پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٥٠٧)

بازدید
٦,٢٥٧
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

● اگر منظورتون " نشات گرفتن" هست و اینکه چیزی در نتیجه چیز دیگری باشه, همونطوری که یکی از دوستان نوشتن میشه: spring from something ● اما اگر منظور ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

a qualified person who works as a doctor in a hospital or private practice همون "پزشک" خودمون

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

anaesthetic

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

afflict مبتلا شدن یل مبتلا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

آقای اصغر، دوست عزیز، برای چی این همه اصرار داری که بگی این واژه معنی " آماده شدن " نمیده!! حالا توی فیلم چون گفته "آماده باش " دقیقا همین واژه میشه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

سطح بالا، حد بالا high - pitched noise/sound: صدای زیر ( با فرکانس بالا ) low - pitched noise/sound: صدای بم ( با فرکانس پایین )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

hospitalize بستری شدن در بیمارستان یا مرکز درمانی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

disparate

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

set down establish

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

هماهنگ کننده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

عاقلانست که. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

قدرت، انرژی، توان

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

● عالی بودن ● سفارشی بودن ( ساخته یا تولید شدن )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از لحاظ کار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● اگر صفت باشه: کامل ● اگر قید باشه: فورا و بی درنگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

هر روزِ روز، روزای پشت هم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

همین روزا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

هر روزه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

این از این، . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

● مفصل، حسابی ● با دل و جان، از ته دل

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

باتلاقی، گلی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

شخص متکی از نظر مالی به دیگران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جناب ماشااله زاده عزیز، border اینجا درست هستش، به معنی مرز boarder دارای معنی دیگه ای هست، سپاس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خش، خراش abrasion resistant ضد خش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

املای درست: inconvenience

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

در مورد جاده. مسیر: میخوره به. . . ، میرسه به . . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملاقات و یا نشست داخل یک محفظه یا اتاق دربسته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو ذهن آوردن، تصور کردن ( عین این کاریکاتورا که یه ابری بالای سر طرف ظاهر میشه و فکری که میکنه توش نوشته میشه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

فراوان، بیش از حد کافی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

● حق، استحقاق ( مثل حق مرخصی ) ● مزایا ( در فیش حقوقی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

متعصب به کشور و قوم خود و بی میل به نظرات و مردمان غیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کاری، شغلی، مربوط به حرفه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ردیف ردیف. . .

پیشنهاد
٢

از خطر یا حادثه ای جون سالم به در بردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از چیزی نداشتن و تموم کردن ● be out of رو سرچ کنید بقیه معانیش هست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

از چیزی تموم کردن و نداشتن ● be out of رو سرچ کنید بقیه معانیش رو نوشتم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خوب دوستای گلم اصطلاحات رایج با این عبارت اینا هستن: ● to get something out of the way: یعنی تموم کردن و به انجام رسانیدن چیزی ● be well out of som ...

پیشنهاد
٠

to finish something

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

با کمبود چیزی مواجه شدن be getting low in sth حس کنی چیزی داره کم میاد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی که ایمنی را به خطر می اندازد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دستگاه ورقه ورقه کردن گوشت، کالباس و . . . ، یا وسیله ای برای بریدنوشت به اندازه های دلخواه ( با چرخ گوشت متفاوت است )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ضروریات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

● تیم یا وسیله دو نفره ● دوچرخه دو نفره ○ این واژه اسم است، نه صفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

به شکل معنی داری، به طور قابل توجهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

دو تا معنی داری که خودتون با توجه به جمله باید متوجه بشین و اونقدری فرق داره معنی هاشون که راحت بتونید تشخیص بدین: ● مربوط به ، در ارتباط با ● به ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

یعنی بره ( ادامه بده ) تااااااااا. . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

to like the sound of something: حال کردن یا خوشحال شدن در مورد چیزی که میشنوی

پیشنهاد
١

حال کردن یا خوشحال شدن در مورد چیزی که میشنوی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● پول، غذا و در واقع شرایطی که در اون با برآورده شدن اون نیاز ها میتونید زنده بمونید.