اسم ( noun )
• (1) تعریف: the state or degree of being likely; probability; chance.
• مشابه: capability, chance, probability
• مشابه: capability, chance, probability
- With the likelihood of a thunderstorm tonight, the game will probably be canceled.
[ترجمه گوگل] با احتمال رعد و برق امشب، بازی احتمالا لغو خواهد شد
[ترجمه ترگمان] با احتمال یک طوفان، بازی احتمالا لغو میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با احتمال یک طوفان، بازی احتمالا لغو میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The likelihood of winning the lottery is very slim.
[ترجمه گوگل] احتمال برنده شدن در لاتاری بسیار اندک است
[ترجمه ترگمان] احتمال برنده شدن لاتاری بسیار کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] احتمال برنده شدن لاتاری بسیار کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- What is the likelihood of getting a job in your field once you graduate?
[ترجمه گوگل] پس از فارغ التحصیلی، احتمال اینکه در رشته خود شغلی پیدا کنید چقدر است؟
[ترجمه ترگمان] زمانی که فارغ التحصیل شده اید این احتمال پیدا کردن شغل در حوزه کاری شما چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زمانی که فارغ التحصیل شده اید این احتمال پیدا کردن شغل در حوزه کاری شما چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a probable thing to happen.
• مشابه: probability
• مشابه: probability
- As he never turned in any work to the professor, his failure in the class is a likelihood.
[ترجمه Sm] همانطور که او هرگز تو هیچکاری به استاد رجوع نکرد ، احتمال شکست تو کلاس براش هست|
[ترجمه گوگل] از آنجایی که او هرگز کاری را به استاد نداد، شکست او در کلاس محتمل است[ترجمه ترگمان] در حالی که او هرگز در هیچ کاری به استاد نرفته بود، شکست او در کلاس یک احتمال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید