پیشنهاد‌های میرزایی (١,٥٠٠)

بازدید
٢,١٥٣
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مرطوب کننده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دهان شو ، شوینده دهان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دو تا معنا داره : ۱ _ مارکو پولو ( مسافر معروف ) ۲ _ بازی مارکو پولو این بازی معمولا در یک استخر انجام میشود یا در اطراف استخر . در بازی مارکوپولو ی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٨

I should put in more time من باید زمان بیشتری رو صرف کنم / بگذرونم Put in " a " or " some " in front of each one در جلوی هر یک ، a یا some قرار دهید ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Vacation is on تعطیلات برقراره / در جریانه / شروع شد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

از اول ، از ابتدا All right , let's start from the top خیله خب ، بیاید از اول شروع کنیم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

❗️ تفاوت comparison و contrast Comparison focuses on similarities but Contrast focuses on differences لطفاً برای درک بهتر تفاوتشان به متن زیر دقت کنی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

❗️ تفاوت comparison و contrast Comparison focuses on similarities but Contrast focuses on differences لطفاً برای درک بهتر تفاوتشان به متن زیر دقت کنی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

و غیره ⏺ این حرف هم چسبیده و هم جدا از هم نوشته میشود etc is abbreviation for ❇️ etcetera ❇️ et cetera Example : I like play ping pong , basketball , ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

و غیره ⏺ این حرف هم چسبیده و هم جدا از هم نوشته میشود etc is abbreviation for ❇️ etcetera ❇️ et cetera Example : I like play ping pong , basketball , ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

و غیره ⏺ این حرف هم چسبیده و هم جدا از هم نوشته میشود etc is abbreviation for ❇️ etcetera ❇️ et cetera Example : I like play ping pong , basketball , ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ثبات گر ، متعادل کننده ، تثبیت کننده Definition : Any person or thing that brings stability ⭕️ به اون دو تا میله ای که به بعضی دوچرخه ها وصل میکنن تا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ثبات گر ، متعادل کننده ، تثبیت کننده Definition : Any person or thing that brings stability ⭕️ به اون دو تا میله ای که به بعضی دوچرخه ها وصل میکنن تا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ثبات گر ، متعادل کننده ، تثبیت کننده Definition : Any person or thing that brings stability ⭕️ به اون دو تا میله ای که به بعضی دوچرخه ها وصل میکنن تا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ثبات گر ، متعادل کننده ، تثبیت کننده Definition : Any person or thing that brings stability ⭕️ به اون دو تا میله ای که به بعضی دوچرخه ها وصل میکنن تا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

They really didn't mean to آنها واقعا منظوری نداشتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زمان محدود ، محدودیت زمانی ، فشار زمانی Pressed for time means you don't have time to e. g. eat breakfast in a restaurant

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لانگمن دیکشنری : ۱ _ کچل With no hair on the head ۲ _ ساده Plain

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانگمن دیکشنری : ۱ _ تراس ، بالکن Piece of floor that sticks out from an upstairs wall ۲ _ لژ بالا ( جایگاه های طبقه بالای تئاتر ) Upstairs seats i ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لانگمن دیکشنری : تراز بازرگانی The difference in value between a country's imports and exports

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

لانگمن دیکشنری : اسم : طعمه e. g. Wait until the fish takes the bait فعل : ۱ _ طعمه گذاشتن / قرار دادن def : put bait on a hook , etc ۲ _ عصبانی کرد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لانگمن دیکشنری : ۱ _ پلیس قضایی ( در دادگاه ) law officer in a court ۲ _ مدیر مزرعه farm manager

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Definitions 🔶 To secure the release of an arrested person by providing bail money با قید ضمانت یا وثیقه کسی را آزاد کردن To remove water from a boa ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وضعیت بسیار ناخوشایند؛ به ویژه زمانی که گسترده باشد 🛑 اگر بخواهیم ترجمش کنیم میتونیم اینطوری بگیم 👇 چه عذابی / چه عذابیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسامی ملکی ⭕️ در زبان انگلیسی برای نشان دادن اینکه یک فرد دارای مالکیت چیزی است ، به اسم یک آپاستروف ( ' ) اضافه کنید و چنانچه اسم ما مفرد بود فقط یک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آس و پاسم _ بی پولم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Down in front of the TV از جلو تلویزیون بیا پایین از جلو تلویزیون برو کنار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

𝗡𝗼𝘁𝗲 must have = must've = musta

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

𝗡𝗼𝘁𝗲 must have = must've = musta

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

𝗡𝗼𝘁𝗲 must have = must've = musta

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

That's dangerous , though به هر حال / در هر صورت اون خطرناکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Mind your legs and your posture وضعیت بدن و پاهایت را مورد ملاحظه قرار بده / رعایت کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سرسری ، بی دقت ، بی فکر ، آبکی ، نازک 𝗔𝗱𝗷𝗲𝗰𝘁𝗶𝘃𝗲 ( comparative wishy - washier or more wishy - washy, superlative wishy - washiest or most wi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

متضاد 𝙵𝚘𝚛 𝚎𝚡𝚊𝚖𝚙𝚕𝚎 antonym _ synonym beautiful - ugly good - bad big - little happy - sad big - small large - small boring - i ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

NOTE: American English = in the hospital British English = in hospital

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

The internet sucks اینترنت افتضاحه / مضخرفه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

🖇 تفاوت 𝐬𝐞𝐞 و 𝐥𝐨𝐨𝐤 𝐚𝐭 و 𝐰𝐚𝐭𝐜𝐡 🔍 دیدن ( see ) اتفاق می افتد چون چشم ها باز هستن ؛ see کردن یک امر فیزیکی است و یک واکنش، نه یک اقدام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

🖇 تفاوت 𝐬𝐞𝐞 و 𝐥𝐨𝐨𝐤 𝐚𝐭 و 𝐰𝐚𝐭𝐜𝐡 🔍 دیدن ( see ) اتفاق می افتد چون چشم ها باز هستن ؛ see کردن یک امر فیزیکی است و یک واکنش، نه یک اقدام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

🖇 تفاوت 𝐬𝐞𝐞 و 𝐥𝐨𝐨𝐤 𝐚𝐭 و 𝐰𝐚𝐭𝐜𝐡 🔍 دیدن ( see ) اتفاق می افتد چون چشم ها باز هستن ؛ see کردن یک امر فیزیکی است و یک واکنش، نه یک اقدام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرق 𝗵𝗲𝗮𝗿 و 𝗹𝗶𝘀𝘁𝗲𝗻 𝘁𝗼 📢 به این دو مثال توجه کنید : A ) I'm in my apartment. I'm trying to study I hear music from the next apartment. The ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرق 𝗵𝗲𝗮𝗿 و 𝗹𝗶𝘀𝘁𝗲𝗻 𝘁𝗼 📢 به این دو مثال توجه کنید : A ) I'm in my apartment. I'm trying to study I hear music from the next apartment. The ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرق 𝗵𝗲𝗮𝗿 و 𝗹𝗶𝘀𝘁𝗲𝗻 𝘁𝗼 📢 به این دو مثال توجه کنید : . A ) I'm in my apartment. I'm trying to study I hear music from the next apartment. T ...