در مذاکرات برای کمک اقتصادی مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The brothers chip in a certain amount of money each month to hire a home health aide.
[ترجمه گوگل]برادران هر ماه مقدار معینی پول برای استخدام یک دستیار بهداشتی در خانه دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان]این دو برادر هر ماه مقداری پول برای استخدام یک دستیار بهداشت خانگی در اختیار می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Feel free to chip in if I've forgotten to mention anything.
[ترجمه FM] راحت اظهار نظر کن اگر من فراموش کردم که به چیزی اشاره کنم.
|
[ترجمه گوگل]اگر فراموش کردم چیزی را ذکر کنم، به راحتی وارد شوید
[ترجمه ترگمان]اگه یادم رفته بود به چیزی اشاره کنم، منو آزاد کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Let's all chip in five dollars.
[ترجمه FM] بیایید همه در پنج دلار سهیم شویم.
|
[ترجمه MR] بیایید همه نفری 5 دلار بگذاریم.
|
[ترجمه گوگل]بیایید همه در پنج دلار تراشه کنیم
[ترجمه ترگمان]بیاین همه chip رو پنج دلار بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'd just like to chip in, Bill, if I might.
[ترجمه گوگل]من فقط می‌خواهم وارد شوم، بیل، اگر ممکن است
[ترجمه ترگمان]بیل، اگر امکانش باشد، دوست دارم در را باز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I could only afford to chip in a few pounds.
[ترجمه گوگل]من فقط می توانستم چند پوند تراشه کنم
[ترجمه ترگمان]من فقط میتونم چند پوند وزن کم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'll start and you can all chip in with your comments.
[ترجمه گوگل]من شروع می کنم و همه شما می توانید با نظرات خود وارد شوید
[ترجمه ترگمان]من شروع می کنم و شما می توانید تمام نظرات خود را با شما در میان بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There's a chip in this bowl.
[ترجمه گوگل]یک تراشه در این کاسه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه تراشه تو این کاسه هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There's a chip in this cup.
[ترجمه گوگل]یک تراشه در این فنجان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه تراشه تو این جام هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This mug's got a chip in it/out of it.
[ترجمه گوگل]این لیوان یک تراشه در آن / از آن است
[ترجمه ترگمان]این لیوان یه تراشه توش داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They should all chip in like smart businessmen and pay the fiddler.
[ترجمه گوگل]همه آنها باید مانند تاجران باهوش وارد کار شوند و به کمانچه‌باز پول بدهند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها مثل تجار باهوش می توانند وارد شوند و the را بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعانه دادن (فعل)
chip in, contribute

شرکت کردن در (فعل)
chip in, contribute

همکاری و کمک کردن (فعل)
chip in, contribute

هم بخشی کردن (فعل)
chip in, contribute

انگلیسی به انگلیسی

• pool together money, add one's money together with other people's money (to buy an expensive product, etc.)

پیشنهاد کاربران

دنگی حساب کردن
به سهم خود کمک کردن
یه معنی آن همکاری و کمک کردن هست
For instance: everyone chips in on everything
هر کسی تو همه کارا کمک می کنه.
دُنگ داد
Contribute some of the cost
to interrupt a conversation by saying something that adds more detail
EX: I'll start and you can all chip in with your comments
بحث و قطع کنی برای اطلاعات بیشتر در بحث با with هم میاد
حرفتو بزن!
STATE YOUR IDEA

Contribute or help some of the cost
گلریزان کردن
دنگی پول جمع کردن
پول وسط گذاشتن
When a number of people chip in, each person gives some money so that they can pay for something together. . . informal]

If we all chip in, we can afford to buy a pizza for lunch
They put money together and buy something as a gift.
وقتی پول روهم میزارید و شریکی چیزی رو میخرید.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس