پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٦٢)
یاغی
بس کن، کافیه
وسطای صبح، معمولا ساعت بین ۸ تا ۱۱
بلیط قطار
نوعی حمل و نقل مربوط به انسان یا محموله ها که در آن بدون عوض کردن نوع وسیله ترابری ( قطار ، هواپیما. . . ) و به طور مستقیم و بدون اتلاف وقت انتقال را ...
سرزنش کردن، از دست کسی به تنگ آمدن
Vat وَت : مخزن یا ظرف بزرگ جهت نگهداری مایعات VAT وی ای تی: مالیات بر ارزش افزوده
مقدار، ذره تکه، قطعه دونه، عدد، تا
اضافه ● فرقش با extra اینه که extra یعنی چیز اضافه ای که وجودش واقعا نیاز نیست و اما excess چیز اضافه ای هست که اتفاقا مشکل گشا و نیاز هست You can ta ...
Nurture
یا just in case ● چون امکان داره که . . . چون ممکن بود که . . . ( دقت شود بعد از in case دیگه جمله ای که بلافاصله میاد will یا would نمیگیره، اما جمل ...
● سوت ● سوت زدن، صدای بلند دراوردن با دهان ( نه از حلق ) ● سریع رفتن ( جوری که صدای سوت در بیاد عین تو کارتون ها ) ● صدای سوت بخار درومدن ( مثل کت ...
عین آب خوردن
اطلاع ( محاوره ای ) ، دونستن، اطلاع یافتن ■ دوستان دقت کنن که ژن و رگه املاش gene هست نه gen. تلفظ این لغت " جِن" و تلفظ gene میشه "جین"
انسان ها، بشر
انسان، بشر، آدمی
تنگی نفس
● با عجله رفتن ● دنبال کردن ( به قصد فراری دادن )
پیچوندن، سر دواندن
● کمش کن، بیاریش پایین ● سرو صدا نکن
روانکاو
● درومدن، کنده شدن، افتادن ● اتفاق افتادن ( چیزی که برنامه ریزی شده بود ) ● خوب از اب درومدن، موفقیت آمیز بودن ( محاوره ای ) ● ترک کردن، کنار گذاشت ...
حمامی که در اتاق خواب قرار داره، معمولا در هتل ها حمامی که وصله به اتاق خواب
● Put up with: سازش کردن ● Put somebody up: کسی را در منرل خود جا دادن، به خانه راه دادن ● Put something up: ساختن، چیزی را برافراشتن، بالا بردن▪ ▪ ا ...
■اسم: ● جای زخم، لکه، علامت روی پوست ● زخم روحی، داغ دل ● پرتگاه، صخره های لبه کوه ● منطقه یا محلی که در گذشته آسیب دیده ■ فعل: ● زخم شدن، علامت زخم ...
تخت دو طبقه، یا تختای کوچکی که در کوپه قطار یا زندان وصله به دیوار
ظلمات، قیرگون
Minced meat, minced lamb ●اما اگر وصل باشد معنی "مخلوطی از میوه های خشک شده شده برای شیرین کردن غذا" رو میده mincemeat
مایه ماکارونی
● اگر up حرف اضافه خود فعل باشد: بالاخره چیزی را پس از جستجو پیدا کردن ● اگر up حرف اضافه فعل نباشد و ربطی به فعل نداشته باشد : شکار در بلندی. . . ، ...
رگبار
● تمجید ● جایزه والا، نشان افتخار
نهایت
● اسب تکشاخ ● کالسکه ای که توسط سه اسب کشیده میشود، یکی در جلو و دوتا در پس او و کنار هم ● کیس سرمایه گذاری با ارزش بازار میلیارد دلاری
● فعل: اسم مفعول draw و به معنی ترسیم شده, کشیده شده ( نه فقط نقاشی بلکه کشیده شدن در اینجا معنی کشیده شدن توسط مثلا ماشین یا اسب را نیز میدهد ) ● ص ...
پردرامدترین
کیمیا، ماده ای که گمان میکردند فلز را به طلا تبدیل میکند ( گوگرد سرخ )
● جادوگر ( مرد ) ، طلسمگر ● متبحر، چیزه دست
طفلی که هم پدر و هم مادر خود را از دست داده، بی سرپرست
● موفق بودن، عملکرد خوبی داشتن ● در حال بهبودی بودن، دروان نقاهت رو پشت سر گذاشتن ( در این حالت فعل استمراری میاد doing well )
ننگ، افتضاح ( وقتی در مورد چیز بدی صحبت میکنی ) ای وای، چه بد ( وقتی منظور حسرت و افسوس است )
پارچه کشمیری از پشم بز کشمیری در کوهای هیمالیا ساخته میشود و بسیار نرم است
دارا شدن، موجودی داشتن از چیزی
میشه؟ ممکنه ● فرقش با may و can در اجازه گرفتن تین هستش که در shall طرف فقط میخواد جانب ادب و احترام رو رعابت کنه نه درست یا غلط بودن کاری که میخواد ...
قطعا مطمعنن البته ( که درست است، که اینطور است، که برای شما فراهم است - معمولا وقتی کسی درخواستی داره و ما میخوایم بگیم البته که میشه - )
● خیلی گرم، داغ ● پر تنش، پر از احساسات ( معمولا از روی عصبانیت )
کسی یا چیزی که باحال یا سرگرم کننده باشه
هر چیزی ( که به ذهنت میرسه، که فکرشو کنی، که بشه ) ، همه و همه
تفاهم داشتن، همفکر بودن
زنده دل، دل جوان داشتن، سرزنده بودن