پیشنهادهای alireza.D (١١٧)
Possess of در اختیار کسی گذاشت. Possess of He possessed of the information i needed او اطلاعاتی را که لازم داشتم در اختیارم گذاشت He was possesse ...
I had flat tire and It made me go off schedule تایر پنچر شد و آن باشه شد که از برنامه عقب بیفتم .
The price of the house has skyrocketed
Heated moment لحظه داغ ، لحظه پر هیجان
Consist in بستگی داشتن به ، منوط بودن به Consist of متشکل بودن از ، دارا بودن ، Consist with مطابقت داشتن ، جور بودن
He hasn't come to terms with this . او با این موضوع کنار نیموده
It happened even as i predicated درست، دقیقا ، همانطور که پیش بینی کردم اتفاق افتاد .
Never underestimate travertine, you can use it throughout the building هرگز تراورتن رو دست کم نگیرید ، شما میتونید اون رو در تمام ساختمان استفاده کنید
Are you shitting me . گرفتی منو ؟ گرفتی ما رو ؟ سر کار گذاشتی منو ؟
وظایف محول شده . وظایف محوله .
محول شود . واگذار شود . سپرده شود
هر جور عشقته 😉
Are lined up ردیف شده اند مثال 👇 The stone blocks that are lined up are already selected by experts to be shown to the export customers بلوک های سن ...
این رو بزار به حساب سنش ، یا جوانیش
He paced off the lenght of the carpet او با قدم زدن . گام برداشتن طول فرش را اندازه گرفت . او طول فرش راگام برداشت
He paced off the length of the carpet. او طول قالی را قدم زد . ( با قدم زدن اندازه گرفت )
مثل اینکه از چیزی خبر داره یا بو برده