obverse

/əbˈvɜːrs//ˈɒbvɜːs/

معنی: روی سکه، روی اسکناس، قضیه تالی، روی هر چیزی
معانی دیگر: (باریک تر در پایین و پهن تر یا ستبرتر در بالا) زیر باریک، فرو باریک، طرف مقابل، رو به رو، قرینه، همتا، وارو، (سکه و مدال و غیره) رو (در برابر: پشت reverse)، (منطق) قضیه تالی، اظهار معکوس، وارون سخن، وارون گفتار، چرخیده به سوی مشاهده کننده، رو به مشاهده کننده، دیدگر سوی، (به طور کلی) رو، جلو، جلو گاه، بخش پیشین، پیشگاه، سطح اصلی، معکوس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the face, front, or principal surface of anything, esp. of a coin, medal, or the like. (Cf. reverse).

- The obverse side of a U.S. quarter features the image of George Washington.
[ترجمه گوگل] ضلع مقابل یک محله ایالات متحده تصویر جورج واشنگتن را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] سمت چپ یک بخش آمریکایی، تصویر جورج واشینگتن را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the more prominent or conspicuous of two alternatives.

(3) تعریف: the counterpart, as to a proposition in logic.

- The obverse of "All water runs downhill" is "No water runs uphill."
[ترجمه گوگل] عکس "همه آب در سراشیبی جاری می شود" "هیچ آب در سربالایی جاری نمی شود" است
[ترجمه ترگمان] The \"همه آب به پایین سرازیر می شود\" این است: \" هیچ آبی در بالای سربالایی قرار ندارد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of a side or surface, turned toward or facing the observer.

(2) تعریف: in relation to something else as a counterpart or complement.

جمله های نمونه

1. an obverse leaf
برگ فرو باریک

2. the obverse of love is hate
تنفر،نقطه ی مقابل عشق است.

3. "no one is infallible" is the obverse of "everyone is fallible"
((هیچ کس غیر جایزالخطا نیست)) وارون گفتار این جمله است: ((همه کس جایزالخطا است)).

4. the head of the queen appears on the obverse of the medal
عکس سر ملکه بر روی مدال نقش بسته شده است.

5. The head of the Queen appears on the obverse of British coins.
[ترجمه گوگل]سر ملکه بر روی سکه های بریتانیا ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]رئیس ملکه بر روی obverse سکه های انگلیسی ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. False humility and its obverse, arrogance, are equally unpleasant.
[ترجمه گوگل]فروتنی کاذب و عکس آن، تکبر، به همان اندازه ناخوشایند هستند
[ترجمه ترگمان]خاکساری غلط و تکبر و گستاخی آن نیز به همان اندازه ناخوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The obverse of rising unemployment is continued gains in productivity.
[ترجمه گوگل]نقطه مقابل افزایش بیکاری افزایش مداوم در بهره وری است
[ترجمه ترگمان]افزایش نرخ بیکاری در بهره وری ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nobody liked his conclusions but the obverse was equally unattractive.
[ترجمه گوگل]هیچ کس از نتیجه گیری های او خوشش نیامد، اما رویه به همان اندازه جذاب نبود
[ترجمه ترگمان]هیچ کس از نتیجه گیری او خوشش نمی آمد بلکه روی سکه خیلی هم جذاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The obverse of love is hate.
[ترجمه گوگل]جلوی عشق نفرت است
[ترجمه ترگمان]The عشق نفرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For if consummation was the obverse side of the coin at Niagara, death or the prospect of death was the reverse.
[ترجمه گوگل]زیرا اگر در نیاگارا رویه سکه به پایان رسید، مرگ یا چشم انداز مرگ برعکس بود
[ترجمه ترگمان]زیرا اگر به طور کامل قسمت obverse سکه در آبشار نیاگارا بود، مرگ یا چشم انداز مرگ وارونه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the obverse is more important; the network of help and contacts.
[ترجمه گوگل]اما عکس جلو مهمتر است شبکه کمک و مخاطبین
[ترجمه ترگمان]اما the از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ شبکه کمک و تماس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The obverse of money market advances is money market deposits, and these work in the same way.
[ترجمه گوگل]نقطه مقابل پیشرفت های بازار پول، سپرده های بازار پول است و اینها نیز به همین صورت عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]درآمد حاصل از بازار پول، سپرده های بازار پول و این کار به همان طریق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This was the obverse of the image of the industrious Catalan artisan as the basis of industrial progress.
[ترجمه گوگل]این تصویر چهره صنعتگر پرتلاش کاتالانی به عنوان مبنای پیشرفت صنعتی بود
[ترجمه ترگمان]این the تصویر هنرمند industrious کاتالان به عنوان اساس پیشرفت صنعتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This may be seen as the obverse of racial discrimination; but an equal opportunities argument is not merely that.
[ترجمه گوگل]این ممکن است به عنوان نقطه مقابل تبعیض نژادی دیده شود اما بحث فرصت‌های برابر صرفاً این نیست
[ترجمه ترگمان]این موضوع ممکن است به عنوان obverse تبعیض نژادی دیده شود؛ اما استدلال فرصت های برابر صرفا آن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. " No one is infallible " is the obverse of " everyone is fallible. "
[ترجمه گوگل]«هیچ کس معصوم نیست» عکس «همه خطاپذیرند» است
[ترجمه ترگمان]obverse می گوید: \" هیچ کس مصون از خطا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روی سکه (اسم)
obverse

روی اسکناس (اسم)
obverse

قضیه تالی (اسم)
obverse

روی هر چیزی (صفت)
obverse

تخصصی

[ریاضیات] طرف مقابل، معکوس، نقیض

انگلیسی به انگلیسی

• face of a coin; reversal; counterpart; main side
the obverse of an opinion, situation, or argument is the same question looked at from the opposite point of view; a formal word.

پیشنهاد کاربران

عکسِ چیزی، معکوسِ چیزی
the obverse of my argument = آن روی استدلال من، روی دیگر استدلال من

بپرس