پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٥٠٧)
●درب پشت پنجره از جنس چوب یا فلز برای جلوگیری از ورود نور یا دزد به داخل خانه ● شاتر دوربین عکاسی ( که اجازه تابش نور لحظه ای برای فیلم یا عکس رو مید ...
عبارت وصفی
Coherence : انسجام ( کلی، برایندی ) Cohision: انسجام ( درونی ) در مورد یک نامه، متن یا انشاء میتوان انسجام بین پاراگراف ها ( رابطه عقلانی بین ایده ...
اصلاح کردن، برطرف کردن
● کار کلاسی ( معمولا در مدارس خصوصی ) ● آماده کردن ( شدن ) ، مهیا کردن ( شدن ) ■ مخفف preposition یا همون حرف اضافه
● مخلص شما اگر بخوایم معادل فارسیش رو بگیم بیشتر همین معنی رو میده، چون تقریبا در نگارش نیمه رسمی ازش استفاده میشه، در نگارش رسمی میگن yours faithful ...
● عقیده، نظر ● نشانه ● Suggestion of sth یعنی مقدار کمی از چیزی
صدا مضمون، محتوا
● گردهمایی ● پیمان نامه ● عرف، عادت اجتماعی ● قاعده ادبی
●مرور کردن ( نکات مهم یک مبحث یا جلسه ) ■ دوستان دقت کنن که معنی جمع بندی نمیده، تنها بازگویی آنچه گفته شده هست.
● ارائه دادن، بیان کردن ● پول جور کردن ( دست و پا کردن )
■فعل: ● ایده ها یا فکر ها رو روی هم گذاشتن، هم فکری کردن ■ اسم: ● جرقه ذهنی، ایده ناگهانی ● تشویش ناگهانی افکار، ناگهان ناتوان شدن در تفکر
نامربوط بودن با چیزی
جمع بندی کردن
انجام دادن، گفتن و یا فهمیدن چیزی به درستی
انجام دادن، گفتن و یا متوجه شدن چیزی به درستی
● شعف ( حالتی در چهره ) ● پرتو
تمثیل
Metaphor هستش، آخرش "e" نداره، دقت کنید معنیشم میشه استعاره، تمثیل
پود سفید رنگی که همراه کافه میخورن ( به جای شیر )
در ادامه. . .
خوش گذروندن
مدتها. .
سراپا، محض
به طور کاملا مقیدانه ( یعنی حتما و طبق برنامه انجام میشه اون کار )
چرت کوتاه ( نه حتما بعد ناهار! )
چرت کوتاه ( معمولا بعد از ناهار )
محشر، معرکه، باشکوه
● هنگامی که ● در حالی که ● اگر چه
در مجموع. . .
با این همه. . .
● برداشت ( فکری ) ● تقلید ● اثر، جای چیزی روی چیز دیگر ● ویرایش، چاپ
به وضوح
■ فعل: ● نسبت دادن، ربط دادن ● همراه شدن ( کردن ) ، مرتبط بودن ● همنشینی کردن، پریدن با کسی ( بار منفی داره معمولا ) ■ اسم: ● همکار، شریک ■ صفت: ● ...
● پیش پرداخت، پیش قسط ● رهن، پول پیش ● واریز ■ همه این ها اسم هستند و می توان به عنوان فعل هم از هر کدام استفاده کرد به همین معنی، مثلا واریز کردن، پ ...
لایک کردن □ دقت کنید که thumbs اینجا s جمع گرفته و این مربوط به خود اصطلاح است نه خطای گرامری.
لایک کردن
گشت کوتاه
●خونین ● کوفتی، وامونده، لعنتی ( هم بار مثبت و هم منفی میتونه داشته باشه )
این جور چیزا. . .
اینایی که معنی تکراری مینویسن فازشون چیه، یعنی اصلا ندیدین که پنجاه نفر نوشتن "قرنطینه" یا فکر میکنید مثلا "قرنطینه"شما فرق داره یا چی؟؟
سلیقه زنانه
تا حدی، بخشی، کمی تا نسبتی
■ اگر down متعلق به خود فعل باشد ( فعل ترکیبی ) : ● مایوس کردن، زیر قول زدن He let me down. He was supposed to lend me her car. ● ضد حال زدن ■ اگر ...
■ اسم: ● پروژه ■ فعل: ● تخمین زدن ● بیرون زدن ( از چیزی، از جایی ) ● نمایش دادن فیلم بر روی پرده
●تزیین ●دکور، دکوری البته اینم فارسی نیست اما واقعا مناسب ترین معنی که پیدا کردم هست، در واقع چیزی که تو خونه به عنوان دکوری نگه داری میشه و ابعاد کو ...
● معدن ( روباز ) ● صید، شکار
●معتقد ( کسی که اعمال دین خود را به جای می آورد. مثلا: A practising Catholic ● کسی که به طور عملی با حرفه خود در ارتباط است، مثل: A practising archi ...
● معتقد ( کسی که اعمال یک دین را به جای می آورد ) Practicing Muslim یعنی مسلمان معنقد ● شخصی که به طور عملی با حرفه خود در ارتباط است. Practicing d ...
به هیچ عنوان معنی "مقیاس" نداره، موندم آبادیس چرا هی نوشته مقیاس! ● واحد درسی، بخشی از یک دوره آموزشی یا آزمون ( مثلا speaking یک ماژول از آزمون آیلت ...