پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٦٢)
قربانی ( فدا ) کردن، گذشتن از
روان پریش
اثاثیه
به لرزه افتاده
ترسون و لرزون
اظطراب انگیز و هیجان آور
ابنا به کنار، گذشته از اینا
خوفناک
پرتوسنج
انگشت شمار، تعداد کم
صدای ناواضح
خانگی، وطنی ( داخلی ) ، اهلی
محاوره ای because یا همون cause معمولا به صورت متنی به این شکل cos' به کار میرود
مرتب کردن ( مکان ) شرح دادن، روشن کردن ( موضوع ) بهتر شدن ( آب و هوا ) رفع شدن ( بیماری )
دورهمی گرفتن، دعوت کردن دوستان
دور خود جمع کردن دوستان، دورهمی گرفتن
لاغرمردنی
بی عرضه
Lose your bearings گیج شدن، منگ شدن
اسکاج
شوکه، وحشت زده
برای آخرین بار
اگر فعل باشد: ●رقابت کردن، مسابقه دادن ●به سرعت رفتن ● سریع انجام دادن ● درست کار نکردن مغز یا قلب، مثلا تند تند زدن قلب در هنگام ترس
●تازه بعد از آن، همین بعدش مثلا وقتی میگیم اون چند لقمه غذا خورد و تازه یادش افتاد که روزه هست. He ate a bit. only then he discovered he'd been fast ...
ساکت و آرام، آسوده
Be due: انتظار می رود، موعدش است Due: حق، متعلق
اگر با to و زمان بیاید یعنی "به جلو انداختن" یک رویداد در غیر اینصورت معنای "پیشنههد دادن" میدهد
سرزنش، ملامت
حرف خود را پس گرفتن، از موضع خود عقب نشینی کردن، از راه رفته بازگشتن
هوس رفتن کردن، حس تغییر دادن چیزی رو داشتن ( انگار یه چیزی پاهاتو قلقلک میده و دوس داری یه کاری کنی و اون چیز میتونه هیجان به وجود اومده از هر چیزی ب ...
● نورافکن ● در معرض توجه بسیار ( اخبار و روزنامه )
کاربر اینترنت
سر حرفش وایساد
بر موضع خود پافشاری کرد
بر هم زدن
رفع شدن ، برطرف شدن سرریز شدن به سمت پایین کم شدن جدا شدن از چیزی که از قبل به آن متصل شده
مرشد
● جر دادن rip to somebody یعنی روحش قرین رحمت، روحش شاد مثلا rip to Ali که rip مخفف rested in peace میباشد
برای چه؟
تو را
● هوس ( اسم ) ● گمان ( اسم ) ● شیک ( صفت ) ● میل به انجام کاری داشتن ( فعل ) ● تمایل جنسی به کسی داشتن ( فعل ) ■ fancy yourself: خیلی خود را تح ...
زیر و رو شدن، دگرگون شدن
● ای ولا ( به معنای تایید حرف کسی ) ، گل گفتی، راست میگی ● منصفانست
● به حساب آمدن ( با حرف اضافه in یا among ) ● خیال کردن، پنداشتن ( که بعدش that میاد ) ● متوجه شدن، فهمیدن
از نظر احساسی داغون شدن، به عبارتی " قلبم تیکه پاره شد" ( معمولا در شکست های عشقی )
● دل ( وقتی صحبت از احساسات باشه ) ● شکم ( وقتی صحبت از جسم باشه )
سست شدن زانوها و یا از دست دادن اعتماد به نفس به طور ناگهانی ( از دیدن چیزی ترسناک یا شخصی جذاب ) ، دستو پای خود رو گم کردن
کله پا شدن
کله پا شدن
● افت ● کم کردن، کاهش یافتن ● رد کردن ( مودبانه ) ، امتناع کردن ● بدتر شدن