پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٦٢)

بازدید
٩٧٥
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● تاکتیکی، راهبردی ● عملیاتی، نظامی ● کوتاه برد ( برای موشک و سلاح )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

●Predominately و predominantly هر دو هم معنی اند و معنی " به صورت غالب" یا " به صورت عمده" میدن، عاماااا: ■ Predomoniate: فعل و به معنی قسمت غالب چی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به صورت توامان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

● استفاده لازم را بردن ( از چیزی، مثل انرژی، پول، مغز ) ● وارد کردن ( مثلا پسورد برای وارد شدن به سایت ) ■ دوستان معنی تلنگر زدن برای این واژه ترج ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

سالخورده، مسن Ageing: بریتیش Aging: امریکن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

● وضع کردن ( قانون ) ● به زمین نهادن ( سلاح ) ● دادن جان ( در راه کسی یا چیزی ) ● نگه داشتن ( شراب برای استفاده در آینده ) ● ضبط کردن ( موزیک یا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

همون طور هم. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

همون جوری که. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

● بهره بردن ( هم میتونه بار منفی داشته باشه مثل "سود جویی" یا "سو استفاده کردن" ، و هم بار مثبت مثل " نهایت استفاده را از چیزی بردن" )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از نظر ذهنی کارا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● تحلیل بردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● تاثیر ( ترجمه "پیامد" برای این واژه بار منفی ایجاد میکند که در واقع این بار را ندارد، پس بهتر است از ترجمه "تاثیر" یا "نتیجه حاصله" برای آن استفاده ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

● تلو خوردن، از دست دادن تعادل ( هنگام راه رفتن ) ● تته پته کردن ( هنگام صحبت یا سخنرانی ) ■ اگر با حرف اضافه across یا upon بیاد معنی " برخوردن ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

●یک بار. . . مثلا: یک بار داشتم فلان کارو میکردم که. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● مطمعن ● قطعی ● برخی، بعضی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● خلاصه چیزی ( اسم ) ● کوتاه، مختصر ( صفت ) ● اطلاع رسانی کردن ( فعل )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به نسبت دو به یک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کالاهای اساسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

Call a meeting/strike/election ●یعنی ترتیب دادن یک جلسه/ حمله/ انتخابات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

محدوده های گسترده که توسط یخ ضخیم پوشیده شده اند ( در نواحی قطبی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

با یک جور حسِ . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گردش خون، جریان خون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در خلوت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

بیشتر، فراتر، افزون تر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشرو و پیشگام بودن در چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

● خواسته ، تقاضا ● فشار ( از نظر ذهنی و روانی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

این واژه صفت هستش، نه قید، پس دقت کنید که ترجمه "به تنهایی" اصلا براش درست نیست، معنیش هم همونجوری که اکثر دوستان اینجا فرمودن " تنها، بی کس، غریب" ه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

طرفی که میاد ترجمه شما رو دوستان رو میخونه اگر اون قدر زبانش خوب بود که جملات شما رو متوجه بشه مطمعنا برای واژه ای مثل mammal به مشکل نمیخورد که بیاد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دلیلی نداره که. . . ، . . . که چی بشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● با این وجود، به این همه ● هر مقدار که، هر میزان که ( اهمیتی ندارد چه مقدار باشد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

● اعطاء کردن ● پذیرفتن ( پذیرفتن حرف کسی وسط بحث، در واقع نپذیرفتی اما میگی: I grant you, but. . . قبول، درسته اما. . . ● کمک مالی از طرف دولت ( ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به سبب، به خاطر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به موجب. . . ، به دلیل. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در برخی موارد معنی "کمبود" و یا " کاستی" میدهد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در معرض چیزی بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● سوزن منگنه ●میخ دوسر ● کالای اساسی ● محصول استراتژیک ●منگنه کردن ● اساسی و مهم ●غذایی، چیزی که به خورد انسان میدهند ( نه حتما غذا ) ● همیشگی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هسته گیری ( درآوردن هسته )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کنسرو کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در نهایت، آخر کار ● بالاخره، سرانجام، بعد از مدت زمان زیادی انتظار کشیدن فرقش با Finally اینه که اینجا ما نمیدونیم دقیقا چه زمان قراره اتفاق مدنظر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● بالاخره، سرانجام، بعد از مدت زمان زیادی انتظار کشیدن فرقش با eventually اینه که اونجا ما نمیدونیم دقیقا چه زمان قراره اتفاق مدنظر بیفته و فقط میدو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

گیج و سردرگم شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

گیج و سردرگم شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

یک شرکت آمریکایی که دارای تعداد زیادی کافه در آمریکا و سایر کشورهاست و به سرو انواع قهوه و نوشیدنی گرم با کیفیت معروف است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کالاهای duty - free به کالاهایی گفته میشه که به کشور دیگه ای برده میشن بدون اینکه بهشون مالیات تعلق بگیره، مثلا سیگار، الکل. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

قانون وضع کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

در معنای فعل: ● نشانی دادن ● مخاطب قرار دادن ● رسیدگی کردن ● نطق کردن، سخنرانی کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

● دوستان، املای صحیح این واژه emission است، نه emmision معنی: ■ آلاینده ■ انتشار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

● لوبیا ● دانه میوه ( مثل دانه کاکائو که برای ساخت شکلات استفاده میشه ) ● قسمت برجسته آلت تناسلی زن ( چوچول )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

( فکر میکنم که ) همینطور است. .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Deep fat fryer: سرخ کن