پیشنهادهای S.Ara (١٩١)
حرف های قلمبه سلمبه ( طبق دیکشنری هزاره )
چیزی شبیهِ . . .
مغالطۀ علت شمردن مقدم یکی از مغالطه های علّی است که بر فهم نادرست از علّیت استوار است. این مغالطه هنگامی اتفاق می افتد که فرد تصور می کند چون یک روی ...
شواهد مبتنی بر روایات و تجربیات شواهد داستان گونه شواهد حکایتی
دارای مجوز قانونی regulated professionals متخصصان دارای مجوز
دلم گرفت قلبم به درد آمد آه از نهادم بلند شد
پیشوند Adjunct محققی را مشخص می کند که محل اصلی شغل او دانشگاه نیست یا شغل اولیه او در دانشگاه در جایگاه هیئت علمی نیست. استاد کمکی یک متخصص در زمینه ...
به خود بها دادن
بها دادن به چیزی
در بر گرفتن
انگیزه بخشیدن روحیه دادن تقویت روحیه نشاط بخشیدن
به نقل از هزاره: ویژگی های جسمانی ویژگی های فیزیکی کیفیت فیزیکی کیفیت مادی
دگرگونی تغییرشکل تبدیل
مشتاقانه
در مواجهه با. . .
دقیق نبودن
اشاره به رویکردی دارد که در آن هدف، وسیله را توجیه می کند، حتی اگر آن وسیله غیراخلاقی یا آسیب زا باشد.
به مغز خود فشار آوردن
سوال برای کسی پیش آمدن
تقصیر را گردن کسی انداختن اشتباه کنی ولی شخص دیگری را مقصر بدانی
بر دوش کسی گذاشتن به کسی تحمیل کردن
به شکل منفی : در این مقوله نمی گنجد
از کار انداختن
مختص
گذراندن زندگی تجربه کردن
عواقب و پیامدهای کار کسی را به او نشان دادن
اخمو بداخلاق عبوس ترشرو افسرده
احساس تأییدشدن از سوی دیگران احساس پذیرش از سوی دیگران
محترمانه
فایده ای ندارد ارزش ندارد به درد نمی خورد
چیزی ( معمولا کار بد یا موضوعی که نیازمند توضیح است ) را به روی کسی آوردن
قصد آسیب/آزار رساندن به کسی
( اطلاعات، ایده، اخبار و. . . ) در اختیار گذاشتن
حرف هایت را با عمل ثابت کن حرف هاتو تو عمل نشون بده
someone in distress کسی که با مشکل مواجه شده است کسی که پریشان و درمانده است
متقاعد کردن تأکید کردن بر نکته یا موضوعی
با اعتماد به نفس قرص و محکم
انباشته شده تلنبار شده
دوری گزینی فاصله گیری
تند خویی بدعنقی آتشی مزاج
کج خلقی بد اخلاقی
خنده های از ته دل قهقهه زدن
انجام کاری که روحیه را تقویت می کند/روحیه را بالا می برد/ به فرد روحیه می دهد
انجام کاری که روحیه شما را تقویت می کند/روحیه تان را بالا می برد/به شما روحیه می دهد
به موفقیت ها/ دستاوردهای فعلی بسنده کردن
احساس رهاشدگی وانهاده بی سرپرست
هر چیزی که برایت جذاب است هر چیزی که برایت لذت بخش است هر چیزی که خوشحالت می کند
مسدود کننده
با کارایی بسیار بالا فوق العاده کارآمد
ارزیابی/سنجش حداکثر توانایی های فرد
( در رانندگی ) جلوی کسی پیچیدن
آن هم بعد از اینکه. . . I can’t believe she’d do that, not after all I’ve done for her باور نمی کنم این کار رو انجام داده، اون هم بعد از این همه کا ...
