inaccuracy

/ˌɪˈnækjərəsi//ɪnˈækjərəsi/

معنی: غلط، اشتباه، نا درستی، عدم دقت، عدم صحت، چیز ناصحیح و غلط
معانی دیگر: خطا، لغزش، بی دقتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: inaccuracies
(1) تعریف: the condition or quality of being inaccurate.
متضاد: accuracy, correctness

- We were dissatisfied with the new measuring devices due to their inaccuracy.
[ترجمه گوگل] ما از دستگاه های اندازه گیری جدید به دلیل عدم دقت آنها ناراضی بودیم
[ترجمه ترگمان] ما از وسایل اندازه گیری جدید ناشی از نادرستی آن ها ناراضی بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was somewhat ashamed of his inaccuracy during shooting practice.
[ترجمه گوگل] او از عدم دقت خود در تمرینات تیراندازی تا حدودی شرمنده بود
[ترجمه ترگمان] در حین تمرین تیراندازی کمی از inaccuracy خود شرمنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that is inaccurate or in error.

- We noticed several inaccuracies in the reporting of the event.
[ترجمه گوگل] ما متوجه چند نادرستی در گزارش این رویداد شدیم
[ترجمه ترگمان] ما شاهد چندین اشتباه در گزارش این رویداد بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was disturbed by the inaccuracy of the answers.
[ترجمه گوگل]از نادرست بودن پاسخ ها ناراحت شد
[ترجمه ترگمان]از عدم صحت این جواب ها ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There is a slight inaccuracy in this design.
[ترجمه گوگل]در این طراحی یک نادرستی جزئی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نادرستی کمی در این طراحی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The inaccuracy of the missiles greatly diminishes their effectiveness.
[ترجمه گوگل]عدم دقت موشک ها تا حد زیادی از کارایی آنها می کاهد
[ترجمه ترگمان]عدم دقت این موشک ها تا حد زیادی میزان اثربخشی آن ها را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The writer is guilty of bias and inaccuracy.
[ترجمه گوگل]نویسنده مقصر جانبداری و عدم دقت است
[ترجمه ترگمان]نویسنده به خاطر تعصب و بی دقتی مجرم شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You accused me of inaccuracy yet you can't spell "Middlesex".
[ترجمه گوگل]شما من را به نادرستی متهم کردید، اما نمی توانید "Middlesex" را املا کنید
[ترجمه ترگمان]تو من رو متهم به اشتباه کردی \" ولی تو نمی تونی \"سکس\" رو هجی کنی \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a journalist you simply cannot tolerate inaccuracy.
[ترجمه گوگل]شما به عنوان یک روزنامه نگار به سادگی نمی توانید عدم دقت را تحمل کنید
[ترجمه ترگمان]شما به عنوان یک روزنامه نگار نمی توانید inaccuracy را تحمل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The inaccuracy is possibly due to choosing too high an exposure, so that some black cells are seen as white.
[ترجمه گوگل]عدم دقت احتمالاً به دلیل انتخاب نوردهی بسیار زیاد است، به طوری که برخی از سلول‌های سیاه سفید دیده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]بی دقتی احتمالا به دلیل انتخاب بیش از حد نوردهی زیاد است، به طوری که برخی از سلول های سیاه به عنوان سفید دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Recording errors contributed significantly to inaccuracy.
[ترجمه گوگل]خطاهای ثبت به طور قابل توجهی به عدم دقت کمک می کند
[ترجمه ترگمان]خطاهای ضبط، به طور قابل توجهی به عدم دقت کمک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Due to the youthful inaccuracy of the firing squad, few if any were killed at the first volley.
[ترجمه گوگل]به دلیل عدم دقت جوانی جوخه تیر، تعداد کمی از آنها در اولین رگبار کشته شدند
[ترجمه ترگمان]به خاطر اینکه در اولین رگبار شلیک اول کشته شده بودند، به خاطر عدم صحت دوران کودکی شلیک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The inaccuracy of the comment is obvious and demeaning to those who have suffered racist acts.
[ترجمه گوگل]نادرست بودن کامنت برای کسانی که متحمل اعمال نژادپرستانه شده اند آشکار و تحقیرآمیز است
[ترجمه ترگمان]نادرستی این اظهار نظر برای کسانی که از اقدامات نژادپرستانه رنج می برند، آشکار و تحقیرآمیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Any inaccuracy in weekly measurements and subsequent payments to subcontractors will be translated directly into both the financial and cost accounts.
[ترجمه گوگل]هرگونه عدم دقت در اندازه گیری های هفتگی و پرداخت های بعدی به پیمانکاران فرعی مستقیماً به حساب های مالی و هزینه ترجمه می شود
[ترجمه ترگمان]هرگونه اشتباه در اندازه گیری هفتگی و پرداخت های متعاقب آن به پیمانکاران فرعی مستقیما به حساب های مالی و مالی ترجمه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a slight inaccuracy in this blueprint.
[ترجمه گوگل]یک نادرستی جزئی در این طرح وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نادرستی کمی در این طرح کلی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A little inaccuracy sometimes saves tons of explanations.
[ترجمه گوگل]کمی عدم دقت گاهی اوقات باعث صرفه جویی در بسیاری از توضیحات می شود
[ترجمه ترگمان]بی دقتی کمی باعث صرفه جویی در تن توضیحات می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Maybe this blog have alot of inaccuracy and solecism, hence, If you specialize in English, help me correct it, Thanks!
[ترجمه گوگل]شاید این وبلاگ دارای نادرستی و انفرادی باشد، از این رو، اگر در زبان انگلیسی تخصص دارید، به من کمک کنید تا آن را اصلاح کنم، با تشکر!
[ترجمه ترگمان]شاید این وبلاگ alot زیادی از نادرستی و بی دقتی داشته باشد، از این رو، اگر متخصص انگلیسی هستید، به من کمک کنید آن را تصحیح کنم، متشکرم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The translations bear the signs of inaccuracy and haste.
[ترجمه گوگل]ترجمه ها نشانه های عدم دقت و عجله را دارند
[ترجمه ترگمان]ترجمه ها، نشانه های نادرستی و شتاب را تحمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غلط (اسم)
aberration, error, mistake, fallacy, illusion, errancy, delusion, inaccuracy, vagrancy, misbelief

