پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨١)

بازدید
٢,٥٨٣
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

از بین رفتن، اضمحلال اجاره ( دادن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مهاجری که تازه به یک منطقه یا کشور آمده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی گیاه دریایی که دارویی نیز است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

بچه کل کثیف و شلخته sea urchin: نوعی موجود ریز دریایی که تیغ تیغی هست و اما غذای بسیاری از موجودات دریایی محسوب میشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تا زمانی نامعین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

بروز دادن، هویدا ساختن بارز ، هویدا فهرست مسافران و کالاها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

زمانی رایج ( بود ) در گذشته رایج

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مانع ویا عامل تاخیر دریک روند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

باری از روی دوش کسی ورداشتن

پیشنهاد
٠

ease the burden

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

پوشش بوته ای کنار جاده ها و یا بین زمین های زراعی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

* گیاهان مربوط به یک منطقه یا دوره خاص از تاریخ * تمام باکتری ها یا موجودات ریز درون بدن یک جاندار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

به انجام رسانیدن ( آخرین بخش ) ، کلک چیزی را کندن کار کسی را ساختن، سر به نیست کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وقتی اولین بار این مشکل پیدا شد. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

موضوع رمز آلود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

اگر اسم باشه: فوت قدم زنی در هوای تازه ضربت، ضربه ضایعه، مصیبت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

سخت پسند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تک محصول

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حال کردن، لذت بردن، عشق کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

توانا، قابل، توانمند در انجام کاری یا روبرو شدن با یک چالش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

توانا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چینش، آرایش، آرایه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

با نظم و ترتیب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● گردگیر ● داستر ( یه جور لباس روشن و گل و گشاد که خانما معمولا خونه میپوشن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شدیدا، خیلی زیاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکنیک هایی خاص که به منظور دست یافتن به نتایج مطلوب تر ( معمولا در مشاهدات علمی ونظامی ) به کار برده میشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مربوط به دید، دیدی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Clever device/gadget یک ابزار یا وسیله خوش ساخت و کاربردی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی نزدیک به چیزی ( درست بغل چیزی ) بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی نزدیک به چیزی ( درست بغل چیزی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

* نقطه مقابل ( دورتر ) در یک مکان مثلا جلوی در اتاق که باشی، ته اتاق میشه همین far side

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به شگفتی وا داشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

● دستور العمل ● تعلیم ، آموزش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کلاً، اصلاً

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به جنبه های جدید و متفاوتی پرداختن، بنای تازه ای نهادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

موثق بودن، اعتبار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

● تطبیق دادن ● تلفیق کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

به طور خودکار، خودکار شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نایل آمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

● ماندگاری، تداوم پذیری ● تولید محصولات زیست پایشی ( که به طبیعت آسیب نمی رساند )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سرعت برابر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● عجیب و رازآلود ( و یه جورایی اغلب ترسناک )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

● داشبورد ماشین ● قسمتی از یک دستگاه یا برنامه کامپیوتری که اطلاعات و داده های لازم در مورد چگونگی عملکرد و کنترل برنامه و دستورها داخل آن است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

● دست به گریبان شدن، درگیر شدن ● سروکله زدن، کلنجار رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● دست به گریبان شدن، درگیر شدن ● سروکله زدن، کلنجار رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● Flip: برگردوندن، عوض کردن که خوب میتونه ing هم بگیره و همین معمی رو بده ● flipping این خودش مجزا یک جور صفت هست به معنی "کوفتی" مثلا این خودکار ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

● تند تند و با دقت پایین نوشتن ( که قاعدتا خطی خوانا و زیبا ازش درنمیاد ) ، اما به معنی بدخط نوشتن ( کسی که خطش بده ) نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به صورت غیر رسمی و دوستانه صحبت کردن ( اونم با پرحرفی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● صدایی که روی یه کلیپ یا ویدئو هست مثلا یه کلیپ آموزشی در مورد یه موضوع خاص که تصویر در مورد اون موضوع هست اما کسی از بیرون از اون داره در موردش صحب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

با حالت شرمندگی و کم رویی ( چون کاری رو نادرست یا احمقانه انجام دادی )