راننده ای که از پشت سر سپر به سپر حرکت می کند چسباندن به ماشین جلویی
پر حرفی وراجی پرچانگی
به شکلی هدفمند
به دلیل خاصی مورد استفاده قرار گرفتن
به شدت عصبانی شدن واکنش خشونت آمیز نشان دادن از شدت خشم منفجر شدن کنترل خود را از دست دادن
تسلیم شدن
از عهده برآمدن کنار آمدن ( با ) مدیریت کردن
تمرکززدایی از کسی یا چیزی بحث را عوض کردن توجه به چیز یا کسی دیگر متمرکز شدن روی موضوع دیگر
به نقل از هزاره: راحت نشستن استراحت کردن بیکار نشستن
بیشتر از هر زمان دیگری احساس می کنید. . .
سرکش غیر قابل کنترل
( کسی ) جوش آوردن عصبانی شدن کنترل خود را از دست دادن
کمک گرفتن از افراد متخصص و حرفه ای
بر حذر داشتن هشدار دادن اخطار دادن توصیه به کسی برای انجام ندادن کاری به خاطر نتایج خطرناک و ناخوشایند
صحبت کردن با حرکت دست
بعضاً
ارتباط ناگسستنی
as intended : طبق برنامه
مذاکره
با عجله رفتن هجوم بردن یورش بردن
از شدتِ . . . کاستن از تشدیدِ . . . جلوگیری کردن
استوار پایدار ثابت قدم متعادل باثبات
غیر منطقی نا معقول
منظورت را به کسی برسانی حرفت را به کسی بفهمانی
تأسف آورترین تأسف برانگیزترین غم انگیزترین
پشت کسی درآمدن
پشت کسی درآمدن
طرف کسی را گرفتن پشت کسی درآمدن
تنظیم هیجانی
باورهای هسته ای باورهای بنیادین
حواست را به . . . بده
حواست را به . . . بده
حواست را به . . . بده
کاهش تنش و استرس فشار را از روی چیزی برداشتن
بروز دادن ابراز کردن
گرفتار شدن در اسیر شدن در گیر افتادن/گیر کردن در
میدان دادن
طفلکی
دانایی آگاهی
زور بازو به نقل از هزاره: زور حیوانی - زور جسمانی
کنار گذاشتن دست برداشتن از دست کشیدن از رها کردن
دست خودم نیست
جانکاه
غیبگو دارای قدرت تله پاتی
چیزی را محکم تر گرفتن حلقه را بر کسی تنگ تر کردن
از نزدیک تجربه کردن تجربه ی ملموس
همه جانبه قابل بسط
این فقط یه نمونه شه. . . مشتی از خروار تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
این فقط یه نمونه شه. . . مشتی از خروار تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
نشان دادن اقرار کردن اعتراف کردن
لباس های آماده و بازاری که سفارشی دوخته نمیشوند.
پیش از این چندی پیش
حساس و زود رنج
علّاف بودن علّاف چرخیدن/ گشتن
از کسی نافرمانی کردن
بازار تره بار
تبلیغ دینی و مذهبی
بدون هیچ ملاحظه ای با بی فکری تمام با بی احتیاطی از روی غفلت
مهمل گو چرندباف
اشکالی نداره
تیپ و قیافه
در متون توسعه ی فردی ( به شکل فعل ) به معنای پذیرا بودن
مراقبه
محتاط بودن در اعمال یا گفتار ، اغلب برای جلوگیری از ایجاد آسیب یا توهین
رودخانه ی خشک که فقط در زمان سیل از آب پر می شود
به معنای کند و کاو کردن در یک مشکل به صورت لایه به لایه و جزئی نگر، تا به طور کامل درک کنید که چه چیزی باعث آن شده است.
برای بیان اینکه چیزی کاملاً با چیز دیگری متفاوت است از سوی دیگر از طرف دیگر در مقابل
به طور غیرمنتظره فکری به ذهنم رسید یا چیزی را متوجه شدم
دو سر بُرد
به دور از قضاوت
فرض را بر این می گذاریم که. . .
