پیشنهادهای میثم علیزاده لشکانی (٢,٥٠٧)
● لرزان ● غیرقطعی ● آشفته و نگران
دوستان دقت کنن که این کلمه صفت نیست بلکه اسم هست، به معانی: ● ماده خارش آور یا دردزا ● دردسرساز
● همه جوره
● صفت: دارویی ● اسم: شرکت دارویی
● شکل شانه و پشت و گردن، وضعیت نشستن و یا ایستادن ● موضع، رویکرد
● سفتی، سختی، اسپاسم ( عضلانی ) ● سخت بودن ( در برقراری ارتباط با طرف ) ، رسمی و جدی بودن
Informed by: با توجه به . . . ، با در نظرگرفتنِ . . . ، با علم به. . .
مستقیم به سراغ چیزی رفتن ( در واقع برگشتن ) که قبلا توش بودی یا در اون فعالیت داشتی
تحلیل رونده، رو به نزول
کیف کردن، حال کردن ● مخصوصا چیزی که باعث حال گیری از کس دیگه میشه
فرا گرفتن، آکندن
چیره دست
در خدمتم، بفرمایید ( صحبت کنید یا بپرسید )
neuroticism
Entitlement
Driven
Authoritative
Unyielding
Potent
Re - enact
Cursory Superficial
Shrug off
Connotation
Slap a label on
as such
Get rid of Get away with
Cerebral
Confrontation
Pampered, spoilt
نزاع، بگو مگو
Disperse
Lay people Ordinary people
● مواجه شدن به منظور حل موضوعی ● تکل ( کردن )
● آستانه، حد ( مربوط به آغاز چیزی ) ● محدوده قبل از ورودی یک ساختمان یا اتاق ( مثلا آستانه در )
اگر رکود اقتصادی منظور باشد : Downturn
Used to درسته خانم اکبرپور، البته میتونیم بگیم: I was a teacher back then.
شعله، زبانه
● زبانه کشیدن ( آتش ) ● گشاد شدن، عریض شدن ● بدتر شدن ( درد، خشم، . . . )
کاملاً و فقط، تنها و تنها
بعدا به معنی خداحافظ ( مثل پشت تلفن از کسی خوشت نمیاد و نمیخوای حرف بزنی یا وقت نداری میگی بعداً. . . . . )
مدت طولانی بعدش
تصور میشود که. . . ، اینطور گفته میشود که. . . ،
●نگارک، آیکون در کامپیوتر ● سمبل، مظهر، نماد ● نگاره و نقش مقدس از فردی ( معمولا بر ردی چوب ) که در مذهب ارتدکس مرسوم است
دوزنده ( نقش بر روی پارچه )
● هم وطن ● مردم روستای، افراد غیرشهری
روی هم بافته شده، داری لایه های مختلف پارچه روی هم که بهم کوک خوردن و یا دوخته شدن
گرم و پذیرا بودن
با وجدان بودن در عمل، وظیفه شناسی
● ناز نازی بار آوردن، به طور ویژه با کسی رفتار کردن ● حال دادن
یک مباحثه در مورد اینکه رفتار، کردار و شخصیت افراد مربوط به ذات آنهاست یا نحوه پرورش آنها