rucksack

/ˈrʌksæk//ˈrʌksæk/

معنی: ساک
معانی دیگر: کوله پشتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a strong bag hung on the back from shoulder straps, used by hikers and mountain climbers; knapsack.
مشابه: pack

جمله های نمونه

1. All his camping gear was packed in the rucksack.
[ترجمه گوگل]تمام وسایل کمپینگ او در کوله پشتی جمع شده بود
[ترجمه ترگمان]تمام وسایل his را داخل کوله پشتی گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's a frame rucksack with a belt and padded shoulder straps.
[ترجمه گوگل]این یک کوله پشتی فریم با کمربند و تسمه های شانه ای است
[ترجمه ترگمان]این یک کوله پشتی قاب است با یک کمربند و یک تسمه چرمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had a large rucksack on.
[ترجمه گوگل]او یک کوله پشتی بزرگ داشت
[ترجمه ترگمان]یک کوله پشتی بزرگ به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Use a weatherproof rucksack to carry your camera and lenses around in.
[ترجمه گوگل]از یک کوله پشتی ضد آب برای حمل دوربین و لنزهای خود استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از یک کوله پشتی weatherproof استفاده کنید تا دوربین و لنزهای خود را در اطراف خود حمل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I bought a frame rucksack with belt yesterday.
[ترجمه گوگل]من دیروز یک کوله پشتی قاب با کمربند خریدم
[ترجمه ترگمان]دیروز یک کوله پشتی پر از کمربند خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had a small green rucksack slung over one shoulder.
[ترجمه گوگل]او یک کوله پشتی کوچک سبز رنگ روی یک شانه آویخته بود
[ترجمه ترگمان]یک کوله پشتی کوچک سبزی روی یک شانه آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Joe struggled manfully with his case and rucksack.
[ترجمه گوگل]جو مردانه با کیف و کوله پشتی اش مبارزه کرد
[ترجمه ترگمان]جو در حالی که دست و پایش را گم کرده بود، با دست و پا به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She delved into her rucksack and pulled out a folder.
[ترجمه گوگل]داخل کوله پشتی اش فرو رفت و یک پوشه بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]او داخل کوله پشتی اش کار کرد و پوشه را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My rucksack was too big for the luggage rack.
[ترجمه گوگل]کوله پشتی من برای قفسه چمدان خیلی بزرگ بود
[ترجمه ترگمان]کوله پشتیم برای بار luggage زیادی بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A rucksack has straps that go over the shoulders.
[ترجمه گوگل]یک کوله پشتی دارای بندهایی است که روی شانه ها می رود
[ترجمه ترگمان]یک کوله پشتی افسار را دارد که از روی شانه های او رد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He had very little in his rucksack.
[ترجمه گوگل]او در کوله پشتی اش خیلی کم بود
[ترجمه ترگمان]کوله کوچکی در کوله پشتی اش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She shouldered her rucksack and set off along the road.
[ترجمه گوگل]کوله پشتی اش را به دوش کشید و در کنار جاده به راه افتاد
[ترجمه ترگمان]کوله پشتی اش را روی شانه گذاشت و راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Charlie humped his rucksack up the stairs to his flat.
[ترجمه گوگل]چارلی کوله پشتی اش را از پله های آپارتمانش بالا آورد
[ترجمه ترگمان]چارلی کوله پشتی اش را بالا برد و به آپارتمان او رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They carried only one rucksack between them.
[ترجمه گوگل]آنها فقط یک کوله پشتی بین خود حمل می کردند
[ترجمه ترگمان]فقط یک کوله پشتی بین آن ها حمل می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He kindly carried our picnic in a rucksack.
[ترجمه گوگل]او با مهربانی پیک نیک ما را در یک کوله پشتی حمل کرد
[ترجمه ترگمان]اون با مهربانی picnic رو تو یه کوله پشتی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساک (اسم)
bag, sack, rucksack

تخصصی

[] کوله پشتی، کوله

انگلیسی به انگلیسی

• backpack, knapsack, type of bag carried on one's back
a rucksack is a bag, often on a frame, used for carrying things on your back, for example when you are climbing.

پیشنهاد کاربران

الزاما کوله مخصوص کوهنوردی نیست، همون "کوله پشتی" بهترین ترجمه برای این کلمه هستش
بریتیش: rucksack
امریکن: backpack
در ضمن ruck رو با rock که معنی صخره میده اشتباه نگیرید
کوله پشتی کوهنوردی
کوله پشتی

بپرس