اشتباه (اسم)
slip, error, mistake, errancy, blame, wrong, fault, flounder, fumble, gaffe, boo, inaccuracy, snafu, misgiving, mix-up

نا درستی (اسم)
cross, fault, improbity, dishonesty, inaccuracy, incompetence, incompetency, indecorum, inequity

عدم دقت (اسم)
inaccuracy, inexactitude

عدم صحت (اسم)
inaccuracy

چیز ناصحیح و غلط (اسم)
inaccuracy

تخصصی

[عمران و معماری] بی دقتی
[برق و الکترونیک] بی دقت
[ریاضیات] بی دقتی، عدم دقت

انگلیسی به انگلیسی

• mistake, error; quality of being inaccurate, incorrectness, erroneousness
the inaccuracy of something is the fact that it is not correct in some way.
an inaccuracy is a statement that is not correct.

پیشنهاد کاربران

اشتباه. نادقیق
مهم فرقش بانادرست یا incorrect است، فرقش اینه که اینکارکت کاملا نادرسته اما inaccuracy اطلاعات مربوطه را نداره یااینکه یک مقدارش نادرسته نه همه.
باز برای اینکه تفاوتinaccuracy با اینکارکت رو متوجه بشید هنگامیکه جواب درست در دسته و شما می دونی جواب دیگه ای صد درصد غلطه. میشه incorrect
...
[مشاهده متن کامل]

اما اگه جواب درست در دست نباشد و جواب دیگه که دادن میگین نه ممکنه آن نباشه میشه inaccuracy.
What is the fundamental difference between being inaccurate and being incorrect?
Inaccurate supposes possibly some degree of correct factual information, but probably not the entire, expected, correct array of facts at hand. Or, it may be a case of formatting something improperly which makes it inaccurate.
Incorrect in contrast denotes something that is false or lacking in the accurate, full, expected information.
مثال، تاچر جنگ سرد رو به پایان رساند. . . . این inaccuracy است, نه incorrect. چون تاچر نقش کلیدی داشت اما همه نقش رو بر عهده نداشت
Examples:
“Margaret Thatcher ended the Cold War. ”
Inaccurate, but not incorrect in full. She played a key role in the events that brought about the end of the Cold War, in no small part because she recommended to Reagan he could “do business with” Gorbachev and helped set the stage for their meetings to be successful. She did not however single - handedly end the Cold War. Nor did either or both of the two gentlemen just mentioned.
Incorrect therefore suggests the existence of a definitive correct answer at hand, whereas inaccurate suggests that while the response or answer provided was wrong, there may not be one set “right” answer, either.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : innacuracy
صفت ( adjective ) : inaccurate
قید ( adverb ) : inaccurately

بپرس