پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٤٨٨)
مطالبه خسارت از بیمه ( همون استفاده از بیمه ماشین )
یکی از معانی: روزی ، معیشت
با توجه به اینکه . . .
زهرا خانم، " لغو کردن" مربوط به scrap هستش، اِسکِرَپ Scrape: اِسکِرِیپ خراشیدن تو هچل افتادن
American: familiarize British: familiarise
اگر با شغلی بیاد به عنوان "کمکی" معنی خواهد داد، Kitchen hand : کمک آشپز
کمک آشپز
حد و مرز برای چیزی مشخص کردن ( قائل شدن )
قسمت بیرون زده دودکش آجری از سقف خانه، بدنه بیرون زده دودکش از سقف ( البته نه دودکش حلبی یا سیمانی مربوط به بخاری، بلکه بیشتر منظور شومینه است )
حساب سپرده که ازش سود میگیری و معمولا هم برای مدت طولانی پولت تو بانک میمونه و مثل حساب جاری نیست که هر وقت بخوای بتونی پولتو ورداری
جان دوباره ( گرفتن )
ترابری
● تمهیدات ● آذوقه و مایحتاج
کوچ نشین کوچ نشینی
Be credited to sth: به حساب چیزی گذاشته شدن
با توجه به ( وجود ) . . . ، با در نظر گرفتن . . .
Hit on something: چیزی به ذهن خطور کردن، چیزی به ذهن رسیدن
فهم و قبول چیزی
مفاد ( مربوط به قرارداد ها یا توافقات )
اگر صفت باشد: همیشگی اگر اسم باشد: گیاهی که چندین سال عمر میکند
a part of a town that is next to an area of water such as a river or the sea
فشردگی
کل عبارت زیر few and far between میشه یه idiom, به معنی : کم وقوع، چیزی که کم اتفاق میفته یا افتاده
آمال و آرزو ها aspirations
اشتراکی
* vending and plastics industry در اینجا منظور از وندینگ، یه چیز تومایه های نون خشکی خودمونه ومنظور از این صنعت و چرخه در واقع صنعت جمع آوری مواد زا ...
شیشه نشکن ( مخصوص آشپزی )
خیلی زود گذشت
دیگه در دیرترین حالت. . .
چیزی رو روهوا زدن ( کنایه از اینکه اون چیز خواهان زیادی داره )
*امیدوارم ( اگر اول جمله بیاد ) . Hopefully, there will be some tickets left *امیدوارانه ( اگر اخر یا وسط جمله بیاد ) . Do you have the tickets?" ...
در جریان بودن ( روند یا تقاضایی ) ، پیش رفتن یک روند
* داور ( در ورزش ) * مرجع تایید کننده ( مثل استاد راهنما یا رییس شرکت به عنوان تایید کننده سوابق شما برای تقاضای تحصیل یا کار شما در جای دیگر )
ارگان دولتی
با املایی مشابه. . .
اگر اسم باشد: نوع ، مدل what make is your car?
● flush something out: با فشار آب یا مایع چیزی را از جایی شستن و بردن ● flush somebody out: □ کسی یا حیوانی را مجبور به ترک محلی کردن □ دست کسی ر ...
پر از چیزی بودن، چیزهای زیادی همراه خود داشتن A table laden with food
● به سمت منشا، سمت مبدا، در جهت خلاف جریان جاری ● مربوط به مراحل اولیه یک روند یا رویداد
حمایت مضاعف
Be administrated to
● فعل: ■ drop off □ به خواب رفتن □ کمتر شدن، کاهش یافتن ■ drop sb off پیاده کردن از ماشین ● اسم: ( drop - off ) ■ کاهش ( در کمیت یا کیفیت ...
از لحاظ، از نظر مترادف: In terms of
همراه شدن، رسیدن
●همون/ همین کافیه، همین افاقه میکنه
امتیاز ویژه یک شخص یا گروه خاص ( به سبب موقعیت یا ثروت آنها )
حماقت، اسکل بودن
● پنجر شدن، پنچری ● سوراخ کردن ● ضدحال خوردن
ماورای ذهنی ( قدرتی که بهبه عنوان مثال به شما توانایی خواندن ذهن دیگران یا پیشگویی در مورد اتفاقات آینده را می دهد )
اکراه، حس عار داشتن نسبت به چیزی