flowing


معنی: سیلان، سیال
معانی دیگر: روان، سلیس، جاری، پیوسته، موج زننده، ژولیده، فراوان

جمله های نمونه

1. flowing lines in a painting
خطوط مداوم و دلپذیر در یک نقاشی

2. flowing with milk and honey
پر از نعمت و وفور

3. a land flowing with milk and honey
سرزمینی که در (جوی های) آن شیر و عسل جاری است.

4. conversation was flowing pleasantly
مکالمه به طور دلپذیری پیش می رفت.

5. golden hair flowing down her back
موهای طلایی که تا پشتش آویخته بود

6. water began flowing in the gutter
آب در جوی روان شد.

7. educated people kept flowing out of the country
اشخاص تحصیل کرده مرتب کشور را ترک می کردند.

8. fountains of paradise flowing with milk and honey
چشمه های بهشت که از آن شیر و عسل جاری است

9. suddenly blood started flowing out of the wound
ناگهان از زخم خون راه افتاد.

10. the streams were flowing downward to the sea
جویبارها به سوی دریا سرازیر می شدند.

11. a huge crowd began flowing toward the stadium
جمعیت عظیمی به سوی ورزشگاه روان شد.

12. the interface between two separate types of oil flowing together in a pipeline
میان پهنه ی دو نوع روغن مختلف که در لوله ای با هم در حال حرکت اند

13. I thought I recognized your flowing script.
[ترجمه گوگل]فکر کردم فیلمنامه روان شما را شناختم
[ترجمه ترگمان]فکر کردم متن flowing رو شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many Arabs wear long flowing robes.
[ترجمه مریم مولازاده] بسیاری از اعراب لباسهای بلند لخت می پوشند.
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از اعراب جامه های بلند و روان می پوشند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از عرب ها یک ردای بلند بلند می پوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The horse tossed its flowing mane behind it.
[ترجمه گوگل]اسب یال جاری خود را پشت سرش انداخت
[ترجمه ترگمان]اسب یال اسب را از پشت سر تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Profits are flowing out of the country.
[ترجمه گوگل]سود از کشور خارج می شود
[ترجمه ترگمان]سودها از کشور خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Flowing water does not get stale.
[ترجمه گوگل]آب جاری کهنه نمی شود
[ترجمه ترگمان]آب Flowing کهنه نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Everyone on stage was dressed in flowing white robes.
[ترجمه گوگل]همه روی صحنه لباس های سفید روان پوشیده بودند
[ترجمه ترگمان]همه روی سکو با رداهای سفید پوشیده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیلان (اسم)
flowing, flux, sap of ripe dates

سیال (صفت)
indeterminate, current, vague, fluid, liquid, indefinite, undetermined, flowing

تخصصی

[نساجی] روان - جاری - سیال
[نفت] جریان طبیعی

انگلیسی به انگلیسی

• streaming; moving along smoothly; hanging loosely (about hair, clothing, etc.); abounding, plentiful

پیشنهاد کاربران

Golden hair flowing down her back
موهای طلایی که از پشتش آویخته
لَخت [در لباس و پارچه ]
روند
Economy flowing روند اقتصادی
جاری، روان ، درجریان بودن، پیش رفتن
آویزان، آویخته
افشان ( مو )
جریان
Flowing hair تقریباً به معنی � موی افشان� است.
جاری شدن
مواج
آویخته

بپرس