پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨١)

بازدید
٢,٥٩٨
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گازوئیل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

● گازوئیل ● ماشین یا دستگاهی که گازوئیل مصرف میکند ( در صحبت محاوره ای البته )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

جون مادرت. . . ، جون هر کی دوست داری. . . Oh, for crying out loud, just listen to me.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

I don't mind: فرقی نمیکنه برام. . . I wouldn't mind: بدم هم نمیاد. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● رخت ( لباس شسته نشده یا اتو نشده ) ● رخت شویی، خشک شویی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

● به میزان زیاد، قابل توجه ● ذاتا، اساسا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1. نوسانی 2. هیجان انگیز و لذت بخش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

● نگرانی ، اظطراب ● تنش ( نیروی فیزیکی ) ● نگران شدن ● تاکید کردن بر روی چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گروه مورد مطالعه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از لحاظ دامنه و وسعت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قید چیزی ره زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قابل قبول، قابل هضم ( از نظر درکی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با این همه. . . ، علارغم. . . ( چیزی که گفته شده )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

the period of time directly following the present

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● در نظر گرفتن ● فکر کردن ( پیش خود ) در مورد چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

حالا چرا "ناهار" خوری؟؟؟ آیا جایی تو انگلیسی اشاره شده که مخصوصه ناهاره این اتاق که خبر نداریم؟؟ یعنی طرف حتی یه سرچ ساده تو دیکشنری انگلیسی نمیکنه و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستان از اونجایی که تو آبادیس وقتی کلمه ای به اشتباه هم چسبیده نوشته بشه دیگه نمیشه جداشو نوشت مجبور شدم بینش نقطه سیاه بزارم، اما منظورم همون "wal ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در مسیر مشخصی ( از پیش تعیین شده )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در کل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

این کلمه املایش Conversely است نه conversly که اینجا اومده، اما معنیش میشه" از طرف دیگر" یا " در سوی مقابل"

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

گول زننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به مانند. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دوستان این واژه یک اسم است نه فعل و به معنی " هزینه" یا " خرج" ،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

صامعی نداریم که

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

● از الان به بعد مترادف from now on

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

ناخوشنودی، نارضایتی ● توجه کنید که این واژه یک اسم است و نه صفت. متضاد آن هم میشود contentment یعنی خشنودی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

شم کسب و کار داشتن، استعداد ذاتی در فعالیت های اقتصادی داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تو ایران میشه "مدیر اداری"

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

Toe: یکی از انگشتان پا Toes: انگشتان پا Big toe: انگشت شست پا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بهم زدن رابطه، دیگه با کسی نبودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تکون نخور

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Bitchin بِچِّن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Blabber حرافی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

لذا. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

به انگلیسی: nerd انصافا بیست نفر اومدین اینجا معنی فارسی "خرخون" رو تبیین و روشن کنین!؟ یه چیز جدید بگین خوب لامصب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

● مستحق چیزی دانستن ( در معنای مثبت ) ● نامیده شدن ( در این معنا همیشه مجهول به کار میره )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دانش آموز یا دانشجویی که حداقل یک ترم را گذرانده است ( ورودی جدید نیست )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ول کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

آمار چیزی را داشتن، پیگیر وضعیت بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

برچسب نام

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

فرقش با rollerblades اینه که این زیر هر کفش دو ردیف چرخ داره، اما تو rollerblades زیر هر کفش فقط یک ردیف چرخ هست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خارج از دسترسی، ممنوع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مجاهدت ( کردن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● نامزدی ● مشارکت ● درگیری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

املای این کلمه "receipt" است نه " reciept"!

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

● موافق نبودن، خوب ندانستن ● رد کردن، نپذیرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنگ کلاس Second period: زنگ دوم Forth period: زنگ چهارم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنگ های کلاس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● به همان ترتیب، به همان نحو، در خور ● از این رو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در درجه اول