پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٦١)

بازدید
٨٩٧
پیشنهاد
٠

خیلی زود گذشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دیگه در دیرترین حالت. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی رو روهوا زدن ( کنایه از اینکه اون چیز خواهان زیادی داره )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

*امیدوارم ( اگر اول جمله بیاد ) . Hopefully, there will be some tickets left *امیدوارانه ( اگر اخر یا وسط جمله بیاد ) . Do you have the tickets?" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در جریان بودن ( روند یا تقاضایی ) ، پیش رفتن یک روند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

* داور ( در ورزش ) * مرجع تایید کننده ( مثل استاد راهنما یا رییس شرکت به عنوان تایید کننده سوابق شما برای تقاضای تحصیل یا کار شما در جای دیگر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ارگان دولتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با املایی مشابه. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اگر اسم باشد: نوع ، مدل what make is your car?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

● flush something out: با فشار آب یا مایع چیزی را از جایی شستن و بردن ● flush somebody out: □ کسی یا حیوانی را مجبور به ترک محلی کردن □ دست کسی ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پر از چیزی بودن، چیزهای زیادی همراه خود داشتن A table laden with food

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

● به سمت منشا، سمت مبدا، در جهت خلاف جریان جاری ● مربوط به مراحل اولیه یک روند یا رویداد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حمایت مضاعف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Be administrated to

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

● فعل: ■ drop off □ به خواب رفتن □ کمتر شدن، کاهش یافتن ■ drop sb off پیاده کردن از ماشین ● اسم: ( drop - off ) ■ کاهش ( در کمیت یا کیفیت ...

پیشنهاد
١

از لحاظ، از نظر مترادف: In terms of

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همراه شدن، رسیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

●همون/ همین کافیه، همین افاقه میکنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

امتیاز ویژه یک شخص یا گروه خاص ( به سبب موقعیت یا ثروت آنها )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حماقت، اسکل بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

● پنجر شدن، پنچری ● سوراخ کردن ● ضدحال خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ماورای ذهنی ( قدرتی که بهبه عنوان مثال به شما توانایی خواندن ذهن دیگران یا پیشگویی در مورد اتفاقات آینده را می دهد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اکراه، حس عار داشتن نسبت به چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

املای درست این کلمه Vacuum هستش، ته Vaccum, پس دقت کنید دوستان عزیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

● پژوهشی، علمی A scholarly article/journal ● فاضل, خردمند She is more scholarly than her sister. ● دانش پژوه A young scholarly man

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به طور تلویحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به صورت مختصر و مفید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● تنظیم کردن ( شکایت، دادخواست، . . . ) ● گیر کردن ( در یک موقعیت و شرایط و یا چیزی مثل استخوان در گلو ) ● اجاره کردن جایی ● کلبه، اتراقگاه ● محل ز ...

پیشنهاد
١

● تا جایی که من میدونم . . . . ● تا جایی که به من مربوطه. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ای ول خودشه!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سود بردن از کاری، چیزای زیادی یاد گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مکان دم دستی، جای سهل الوصول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همش همین بود، چیز دیگه ای نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

● چسب زخم ● بتونه ( زدن ) ، لایه زیرین مربوط به رنگ اصلی ( را زدن ) ، در نقاشی ساختمان معروف هست به گچ سیاه چون یه مقدار تیره تر از گچ سفید روی کار ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

● جدا کردن چیزی از چیزی دیگر، مثلا: He wanted to strip the old paint of the wall. میخواد رنگای کهنه دیوار رو بریزه ● نوار، باریکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

املای صحیح: presume

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دهشتناک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

املای درست واژه: executive

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از روستاهای منطقه اشکورات، بخش رحیم آباد شهرستان رودسر است که آخرین نقطه جغرافیایی استان گیلان در قلب کوهای البرز بوده و در واقع محل تلاقی سه استان گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

آقای مسعود، اتفاق اصلا amenity به معنی امکانات اولیه مثل آب و برق نیست، به اونا میگن utility, اما این واژه به معنی یک امکان رفاهی هست که زندگی رو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در تعامل و همکاری با، کارکردن با . . . برای دستیابی به هدفی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهارت های فکری ( ذهنی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

دوستانی که "مکمل غذایی" ترجمه کردن باید عرض کنم تو دیکشری کمبریج چیزی به این عنوان وجود نداره و برای "مکمل غذایی" از لغت supplement استفاده میشه. 😊

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بعدِش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

● چرخیدن The Earth takes approximately 365 days to go round the Sun. ● به همه رسیدن، به اندازه کافی موجود بودن There weren't enough chairs to go r ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به طور خیلی کلی، در جامع ترین حالت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آقای مجتبی و خانم نیلوفر، اول اینکه من لشکانی هستم جسارتا نه اشکانی 😊، صد البته که یک واژه معنی های مختلفی داره، اما زمانی آوردن ترجمش سودمنده که وا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به هیچ وجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

chiropractor

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

chorus