aging

/ˈeɪdʒɪŋ//ˈeɪdʒɪŋ/

معنی: سالخورده، کهن
معانی دیگر: سالخورده، کهن

جمله های نمونه

1. strain aging
(فلز کاری) پیرشدگی کرنشی

2. the body's skin loses its elasticity because of aging
پوست بدن در اثر سالمندی،کشسانی خود را از دست می دهد.

3. He gave an immaculate performance as the aging hero.
[ترجمه زهرا نصرالهی] او به عنوان قهرمان پیش کسوت عملکردی بی عیب و نقصی کسب کرد
|
[ترجمه گوگل]او در نقش قهرمان سالخورده بازی بی‌نظیری ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان قهرمان کهن سال یک عملکرد بی عیب و نقص به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In looking at population aging we will consider two distinct dimensions.
[ترجمه گوگل]در نگاه به پیری جمعیت دو بعد متمایز را در نظر خواهیم گرفت
[ترجمه ترگمان]در نگاه به پیر شدن جمعیت، ما دو بعد متمایز را در نظر می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. How does an aging politician retain his hold on the loyalty of the voters?
[ترجمه گوگل]چگونه یک سیاستمدار سالخورده وفاداری رای دهندگان را حفظ می کند؟
[ترجمه ترگمان]یک سیاست مدار پیر چطور بر وفاداری رای دهندگان تسلط خود را حفظ کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The aging founder of the university decided to abdicate.
[ترجمه گوگل]موسس سالخورده دانشگاه تصمیم به کناره گیری گرفت
[ترجمه ترگمان]بنیانگذار این دانشگاه تصمیم به استعفا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They saw an aging union membership and no new blood coming in.
[ترجمه گوگل]آنها شاهد عضویت پیر در اتحادیه بودند و هیچ خون جدیدی وارد نشد
[ترجمه ترگمان]آن ها عضویت در اتحادیه را دیدند و هیچ گروه خونی جدیدی وارد نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Artificial aging Having produced the fake, there is then the problem of making it look old.
[ترجمه گوگل]پیری مصنوعی پس از تولید جعلی، مشکل قدیمی به نظر رسیدن آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]پیری مصنوعی که مصنوعی را تولید می کند، در آن زمان مشکل ساختن آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The aging prisoner picked up a greasy ladle and buried it in the soup, stirring it for a moment.
[ترجمه گوگل]زندانی سالخورده ملاقه ای چرب برداشت و در سوپ دفن کرد و لحظه ای آن را هم زد
[ترجمه ترگمان]زندانی پیری یک ملاقه بزرگ را برداشت و در سوپ فرو برد و لحظه ای آن را به هم زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are also aging in new oak barrels, giving their tequila a surprising aroma and taste of bourbon.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین در بشکه های بلوط جدید پیر می شوند و عطر و طعم شگفت انگیزی از بوربن به تکیلا می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین در بشکه های بلوطی جدید نیز پیر می شوند و tequila را با عطر و مزه شگفت انگیز عرضه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She thought of him as an aging hippy.
[ترجمه گوگل]او او را یک هیپی سالخورده می دانست
[ترجمه ترگمان]به او به عنوان یک هیپی پیری فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ideal of caring for aging parents is sufficiently strong that even the most undeserving aging parents can ride its coattails.
[ترجمه گوگل]ایده‌آل مراقبت از والدین سالخورده به اندازه‌ای قوی است که حتی نالایق‌ترین والدین سالخورده نیز می‌توانند کت‌های آن را سوار کنند
[ترجمه ترگمان]ایده آل مراقبت از والدین سالخورده به اندازه کافی قوی است که حتی والدینی که به سن قانونی برمی گردند می توانند روی نشیمنگاه پهنش تکان بخورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their aging parents will be looked after in private homes.
[ترجمه گوگل]والدین سالخورده آنها در خانه های شخصی نگهداری می شوند
[ترجمه ترگمان]والدین سالخورده آن ها در خانه های خصوصی مراقبت خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Alliance for Aging Research was established in 1986 by a conglomeration of health organizations, medical schools and major corporations.
[ترجمه گوگل]اتحاد تحقیقات پیری در سال 1986 توسط مجموعه ای از سازمان های بهداشتی، دانشکده های پزشکی و شرکت های بزرگ تأسیس شد
[ترجمه ترگمان]این اتحاد برای پیری در سال ۱۹۸۶ توسط جمعی از سازمان های بهداشتی، دانشکده های پزشکی و شرکت های بزرگ تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سالخورده (صفت)
aged, elderly, old, aging, senile, senescent, hoary

کهن (صفت)
olden, aging, ancient, hoary

تخصصی

[شیمی] پیرسازی، کهنه کردن، کهنه شدن
[سینما] پیرنمایی
[برق و الکترونیک] فرسوده سازی عملکرد مدار یا قطعه ای در شرایط کنترل شده و در زمان معین برای بررسی خرابی های محتمل .
[صنایع غذایی] عمل آوری آرد : اصطلاحی است که برای طرز عمل آرد با عاملهای اکسیدکننده بکار میرود.
[زمین شناسی] مسن شدن فرآیندی که طی آن یک دریاچه جوان در نتیجه پر شدن و بادگیری ماده ای، فراوری گیاهی و سایر رویداد ها، به دریاچه پیر تبدیل می شود.
[بهداشت] سالخوردگی
[نساجی] زمان بندی - کهنگی
[ریاضیات] سالخوردگی، فرسودگی، پیر شدن، کهنه شدن، کهنگی
[پلیمر] پیرسازی، زمانمندی

انگلیسی به انگلیسی

• maturing; growing older; maturing of financial accounts

پیشنهاد کاربران

پیرنده
سالخورنده
سالمندی
پیری ، پیر شدن
Suggestion Aging Report
در اینجا معنی سنی میدهد
سالخورده، مسن
Ageing: بریتیش
Aging: امریکن
افزایش سن
به عنوان صفت: در حال فرسودگی؛ در حال پیر شدن
در صنایع غذایی رساندن
پا به سن گذاشتن ( در مورد جاندار، اشاره به میانسالی و یا کهنسالی ) به صورت ageing هم نوشته میشه
فرسوده
پیرسازی
پیرشدگی، در مهندسی عمران
کهن - قدیمی - پیرشدن
( حسابداری ) طبقه بندی
خواباندن شراب و غیره
( آرشیو ) کهنه شدگی ( کاغذ٬سند )
فرسودگی
قدمت و کهنگی
سالخورده
سالخوردگی
n. the act or process of becoming old or older
adj. becoming old : no longer young or new
پیری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس