پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٤٩٤)
●تاکنون, قبل این ● همین تازه، همین الانه Would you drink tea? No, thanks, i already have one. ● همین الانشم Hurry up, we're already late. ●هنو ...
البته اینم بگم، ناگفته نمونه که . . .
راستو ریست کردن
خودبین
زودباور
لج کسی را درآوردن، رو مخ کسی بودن، عصبی کردن
تباهی، لعنت
گورتو گم کن، گم شو
سرزدن
تکه، بخش کوچک از یک چیز بزرگتر
● ماهیت، تمامیت ● تشکیلات
دیوانه، مجنون
روزنه، منفذ ( بر روی پوست بدن یا گیاه ) به دقت مطالعه کردن، موشکافانه خواندن
حالشو بردن، دلی از عزا دراوردن
باطل کردن، بی اثر کردن
فاجعه ، بلا
دنبالم بیا
بستن دایمی ( کارخانه، مدرسه، اداره . . . ) به سرانجام خود رسیدن ( یک رویداد یا احساس )
ایراد
مسخره بازی دراوردن
جاودانه
طبق معمول، عین همیشه، میگذره
آشغال جمع کن
و یه همچین چیزهایی
1. جوی ( از نظر هواشناسی ) 2. چیزی که مربوط به آن لحظه و حس و حال باشد
رحیم، دلسوز
در طرف مقابل، حریف
همتا
On closer inspection به بیان دقیقتر
شبه گونه
بازیچه
دررمعنای فعل: پلک پلک زدن ( مثلا زنها برای جذاب به نظر رسیدن پشت هم پلک میزنن ) Not bat an eye/eyelid: به روی خود نیاوردن
قربانی ( فدا ) کردن، گذشتن از
روان پریش
اثاثیه
به لرزه افتاده
ترسون و لرزون
اظطراب انگیز و هیجان آور
ابنا به کنار، گذشته از اینا
خوفناک
پرتوسنج
انگشت شمار، تعداد کم
صدای ناواضح
خانگی، وطنی ( داخلی ) ، اهلی
محاوره ای because یا همون cause معمولا به صورت متنی به این شکل cos' به کار میرود
مرتب کردن ( مکان ) شرح دادن، روشن کردن ( موضوع ) بهتر شدن ( آب و هوا ) رفع شدن ( بیماری )
دورهمی گرفتن، دعوت کردن دوستان
دور خود جمع کردن دوستان، دورهمی گرفتن
لاغرمردنی
بی عرضه