پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٤٨٨)

بازدید
٤,٣٨٤
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

فعل: دزدیدن اسم : مفت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در معنای فعل: صرف کردن، خرج کردن در معنای اسمی: هزینه، پول صرف شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

● راندن، انگیزاندن، هدایت کردن به سمت و سویی، کوبیدن ● غریزه، سفر با ماشین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

● باریکلا، مرحبا ● نیکنامی، تجلیل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

اگر فعل باشه یعنی: پول زیادی به دست آوردن، اگر اسم باشه آخرش اس میگیره و معنی شلوار میده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

روند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اوج عالی رتبه، سر ( ان ) مثل سران دولت ها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

اشتباه، عوضی گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

حالا چی میشه اگه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

■ اسم: ● گردهمایی، فراخوان ● مسابقه ماشین ● ضربه های متوالی به توپ در زمین مسابقه ● افزایش قیمت یا ارزش چیزی ( مخصوصا سهام ) بعد از یک دوره رکود یا ن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

به دست آوردن پول، نقد کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

● قانون شکنی کردن، بر خلاف قوانین عمل کردن ● هتک حرمت کردن ● تجاوز کردن ( به شخص یا به محلی مقدس به زور وارد شدن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

جذاب، محشر، معرکه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دراز مدت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

1. بی عاطفه و سرد 2. بی روح، مکان و شرایطی که به انسان حس بی اهمیت بودن یا کم اهمیت بودن میدهد 3. غیرشخصی ( بدون اشاره به شخص خاصی ) در دستور زبان

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

● درگیر چیزی بودن، در بر داشتن چیزی ( به همراه خود داشتن آن چیز یا مساله ) ● دعوت به مشارکت کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. محتوی چیزی بودن، شامل چیزی شدن، در بر داشتن 2. احساس خود را کنترل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

هم فعل است هم اسم: ۱. آهسته دویدن ( عین زمان ورزش و تمرین ) ۲. به چیزی یا کسی خوردن یا هل دادن ( سهوی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

ذخیره و برنامه ریزی شده بر روی شبکه های به هم متصل اینترنتی ( نه شبکه های محلی یا سرورهای خانگی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

در دنیای فلزات قیمتی و ارز یعنی به سرعت اوج گرفتن، افزایش چشمگیر پیدا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

سرآمد، برجسته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

در مسیر صعودی شدن، در حال افزایش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

با محل کار یا تحصیل تماس گرفتن به منظور اینکه بگی نمیری چون مریضی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

حس انجام کاری یا چیزی رو داشتن، رو مودش بودن، مثلا حس رفتن سر کار یا خرید رفتن. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دختری جذاب و تو دل برو ( به اصطلاح خوشمزه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهد کودک، موسسه مراقب از کودکان در ایام دوری والدین حتی در منزل خود کودک

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

یاغی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

بس کن، کافیه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

وسطای صبح، معمولا ساعت بین ۸ تا ۱۱

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بلیط قطار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

نوعی حمل و نقل مربوط به انسان یا محموله ها که در آن بدون عوض کردن نوع وسیله ترابری ( قطار ، هواپیما. . . ) و به طور مستقیم و بدون اتلاف وقت انتقال را ...

پیشنهاد
٢

سرزنش کردن، از دست کسی به تنگ آمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Vat وَت : مخزن یا ظرف بزرگ جهت نگهداری مایعات VAT وی ای تی: مالیات بر ارزش افزوده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

مقدار، ذره تکه، قطعه دونه، عدد، تا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

اضافه ● فرقش با extra اینه که extra یعنی چیز اضافه ای که وجودش واقعا نیاز نیست و اما excess چیز اضافه ای هست که اتفاقا مشکل گشا و نیاز هست You can ta ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

Nurture

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

یا just in case ● چون امکان داره که . . . چون ممکن بود که . . . ( دقت شود بعد از in case دیگه جمله ای که بلافاصله میاد will یا would نمیگیره، اما جمل ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

● سوت ● سوت زدن، صدای بلند دراوردن با دهان ( نه از حلق ) ● سریع رفتن ( جوری که صدای سوت در بیاد عین تو کارتون ها ) ● صدای سوت بخار درومدن ( مثل کت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

عین آب خوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

اطلاع ( محاوره ای ) ، دونستن، اطلاع یافتن ■ دوستان دقت کنن که ژن و رگه املاش gene هست نه gen. تلفظ این لغت " جِن" و تلفظ gene میشه "جین"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

انسان ها، بشر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

انسان، بشر، آدمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

تنگی نفس

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

● با عجله رفتن ● دنبال کردن ( به قصد فراری دادن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیچوندن، سر دواندن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

● کمش کن، بیاریش پایین ● سرو صدا نکن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

روانکاو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

● درومدن، کنده شدن، افتادن ● اتفاق افتادن ( چیزی که برنامه ریزی شده بود ) ● خوب از اب درومدن، موفقیت آمیز بودن ( محاوره ای ) ● ترک کردن، کنار گذاشت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

حمامی که در اتاق خواب قرار داره، معمولا در هتل ها حمامی که وصله به اتاق خواب

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

● Put up with: سازش کردن ● Put somebody up: کسی را در منرل خود جا دادن، به خانه راه دادن ● Put something up: ساختن، چیزی را برافراشتن، بالا بردن▪ ▪ ا ...