پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٢٣)
هستی یافت، هستی گرفت، زاده شد، متولد شد
هستی یافتن، هستی گرفتن، زاده شدن
مغلوب، فتح شده، تسخیرشده
فرمانروا
اسم: نشانه فعل: نشان از چیزی داشتن
بنیاد، بنیان، اصل و نسب، اصیل
گرفتاری
سهل الوصول، دسترس پذیر، قابل دسترس
مشخص کردن
دادوقال راه انداختن
در نوسان ، نوسان دار
ناپایا
در لفافه
He uses Mesopotamian cities as examples of his approach = او شهرهای میان رودان را برای رویکرد خود مثال می زند
در کنارِ
بی بهره، غایب، ناکارا
متناظر کردن، متناظرسازی، برابرسازی، یکسان سازی، همانندپنداری، همسنگ بودن
زندانی سازی، محصورسازی
زاویه دید، نگاه
استقبال کننده از، گشوده در برابر
طولانی مدت
بدون مخالفت
بی ارتباط با
حکایت از چیزی داشتن، نمود چیزی بودن، جلوه داشتن، جلوه گر شدن
تجاوز کردن
به کمکِ، به مددِ، از طریقِ، به واسطه، با بهره گیری از بکارگیری، صَرف
ارتقا یافتن به
بن مایه، خمیرمایه، جوهره
دستبرد
به تبع آن ( نه به طبع آن، ت دو نقطه درسته نه ط دسته دار )
در هر صورت، به هر حال
با این وجود
دربردارنده ی مشتمل بر
peripheral concern= اهمیت ناچیز
ظاهرا. . . ، به ظاهر. . . ، گویی. . . ، از ظواهر امر بر می آید که
ظاهرا، به ظاهر، گویی، از ظواهر امر برمی آید که، به نظر می رسد، به نظر می آید که
به نظر من، از دید/دیدگاه من، از نگاه من
the obverse of my argument = آن روی استدلال من، روی دیگر استدلال من
پراستفاده
پدید آوردن
وِبِری
ایده
پروردن، پدید آوردن، پر و بال دادن/گرفتن، بسط و توسعه دادن
شاخه ای، انشعابی
ناحیه محصور
شایان ذکر
کارکردی، حرفه ای
به وجود آوردن، بنا نهادن
صنعت فلزات، صنایع فلزی
آماده finished and semi - finished products = محصولات آماده و نیمه آماده