خسته کننده

/xastekonande/

مترادف خسته کننده: توان فرسا، توان سوز، کسالت آور، کسالت زا، خستگی آور، خستگی زا، طاقت سوز، ملالت آور، ممل، ملال آور، ملال انگیز

متضاد خسته کننده: خستگی زدا

معنی انگلیسی:
barren, boring, drag, dull, long, grueling, gruelling, irksome, killing, lackluster, lengthy, monotonous, poky, prosy, stodgy, stupid, tedious, tiresome, uninteresting, wearing, wearisome, weary, drab, samey, stuffy, weariness

مترادف ها

prolix (صفت)
طولانی، پرگو، خسته کننده، طویل، دراز، طولانی وخسته کننده، روده دراز

longsome (صفت)
طولانی، خسته کننده، مطول، کسالت اور

weary (صفت)
خسته، بیزار، خسته کننده، فرومانده، کسل، مانده

boring (صفت)
خسته کننده، ملول کننده، نواره

tedious (صفت)
کج خلق، خسته کننده، کسل کننده، ناراضی

monotonous (صفت)
خسته کننده، یک نواخت

grueling (صفت)
خسته کننده، فرساینده، تنبیه کننده

tiresome (صفت)
مزاحم، خسته کننده

wearisome (صفت)
خسته کننده

weariful (صفت)
خسته، خسته کننده، کسل کننده

wearying (صفت)
خسته، خسته کننده

فارسی به عربی

ثقب , رتیب , عدیم الطعم , قسوة , متعب , مرهق , مضجر

پیشنهاد کاربران

boring
Dreary
mind numbing
tiring
طاقت فرسا
Killing
making tired

نفس گیر
Smothering
خسته بودن
ستوه آور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس