پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٦٢)

بازدید
١,٠٥٤
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

کلکسیون، مجموعه محصولات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی ( کار، درزش، فعالیت ) که باهاش حال میکنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چیزی ( کار، ورزش، فعالیت ) که باهاش حال میکنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

شخص مشتاق ● این کلمه اسم است نه صفت، برای همین یک "شخص" مشتاق مورد نظر است نه مشتاق به عنوان صفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بجنب، عجله کن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اهمیتی نمیدم، مهم نیست برام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گمان نکنم ( که اینطور باشه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدم نبود اگه. . . ، بدم نمیاد اگه. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خواب لحظه ای ( در واقع بیشتر از چند ثانیه طول نمیکشد و اغلب بر اثر خستگی و یا استعمال مواد مخدر رخ میدهد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

● مفید ● دم دست ● حرفه ای در کار کردن با handy with

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

● مبله کردن یا اثاث ریختن توی خونه یا اتاق تجهیز کردن، فراهم کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

جا حوله ای ● در حمام یا استخرها برای آویزان کردن حوله ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● شروع کردن کاری ● تازه وارد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بهانه گیری و لج

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

● نگران قضاوت دیگران ( در مورد انسان ) ● با وسواس و دقت کار شده ( در مورد اثر هنری یا نوشته )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● هم دوره، هم سن ● به سختی و با کنجکاوی نگریستن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به تنهایی و بدون کمک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● چهار دستو پا راه رفتن ● راه رفتن حشره ها ● خیلی کند حرکت کردن وسایل نقلیه ● پاچه خواری کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

● مهمان نوازی، غریب نوازی ● تشریفات و تدارکات گردشگری، هتل داری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

● راست و ریست کردن ● سوا کردن ● حل و فصل کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● برآورد ( معمولا s میگیره تو این معنی projections ) ● پیش آمدگی، برآمدگی ● نشان دادن فیلم و غیره با پروژکتور ● تجسم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

تا اون موقع. .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از پیش تمرین کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اسم: ● خویشاوند صفت: ● مربوط ● نسبی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اینکه آیا. . . ، حال چه. .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

● ارتباط داشتن، ارتباط دادن ● نقل کردن ● درک کردن، خود را جای دیگری گذاردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● جای دادن، اقامت دادن ● عادت کردن ● قبول کردن با وجود اختلاف نظر، زیربار رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

نهایتاً

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

This is very short notice فرصت کمه، وقت زیادی وجود نداره

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

بدون شک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٣

●جام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Pastiche of برگرفته از . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

● اگر اسم باشد: حق ثبت، حق امتیاز ● اگر فعل باشد: داشتن حق امتیاز ● اگر صفت باشد: تابلو، واضح ( مثل دروغ تابلو )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

جانبدارانه، مغرضانه متمایل، کج

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به اصطلاح شکمو برای چیزی صابون زد، امیدوار به افتادن اتفاقی بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تشکیل دهنده، در بر دارنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به عنوان فعل رو بالا عرض کردم، به عنوان اسم: ● رقم، عدد ● شخص ● هیکل و اندام ( مربوط به زن ) ● شکل، شمایل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

● زیاد کردن دما، حرارت . . . وسیله ای ● پیدا شدن چیزی ( اتفاقی ) ● سر از جایی درآوردن، سر و کله چیزی پیدا شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

● مستعمره خود کردن ( در مورد کشورها ) ● گسیل شدن تعداد زیادی به منطقه ای ( برای حیوانات و حشرات )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

چنتا اصطلاح با then: ● since then: از اون موقع ● by/until then: تا اون موقع ● beck then: اون موقع ها، اون وقتا ● just then: درست همون موقع ● ( ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● پایبند بودن Adhere to something

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

● مشاهده کردن ● ابراز کردن ● رعایت کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● حرفه، پیشه ● دوره، دوران ( مثلا دوران مدرسه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

قطعه موسیقی، قطعه هنری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

● دانشکده ● هیئت علمی ( دانشگاه ) ● قوه ( مثل قوه بینایی، چشایی. . . ) ● استعداد ذاتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

● رایگان ● تحسین برانگیز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

تعداد زیادی، تعداد بیشماری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

● صفت باشه: هوایی ● اسم باشه: آنتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

دورو بر. . . ، یا یه همچین چیزی ( عددی ) مثلا: He has spent 400 dollars or so دوروبره چهارصد دلار خرج کرده. She studied 2 hours or so yesterday ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

● تلفات ● عوارض ( هم مربوط به مشکلات جسمی و هم هزینه های اتوبان و جاده ) اگر فعل باشد: به معنی به صدا درآوردن زنگ، ناقوس مرگ را به صدا دراوردن