پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٤٨٨)

بازدید
٤,٣٨٤
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدون لک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

راه رفتن بر روی آتش ( ذغال )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

● مجازات طولانی مدت یا سخت در زندان ● دوره سختی را پشت سر گذاشتن دقت کنید دوستان، یه زمانی میگن Have a hard time/hard times مثلا: He will have a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بافت گیاهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

● طاق، قوس ● قوس دادن، انحنا دادن ● مرموزانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

یه وقت دیگه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

● لگد کردن ● قدم نهادن ● با پا له کردن ● آج لاستیک ● صدای پا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

● حاد، شدید ( بیماری و مشکل ) ● قوی، دقیق ( هوش و حواس پنجگانه ) ● علامت نوشتاری روی بعضی کلمات، مثلا: علامت َ بر روی e در cafe

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

● خنک، خنک کردن ● ریلکس کردن ● هراس، بیم انداختن به جان کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

● معتبر ● قاطع، مقتدرانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به روشی گویند ه در آن به جای فعل سعی کنیم بیشتر از عبارات اسمی برای بیان و توصیف چیزی استفاده کنیم .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

صفت: ● دردناک ● غمگین و عصبی اسم: ● التهاب دردناک ( به خاطر زخم یا عفونت )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

● آزردگی، اذیت ( روحی ) ● التهاب ( جسمی، مثلا روی پوس یا در گلو )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

● جزیی، ناچیز ( مبلغ ) ● صوری ● غیرواقعی ● نامی ، اسمی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مربوط به روده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سازماندهی مجدد کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

● Reflect on something: فکر کردن، تامل کردن در مورد چیزی ● something/somebody reflects on somebody : چیزی یا کسی شما را متاثر کند ( با بار منفی ) ، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

■ در مورد انسان: knock sb down ● هل دادن کسی ( جوری که زمین بخوره ) ● با وسیله نقلیه به کسی زدن، تصادف کردن ■ در مورد اشیاء:knock sth down ● فرو ری ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

دارای منابع کافی مالی، به خوبی ساپورت شده از نظر مالی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

به صورت متمادی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

معنیش رو که اکثر دوستان میدونن با این همه ترجمه، فقط ●در جمله ها دقت کنید که آیا حرف اضافه down مال خود فعل هست یا نه، چون خیلی جاها برای خود فعل نیس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

● طنین ( صدا ) ● تشدید ( در علوم مهندسی ) ● بازآوایی ● ارزش و معنای خاص چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

● رسیدن، دست یافتن Come to this conclusion that. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تعداد زیاد، فراوان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مقایسه ( تشابهات )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قدم های ( سرعت ) حساب شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

● تاکتیکی، راهبردی ● عملیاتی، نظامی ● کوتاه برد ( برای موشک و سلاح )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

●Predominately و predominantly هر دو هم معنی اند و معنی " به صورت غالب" یا " به صورت عمده" میدن، عاماااا: ■ Predomoniate: فعل و به معنی قسمت غالب چی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به صورت توامان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

● استفاده لازم را بردن ( از چیزی، مثل انرژی، پول، مغز ) ● وارد کردن ( مثلا پسورد برای وارد شدن به سایت ) ■ دوستان معنی تلنگر زدن برای این واژه ترج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

سالخورده، مسن Ageing: بریتیش Aging: امریکن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

● وضع کردن ( قانون ) ● به زمین نهادن ( سلاح ) ● دادن جان ( در راه کسی یا چیزی ) ● نگه داشتن ( شراب برای استفاده در آینده ) ● ضبط کردن ( موزیک یا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

همون طور هم. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

همون جوری که. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١

● بهره بردن ( هم میتونه بار منفی داشته باشه مثل "سود جویی" یا "سو استفاده کردن" ، و هم بار مثبت مثل " نهایت استفاده را از چیزی بردن" )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

از نظر ذهنی کارا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

● تحلیل بردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

● تاثیر ( ترجمه "پیامد" برای این واژه بار منفی ایجاد میکند که در واقع این بار را ندارد، پس بهتر است از ترجمه "تاثیر" یا "نتیجه حاصله" برای آن استفاده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

● تلو خوردن، از دست دادن تعادل ( هنگام راه رفتن ) ● تته پته کردن ( هنگام صحبت یا سخنرانی ) ■ اگر با حرف اضافه across یا upon بیاد معنی " برخوردن ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

●یک بار. . . مثلا: یک بار داشتم فلان کارو میکردم که. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

● مطمعن ● قطعی ● برخی، بعضی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

● خلاصه چیزی ( اسم ) ● کوتاه، مختصر ( صفت ) ● اطلاع رسانی کردن ( فعل )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به نسبت دو به یک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کالاهای اساسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Call a meeting/strike/election ●یعنی ترتیب دادن یک جلسه/ حمله/ انتخابات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

محدوده های گسترده که توسط یخ ضخیم پوشیده شده اند ( در نواحی قطبی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

با یک جور حسِ . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

گردش خون، جریان خون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در خلوت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

بیشتر، فراتر، افزون تر