پیشنهادهای تقی قیصری (٦٢٥)
پس ارزیابی، ارزیابی صلاحیت پیمان کار پس از برگزاری مناقصه یا حین آن ( در مقابل pre - qualification به معنی پیش ارزیابی یعنی ارزیابی صلاحیت پیمان کار ...
تجزیه، جزءبه جزء کردن، تجزیه به اجزا، ریز فهرست Work Breakdown Structure ( WBS ) : ساختار تجزیه ی کار Cost Breakdown: ریز هزینه
خوردانده شده، به تن ( کسی ) دوخته شده، برازانده شده، برازش شده، برازیده
[حقوق تجارت] صورت وضعیت، فهرست کارهای انجام شده در دوره ی زمانی معین ( یا حجم معین کار ) که پیمان کار برای دریافت حق الزحمه ی موقت یا قطعی به ناظر یا ...
[علوم سیاسی، مدیریت کسب وکار] ماجراجویی طلبی، حرکت و اقدام تاکتیکی با ریسک بالا، بر مبنای احساسات و خارج از خطوط استراتژیک به ویژه در سیاست خارجی
سر رسیدن با He's come up with a new way to use up cold chicken. او با روش جدیدی برای استفاده از گوشت مرغ سرد سررسید.
۱ - مهیّا شدن، آماد ۲ - تدارک
توضیح تان از نظر علمی نیاز به اصلاح دارد. ۱ - measles به معنی سرخک است و نه سرخ جه ( roseola ) عامل هر دو ویروس است اما از نظر تابلو بالینی، سرایت، ...
اجابت Ask me, it will be given to you. بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.
headlight یا head - lamp ( headlight یا head - lamp ) چراغ جلو ( خودرو )
محصول غیرسفارشی، تولید شده برای بازار، محصولی که مشتری معینی آن را سفارش نداده است و برای خرید باید به فروش گاه مراجعه و از قفسه انتخاب و برداشته شود ...
خبر نداشتن، اطلاعِ جزئی داشتن، Some of them offer answers to unfulfilled needs we had no inkling we wanted. بعضی از آنها پاسخ هایی به نیازهای برآور ...
۱ - درک سطحی، برداشت سطحی، ۲ - کورسو، سرنخ
۱ - �روغن دان� نادرست است. اصطلاح درست �سرخ کن� است. یعنی تابه ی گودی که در آن روغن می ریزند و چیزی مثل سیب زمینی یا پیاز را در آن سرخ می کنند. ۲ - ...
بحث روز، بحث سراسری، تیتر اول، سرخطِ خبر، خبرساز، خبرِ داغ، مطرح Clever resource use is being sought everywhere now to make best use of our available ...
[فعل] روانه شدن، گام در راه گذاشتن، گام نهادن در
طاق شدن طاقت، تمام شدن تحمل، مستأصل شدن، احساس درمانده گی
از تنور درآوردن ( کنایه از چیز تازه ارائه کردن ) . این محصول را تاز ه از تنورشان درآورده اند.
لِک ولِک کردن، حرکت شتری ( حرکت به جلو همراه حرکت به بالا و پایین ) ، حرکتی که بدن هنگام دوچرخه سواری یا شترسواری به خود می گیرد مثال: می توانیم مراح ...
بارقه، یادداشت ذهنی، یادداشت
پرسه زدن، ولو بودن ( این واژه ها بار منفی دارند. مانند پرسه زدن تبه کاران در جای خلوت برای زورگیری، یا پرسه زدن ارواح برای تسخیر زنده ها )
۱ - بیش از حدِ لازم، فزون از حد، نالازم ۲ - تحمل ناپذیر ( در مورد آدم ها، اعمال، وضعیت ها ) ؛ خسته کننده، دشوار، ناراحت کننده، اعصاب خردکن Philip is ...
۱ - ( به ) پایین کشیدن، ساقط کردن، ۲ - منقاد کردن، ۳ - از میدان به در کردن
Come up with ابداع، اختراع think of, be struck with, invent ( an idea )
شگرددار، کاری که برای انجام ـش شگرد یا مهارت خاصی نیاز باشد
پرپیچ وخم مثال: This is because in the complicated and detailed routes to problem solutions the Ideal is like a lodestar or compass زیرا در راه های پ ...
راه گشایی. ره گشایی
۱ - علف زن. ۲ - علف چین رشته ای. نوعی ماشین با محرکه ی برقی یا مکانیکی است که در آن از چند رشته سیم پلاستیکی چرخان با سرعت بالا برای چیدن علف و چمن و ...
۱ - اِسقاط، از حیّز انتفاع خارج کردن، ۲ - وارَهایی ( در برابر dispose هم به کار می رود ) ، از رده خارج کردن
مصداق [مثال: Chemical presentation of this principle یعنی مصداق شیمیایی این اصل یا مصداق این اصل در حوزه ی علم شیمی]
چوب برچین ( ابزار دسته داری شبیه �انبرِ خارجمع کن� که سر دیگر آن آهن رباست و می توان با آن اشیای فرومغناطیسی را از روی زمین برچید )
۱ - غلات، ۲ - محصولات کشاورزی، ۳ - تجمع، انباشت ( انسان، اشیا )
[داده پردازی] تبادل داده، سیگنال گیری گرفتن داده از ( فایل کامپیوتری، دیتابیس، حافظه یا انباره، یا پایانه ی نوعی وسیله ی الکترونیکی ) فرستادن سیگنال ...
فریبنده
اقدام به حل مسأله
رو کردن By stating the problem in these exact terms helps engineers come up with solutions اگر مسأله را به چنین زبان دقیقی بیان کنید، به مهندسان کمک ...
[پسوند]. . . شکن safe cracker متخصص باز کردن قفل ( گاوصندوق و . . . ) ، دزد حرفه ای nut cracker فندق شکن password cracker پس وردشکن
راه ندادن به The solution had saved them at least � 300, 000 and had been eluding them for many months با این جواب که ماه ها بود راهی به حل شدن نمی ...
پیونددار two apparently dependent or linked features دو ویژه گیِ وابسته یا پیونددار
پذیرا شدن ( جبهه نگرفتن در برابر چیزی )
جالب، چشم نواز
ترکیده گی، سوراخ شدن ( لوله ) [بر اثر فشار یا خورده گی] breach pipe
به بار آمدن، حاصل شدن Some great changes in the world have come about by some small and apparently fairly insignificant inventions
جمع وجور، جمع شو . Many devices we would like to be there and big when in use and as small or unobtrusive as possible when not in use
[خطاب مؤدبانه] به خدمت رسیدن I've come about the damp. برای رفع چکه ی بام خدمت رسیده ام.
حوصله بر، انتخاب دشوار ( از نظر ذهنی ) ، نامطمئن . For some it is daunting to start to use a tool like 9 - Boxes برای بعضی ها استفاده از جعبه ی ابزار ...
خش دار، خش خورده، خراش دار، مخطّط scratched paint رنگ خش دار
۱ - خارج از رده؛ محصولی که قادر به برآورده کردن استانداردهای فنی یا سلیقه ی روز مشتریان نباشد. ۲ - مدل پایین؛ محصولی که گونه هایی با امکانات بیش تر ...
ابلهانه، احمقانه، مزخرف no matter how bad, good, trivial, wacky or impractical
خام دستی، خام کاری Solutioneering is the term used to describe the act of working up a solution prior to really understanding the problem that soluti ...