پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٦٢)

بازدید
٩٧٥
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

● به کار اومدن، بر روی کار اومدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در حد و اندازه چیزی بودن، به اندازه کافی خوب بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آدمکشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ریشه دواندن، جا خشک کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مرفه ( جامعه پولدار )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● مهربان و دلسوز ( در مورد انسان ) ● سالم و بی ضرر ( در مورد میوه و خوراکی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

Bi - racial انسان Hybrid حیوان یا گیاه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خاص فکر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نیروی حافظ صلح ( سازمان ملل )

پیشنهاد
٢

دیگه اینجوری نیست

پیشنهاد

دیگه اینجوری نیست

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اینجوریه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

● گذرنامه ● فراهم کننده، تسهیل گر، راه حل ● passport culture= home culture یعنی فرهنگ مربوط به ملیت شخص

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● تغییر در نگرش ● جهت یابی جدید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● ضد حال ، ناامیدی ■ وقتی وصله فقط اسم هست، فعلش let down هست نه letdown

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هر کاری که نیاز بوده رو انجام بدی یا هر چه که لازم داشتی رو دست بیاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

● اینور اونور رفتن ● طفره رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اغلب اوقات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Prosper

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● گرانش، جاذبه زمین ● وخامت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

املای درست: recommendation ● معنی: توصیه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

● مثلا: It will take 4 hours, give or take a few minutes. ۴ ساعتی طول میکشه، چند دقیقه بالا پایین ( اینور اونور، کم و زیاد )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

● مقام، جایگاه ● قضیه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● پرده کرکره ای یا تاشونده ● پوششی برای مخفی شدن از دید پرندگان یا حیوانات که از آنجا میتوانید بدون دیده شدن آنها را ببینید. □ در امریکن میگن "shad ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

● A bit: یک کم ● بخش، قسمت ● بیت ( کوچکترین واحد ظرفیت حافظه کامپیوتری )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

●در این ( آن ) میان، یهویی اون وسط، یه جایی ( از نظر زمانی در خلال یک روند )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● مشقت بار، پر زحمت ● سنگین ( از نظر محتوا )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● مشقت بار، پر زحمت ● سنگین ( از نظر محتوا )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

● از این بابت، از این جهت □ بخدا اکثر واژگان یک معنی مشخص و دقیق دارن که با یه سرچ ساده تو دیکشنری های انگلیسی راحت میشه با فارسی معادل یابی کرد، ام ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

● رزرو ● تردید، درنگ ● منطقه محافظت شده حیوانات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

از آب درآمدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

سنت گرا، کسی که به موارد و انواع سنتی هر زمینه علاقه داره تا نوع مدرنش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

● حیرت انگیزی □ جسارتا خدمت دوستانی که برای ترجمه واژه ها بیست خط انگلیسی تایپ یا کپی پیست میکنن که توش بیستا لغت سخت دیگم هست میخوام بگم که فازتون ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

● شبکه ( از قطعات به هم متصل )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

● نمای بیرونی ● ظاهر ( از نظر خصلت )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

بهبود، ارتقا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چراغ رومیزی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

همه جا را فراگرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

یکی از معنی های جامونده: ● رو انداختن به کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

●بی ذوق، وقتی حس هیجان خاصی نسبت به چیزی نداری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● تقلاگونه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

● لحظه ● اهمیت وجودی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● کاملاً ● به طور عالی، بی عیب و نقص

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

● روش دیگه اینه که. . . ، یا به جاش . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

● اگر قبلش فعل be باشه یعنی: قرار بود/است ● اگر نبو. یعنی به واسطه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

● تغییرات کوچک به منظور بهتر و موثر کردن چیزی ● توصیف کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

● اتفاق تصادفی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

بهداشت عمومی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

● در همین حین ● از اونور ( هنگام مقایسه دو موضوع وقتی اون یکی مخالف قبلیه ) ● in the meanwhile: تا اون موقع

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مبتلا، دردمند