پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٦٢)
برآمدن، برخاستن، پدیدار شدن
قابلیت اعتماد
ادای صوت و کلام
● خشک و تشنه ● خشک شده از گرما، بوداده ( ذرت )
فایق آمدن بر انجام کاری
بی اهمیت، جزیی
با علم به این
پسرک، بچه جون
● به انتها نزدیک شدن ● draw on something از چیزی بهره جستن
الگوی رفتاری
رایزنی، مشورت
● پردازش ● فرایند، رویه
● مورد بحث ● شک برانگیز ( موضوع )
دچار
● پژواک ● پیامد منفی و مزمن
خرابی، اختلال
مضر، آسیب زننده
ضایعه، نقصان
اولیه، مقدماتی
در مجموع، روی هم رفته
ارزش گذاری کردن، ارزیابی کردن
● تمرین، فعالیت ● تکنیک، شیوه
● مد، رایج ● روش ، شیوه
مستعد، به طور بالقوه
منجر به چیزی شدن، بالغ بر مقداری شدن
همان طور که انتظار میرفت
از یک نظر
از نسل و تبار گروهی یا شخصی بودن
بطور ریشه ای، از بیخ و بن
وقار، متانت، توازن بین روح و جسم
● رفت و آمد کردن به محلی ( در مورد ارواح ) ● نگران کردن، غمگین کردن ● معضل شدن
● اکسیر ● نوشدارو
بدون توقف ادامه دادن
● چپ ● اگر قبلش the بیاید یعنی حزب چپ ● باقی There aren't any left in city هیچ جایی تو شهر باقی نمونده
منجمد، یخ زده میخکوب گذشته freeze
● بورس اوراق بهادار، بازار بورس Stock market هم میگن ● خرید و فروش سهام
شماره امداد یا اطلاعات
● تبادل اطلاعات کردن ● آگاهانیدن، باخبر ساختن ( دیگران از احساس خود ) ● ارتباط برقرار کردن ● منتقل کردن بیماری ( در این معنا معمولا به حالت پسیو به ...
● keep up: ادامه دادن به انجام کاری، ول نکردن ● keep up with: در تماس بودن ، در ارتباط بودن
● نسبتا، به طور نسبی ● عادلانه، به طور عادلانه
سر دراوردن ( از اینکه چه خبره ) ، در ارتباط بودن Feel in touch with something
تخته هوشمند که قابلیت نوشتن و پاک کردن، لود عکس ، تنظیمات انمیشنی و غیره را داراست.
برنامه آشپزی
●اگر با خط تیره به مهم متصل باشد: well - done یعنی پخته، خوب پخته شده ● اگر جدا باشد: well done! یعنی آفرین، باریکلا
بد نوشته شده، مثل یک رمان که برای شما جالب نباشد
به تلفظش دقت کنید: وای رِس
معامله، قرارداد یا ارتباط تجاری بین چند نفر یا چند بخش که به موجب آن مامله ای انجام می شود
کارت تبلیغاتی ( مخصوص افرادی که چیزی برای عرضه و ارائه دارند ) ، کارت ویزیت
خودکار امروزی که دررسال ۱۹۳۸ توسط یک روزنامه نگار مجار اختراع شد
به زودی، در آینده نزدیک، در مدتی کوتاه