آگهی نویسی
( شخص ) تربیت کردن ( دستگاه ) تنظیم کردن طبق فرهنگ هزاره
شغل جانبی فعالیتی که فرد در کنار شغل اصلی خود انجام می دهد
پیشنهادِ قیمت دادن موقع خرید چیزی
مشتری احتمالی
نجوا پچ پچ زمزمه
مقدس
معقول بودن
تظاهر به صمیمیت صمیمیت ساختگی
عاقلتر بودن گول کسی را نخوردن
سین جیم کردن
خوش باش خوش بگذره
فرهنگسرا محل اجتماعات
به دل ننشستن حق مطلب را ادا نکردن
طبق فرهنگ معاصر هزاره: دست وپاگیر اسبابِ زحمت
سوال یا انتقادی را بیان کردن سوال برای کسی پیش آمدن
موشکافی کردن
جالب اینجاست که
باعث شویم احساس ناخوشایندی از وحشت یا انزجار در کسی به وجود آید.
ناتوانی در پیدا کردن مسیر درست سردرگمی و درماندگی در انتخاب راه درست
دلسرد شدن از کسی قطع امید کردن از چیزی
خود اعتباردهی پذیرش و تأیید درونیات، افکار و احساسات خود
ارزش قائل نشدن
زیر پای کسی خالی شدن احساس بی ثباتی و عدم امنیت کردن
کاربر Farhood جمله ای که نوشتین یه اصطلاحه و اونطوری که شما نوشتین معنی نمیشه! We felt the ground give way under our feet ما احساس کردیم زیر پامون خ ...
برای انجام کاری توجیه داشتن
مراجعه کردن
توهم خود بزرگ بینی
دائماً کاری را انجام دادن پیوسته کاری را انجام دادن
نازیدن به بالیدن به مباهات کردن به
در کل
آگاه بودن از آگاهی داشتن از باخبر بودن از مطلع بودن از
لباس بدن نما
مورد علاقه ی کسی بودن محبوبِ کسی بودن
اتحادیه روسیه
نمود انسانی
اجازه مجدد اختیار مجدد
سوءتعبیر
to struggle or militate against someone or something مبارزه با کسی یا چیزی
فراوانی بیش از حد
خودارائه گری
اجازه مجدد دادن اختیار مجدد دادن
متفکران
پس از سانحه
مخلوط با سس همراه با قارچ و فلفل سبز و فلفل قرمز شیرین with diced meat in a cream sauce, usually with green peppers and pimientos
به سختی شدیداً به شدت
نقد کردن سرمایه عملی کردن
عدم تبعیض گرایی فاقد تبعیض گرایی
قتل غیرعمد
a seashore of the Gulf of Mexico ساحلی از خلیج مکزیک
قدرت در تعداد زیاد وجود دارد ( یک دست صدا ندارد!! )
از اولویت خارج کردن چیزی را کم اهمیت تر از چیزهای دیگر درنظر گرفتن
( اصطلاح ) تصمیم بگیر
مجموعه ی شواهد
توی متن یه کتابی classroom captain اومده بود و من �مبصر کلاس� ترجمه کردم.
کاربر حسین اگه جمله تون به این صورت ترجمه بشه هم از نظر فارسی درسته و هم دیگه مشکل قواعدی نداره چون توی فارسی هیچ وقت نمیگیم در آینده در حال برگزاری ...
پیاده شدن از هواپیما
به خودی خود هدف بودن به خودی خود مهم بودن
لطمه زدن
خونسرد و آرام
به معنای عقب مانده هم هست مثال : technologically challenged society به معنی : جوامع عقب مانده از لحاظ فنی و تکنولوژیکی
کاملا جدید دست اول
غیر عادلانه غیر منصفانه ناحق
فوق الذکر
خدشه دار کردن
به همان اندازه
تحقیرآمیز