پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٦٢)
بهت زده
انگاری . . . ، عین اینکه . . .
● دست و پا چلفتی ( در مورد انسان ) ● لَش و بدساخت ( در مورد وسیله که معمولا بزرگ و سنگین است ) ● نابخردانه و ناهنجار ( در مورد گفتار یا عکس العمل )
نزاع ( کردن ) ، دعوا ( کردن )
● عنبیه چشم ● گیاه زنبق
● رد کردن ( نظر و عقیده شخص دیگر به دلیل درست ندانستن یا مهم ندانستن ) ● برکنار کردن ( از شغل ) ● اجازه رفتن دادن ( به دلیل عدم نیاز )
● انتظار چیزی را کشیدن ● پیشدستی کردن
● به سرعت و عین فرفره رد شدن یا رفتن ( معمولا ما در فارسی هم صدای چنین حرکت سریعی رو با " ویز" بیان میکنیم ) ● ادرار کردن ● خبره در یک زمینه یا حرفه
در کل
● فساد ( معمولا از طرف کسی که دررجایگاه قدرت قرار دارد ) ● حالت تغییر یافته ( چیزی مثلا یک کلمه )
● با عجله جایی رفتن ● dash sb's hope: امید کسی را نا امید کردن ● must/have to dash: سریع زدن با چاک، در رفتن ● dash off: مکانی رو سریع ترک کردن ● خط ...
● زنگ زدن، اکسید شدن ● تحلیل رفتن
● مشغول بودن ● جلب کردن ● درگیر چیزی شدن ● نامزد کردن
جلوه سازی
جریان و موضوع اصلی داستان
● ویترین ● نمایش ( برای سرگرمی ) ● نمایشگر ● نمایش دادن، به نمایش گذاشتن
● هدف ( اسم ) ● واقع بینانه، عینی ( صفت )
● درخواست کردن ( معمولا به صورت رسمی و مکتوب ) ● اعمال کردن، بکار بستن در مورد
● مبتذل کردن، خراب کردن یا پایین آوردن کیفیت چیزی ■ در مورد اظهارات و اصطلاحات به معنی عامیانه و قابل فهم کردن است.
● نکوهش کردن. انتقاد کردن املای بریتیشِ فعلِ criticize است.
● مجازی، غیرواقعی ● تقریبی، حدودی
ایفای مجدد یک نقش، اجرای مجدد یک نمایش
ارائه کردن ( دادن )
● تاب آوردن، شکیبایی کردن ● باقی ماندن، دوام آوردن
● اغوا کردن ● متقاعد کردن کسی برای سکس با وی
● تلف شده، قربانی ( جمع= تلفات ) ● مصدوم ● اورژانس
مرسی که منو دعوت کردین/ ازم پذیرایی کردین
سفرت سلامت
● جذاب و دوست داشتنی ● خوشایند و لذت بخش ● گرم و صمیمی ● عالی، خیلی خوبه
محبت دارید
دارن سوار میشن
منبع Resources: ذخایر، منابع
بهداشت، مراقب های بهداشتی
● بخشی از چیزی بودن ● به همراه چیزی آمدن، به هم مربوط بودن ● رابطه عاشقانه با کسی داشتن، سکس داشتن با کسی ( در گذشته این معنی را میداد ) ● همراهی کر ...
ناگهان ثروتمند/ مشهور/موفق شدن ● امریکاییش میشه Hit it big
معلوم شدن، کاشف به عمل آمدن
اشتباه برداشت کردن، جور دیگری ( غیر از واقعیت ) پنداشتن
تایید کردن پسندیدن
خدا میداند . . .
خدای نکرده. . .
بهشت ● اگر به عنوان یه عبارت تنها به کار بره یعنی " عین بهشت میشد"
خدا کنه ( که اینجور بشه )
خیلی کسی رو دوست داشتن ( معمولا وقتی کسی رو میشناسی و میدونی که ادم خوبیه )
چه بد! خیلی بد شد که! حیف! شرم آوره که. . .
● عالی، توپ، محشر ● شگفت انگیز
● موسیقی دونفره ( قسمتی از آهنگ که باید دونفره خوانده شود ) ● دو شخص که با هم کارهای فان و جالب انجام میدهند. ممکن است هنرمند باشن و کارهای هنری انج ...
● جنون ● خروشیدن، با عصابنیت زیاد رفتار کردن ○ یک اصطلاح: be all the rage مد و محبوب
● طولی ● درازمدت
● جنون ● خروشیدن
بزنگاه