پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨١)

بازدید
٢,٥٨٧
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

● قفسه نگهداری چیزی ( البته نه حتما شبیه قفسه! ) ، در واقع بهترین معنی "جا" هست. Spice rack: جا ادویه ای Clothes rack: جا لباسی Plate rack: قفسه نگه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بزرگترین و مهمترین ( از چیزی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

● هلک و هلک رفتن ● کاری را بر خلاف میل شخصی به او تحمیل کردن ● قطع کردن درختان به منظور فروش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

میل و تلاش برای رسیدن به چیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

ریتم آهنگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

● پیش رفتن ( روند چیزی ) ● همراه کسی رفتن یا بردن ● سر و کله چیزی پیدا شدن ● عجله کردن ● بعد از کسی رفتن □ لامذهب معنی های یه کلمه حتی نزدیک به هم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● کار شاق

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

● اگر حروف اول دو کلمه با حرف بزرگ نوشته شوند منظور "رییس جمهور آمریکا" هستش، در غیر این صورت همون "مدیر عامل" هست که اکثر وقتا Chief executive offi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

افراد با نفوذ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

● چیزی یا کسی که به عنوان دام استفاده میشه برای رسیدن به چیزی یا کس دیگر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

یه عددی بین ۲۰۰۰۰ تا ۹۹۹۹۹، البته علما فتواهای مختلفی دادن اما راحتترین ترجمه میشه چی؟: " ده ها هزار" تمام شد رفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

●شدیداً، قویاً ● به طور غضب آلود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

● سخت ، شدید ● خشمگین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

دقیقا همون چیزی که میخوای، همونی که دوست داری ( چیزی که در بارش میدونی و بهش علاقه داری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دقیقا همون چیزی که میخوای، همونی که دوست داری

پیشنهاد
٢

چیزی راه بیفته، کار کنه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی بالا بیاد، کار کنه، راه بیفته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

این نظر منه، از نظر من، من که اینجوری فکر میکنم. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

در اولین فرصت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● جبران کردن قیمت یا مقدار چیزی ● ظاهر چیزی را بهتر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● نزدیک بین ● تنها در نظر گیرنده اتفاقات نزدیک، کوتاه مدت ○ البته بهتره " کوته فکر" یا "کوته نظر" نگیم، چون اون یعنی دیدگاه سطح پایین که narrow - min ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مدیر مسئول

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

● منطقه ای که نسبت به اطرافش متمایز است ● وصله ( چه پارچه ای چه تکه ای از برنامه دیگر که باعث عملکرد بهتر آن میشود ● ارتباط دادن سیستم های الکتریکی ی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● اگر وصل باشه: bang - up یعنی خیلی عالی ● صدمه زدن ● به زندان انداختن ● bang up to date : مدرن و به روز نگه داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قابلیت جستجو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به ترتیب وقوع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● ورود، ورددی ● واژه نامه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

● مجله تخصصی ● دفتر وقایع روزانه شخصی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سردرگم بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Got support حمایت شدن، تایید شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تفکر خلاق، طرز فکر منحصر به خود شخص مترادف: creative thinking

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

● پایین رفتن ( آمدن ) ، مثلا قیمت چیزی یا حتی ریشه یک درخت! ● ثبت شدن ( به عنوان رکورد یا اطلاعات در جایی ) ● پیش رفتن، رخ دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

جواب دادن ( کار یا ایده )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

●انجام کار یا بیان ایده ای که قبلا هم انجام شده و هیچ برتری خاصی نسبت به قبل نداره ● دوباره شروع کردن، بحث درباره موضوعی که قبلا هم صحبت شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● گنجاندن، عضو کردن ( البته اسم است ) ● فرد یا چیزی که مورد شمول قرار گرفته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Scoff تند تند خوردن و قورت دادن، البته معنی "به سخره گرفتن" هم میده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Manure

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Likewise

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Dig up

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Well - manicured

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

هلدینگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ارضا کننده ( چون فکر میکنی کار مهم و با ارزشی انجام دادی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● تحکیم کردن ● یکی کردن، ترکیب کردن به منظور تاثیر بیشتر یا راحتی کار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

چند کار را با هم انجام دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

شبکه ارسال و دریافت اطلاعات و سیگنال ها ( چه رادیویی و چه اینترنتی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

نقد، گزارش انتقادی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

تقویت و تضعیف یک سری از مسیر های عصبی در مغز با توجه به نوع اطلاعات دریافتی و مدتی که در معرض آن قرار دارند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قسمتی از مغز ( قسمت بالای پیشانی ) که کنترل عملکردهای ادراکی را بر عهده دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● سهل انگار، بی خیال ( در مورد انسان ) ● سرسری ( در مورد موضوع یا حس )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

بی قرار ( در مورد انسان ) ، با تکرار آزار دهنده ( در مورد یک عمل یا صدا )