پیشنهاد‌های میثم علیزاده لشکانی (٢,٣٨١)

بازدید
٢,٥٩٢
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در ایران روستاهای زیادی به نام قاسم آباد وجود داره که بزرگترین و معروفترین اونها قاسم آباد چابکسر ( گیلان ) هستش که جمعیتی بالغ بر ۳۰ هزار نفر داره ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

● ارزیابی ( یک روند یا پروژه ) ● نقد و بررسی ( فیلم ، مقاله، . . . ) ● رژه ( نیروی نظامی ) دوستان دقت کنن که ترجمه " بازبینی" در معمای فعل براش د ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

■ اگر حرف اضافه on مال خود فعل get باشه: ● پیش رفتن ( تو کاری یا وضعیتی ) ● خوب بودن، جور بودن ( با کسی ) ● ادامه دادن ( به کاری ) ● موفق شدن ( در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

● انتخاب کردن ● حمله ور شدن ● تلاش کردن برای بدست آوردن چیزی ● حال کردن ( با چیزی یا یه مود از شخصیت )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● look out for something : حواس به چیزی بودن ●look out for someone: کسی را تحت نظر گرفتن ● look something out for: گشتن دنبال چیزی در وسایل خود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● موضوع ● زمینه یا متن برای موسیقی ( آهنگِ زمینه، میتونه آهنگی باشه که در متن یک فیلم همواره پخش میشه و یا اون تیکه های کوتاه از یه آهنگ یا موسیقی که ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● وابستگی، دلبستگی ● متعلقه ● ضمیمه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● سوخت گیری مجدد کردن ● شدت بخشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

دوستان عزیزم، ● اگر قبل از as دوم عبارتی وجود نداشت و ما فقط as much as. داشتیم، یعنی تا اندازه ی. . . Some laptops cost as much as 400 dollars. ● ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

● نشر، انتشار ● آلاینده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ویژه، تخصصی ، مخصوص

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

مرکز خرید بازارچه دالان ( یعنی بین دو تا دیوار که سرپوشیده شده و در دو طرفش هر چیزی میتونه باشه، مثل مغازه، ویدئو گیم و. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

سالن استراحت ( هتل، ساختمان، قطار. . . ) ، سالن انتظار ( فرودگاه )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

میز تاشو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● روشویی ● تشت ● ابگیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● صحبت کردن یا مکاتبه کردن با شخصی ● متوجه چیزی شدن ( معمولا چیزی که خوب نیست ) ● انتخاب شدن ● تو نخ چیزی رفتن، شروع به صحبت یا انجام کاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● اگر اسم باشه: سفر طولانی با کشتی یا سفینه ● اگر فعل باشه: با کشتی سفر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● عشقِ چیزی مثلا: volleyball fanatic عشقِ والییال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

نباید مشکلی باشه، فکر نکنم مشکلی باشه، همینطور باید باشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

● به خط کردن ( افراد یا اشیاء ) ● ردیف چیدن ● حیّ و حاضر کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● حیّ و حاضر ● به خط، ردیف شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● در نظر گرفتن ( به عنوان. . . ) ● متوجه چیزی شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مکان های گردشگری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مهم ترین معانی: ● بها دادن به کسی ● امتیاز دادن و یا درجه بندی چیزی ● نرخ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

● روشن کردن موضوع ( با بیان مثال یا شکل ) ● مثالی از درستی یا نادرستی چیزی بودن، به تصویر کشیدن ● تصویرنگاری در کتاب یا مجله. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

● جمع و جور کردن ● گردهم آوردن، تشکیل گروه دادن ● سرهم کردن، مونتاژ کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

● پارچه ● ماده ● مطلب، محتوا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

برگرفته از. . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

● یگان، رسته ( در نیروهای نظامی ) فقط به تلفطش دقت کنید که "کُر" هستش نه "کُرپس"

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اینور اونور رفتن، از جایی به جای دیگه رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

جالبه برام که بدونم. . . محض اطلاع خودم. . . همینجوری میپرسم که . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

● معقول و منطقی ● قابل توجه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

بدون حامی، تنها و بدون کمک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

● پرده ی بال مثلا پرده بال خفاش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

انجام دهنده یا تسهیل کننده کار یدی که توسط انسان انجام میشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

● شهری یا محلی که به دنیا اومدی یا بچگیت رو گذروندی، نه لزوما جایی که الان زندگی میکنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

در معنای اسمی میتونه معنی "جدا افتاده" هم داشته باشه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

● تبار، نسل ( دقت کنید که با استفاده از این کلمه میگیم این از نسل فلان است، یعنی یه جورایی بازمانده اوناست، در واقع الان رو به قبل نسبت میدیم نه اینک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

● مواد دارویی، دارو ■ ( Be on medication ( for something تحت درمان دارویی بودن ( به خاطر مشکل جسمی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

تلفیق دادن. ادغام کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● قابل توجه، زیاد ● بزرگ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نرخ یا سرعت کاهشی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

● تاسیسات لوله کشی ● نوار دوردوزی به عنوان تزیین لباس

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدون لک

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

راه رفتن بر روی آتش ( ذغال )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

● مجازات طولانی مدت یا سخت در زندان ● دوره سختی را پشت سر گذاشتن دقت کنید دوستان، یه زمانی میگن Have a hard time/hard times مثلا: He will have a ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

بافت گیاهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

● طاق، قوس ● قوس دادن، انحنا دادن ● مرموزانه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

یه وقت دیگه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

● لگد کردن ● قدم نهادن ● با پا له کردن ● آج لاستیک ● صدای پا