پیشنهادهای Figure (٣,٣٧١)
توبیخ/ سرزنش کردن Chastise criticize Reprimand Scold Rebuke Get called on
۱ - همینطوری - بدون برنامه یا تفکر قبلی - بدون آمادگی قبلی - یهویی • We decided offhand to go on a road trip ۲ - بی ملاحظه, بی ادبانه, بی تامل ...
۱ - حمام آفتاب گرفتن، از گرمای چیزی بهرمند شدن, غنودن خود را در معرض گرمای خوشایند چیزی بویژه خورشید قرار دادن To lie and relax in the sunshine ۲ ...
۱ - بیرون کشیدن, به بیرون هل دادن To drag/pull/take something heavy out ۲ - ( در مورد پستانداران نیمه آبزی ) بیرون آمدن از آب و به خشکی رفتن To le ...
باله پایان که گروه وسیعی از جانوران پستاندار نیمه آبزی ( semiaquatic mammals ) را شامل می شوند. مانند: فوک ها، خوک های دریایی، پنگوئن ها، شیر دریایی ...
۱ - برچسب قیمت the label which shows the price ۲ - هزینه ای که برای چیزی صرف میشه بویژه وقتی خیلی زیاده The cost of something especially when its a ...
- موارد یا اجزاء غیر ضروری - حاشیه - تزئینات و دکوراسیون غیر ضروری یا تجملاتی - Non essential features • I just need a comfortable apartment ...
لب کلام اصل مطلب/موضوع The most important, basic and essential parts Facts stripped down to the basics Essential features: bare bones Non - esse ...
جایزه ای که به نفرات غیر از اول تا سوم مسابقات میدهندبه عنوان دلگرمی یا مشوق A small prize of minor value which is given to runner - ups and losers ...
کسی که در مسابقه بعد از نفر اول قرار می گیرد Winner: قهرمان First runner - up : نائب قهرمان Second runner - up: نفر سوم Loser: غیر از نفر اول تا س ...
Informal and derogatory Politician
کسی که بدون پرداخت هیچ هزینه ای از کالاها، منابع و خدمات عمومی استفاده میکنه. مفت خور فرصت طلب؟؟ سودجو؟؟ سوءاستفاده گر؟؟ کسی از دیگران سواری مجانی ...
غیر منصفانه غیر اخلاقی بدون در نظر گرفتن وجدان Unfair Dishonest unethical Immoral • Unscrupulous politicians • It is easy for unscrupulous in ...
زد و بند پنهانی ساخت و پاخت بند و بست تبانی گاو بندی Lobby Wire - pull To achieve your goals ( making profit or getting an advantage ) through d ...
In millitary: درگیری، مناقشه، combat, battle
بدلیل کار و فعالیت بیش از حد و یا طولانی مدت و یا بودن در موقعیت دشوار : از پای درآمده بی رمق درمانده بسیار خسته، ناتوان و بیمار و در وضعیت نامساع ...
پیروزی"پیروسی" که: - همراه با تحمل تلفات و هزینه های سنگین است - به قیمت گزافی به دست می آید - قیمت بسیار هنگفتی برای آن پرداخت می شود - به دل ...
منتظر شدن ( انتظاری که قدری طولانی، آزار دهنده و خسته کننده می باشد )
۱ - خودت رو بکشی برای انجام کاری She busted her butt to be qualified for the job ۲ - Also: bust someone's balls Break someone's balls اذیت کردن ...
وخیم تر/بدتر شدن اوضاع A messy and hectic situation From bad to worse
A dearth of کمبود Lack Shortage Scarcity A short supply of something An insufficient amount of number • the dearth of information and lack of co ...
اقامه دعوی
یه مورد/مشکل/نقص/ایراد کوچیک یا یه فردی که اذیت کنه یا کار رو خراب میکنه و ظاهرا اول کار معلوم نیست و وقتی کارها همه تموم شدن تازه به چشم میاد و کل ک ...
ظرفیت سهمیه To take/reach/fill/meat one's quota
اندوهناک محزون غم انگیز Desperate Sorrowful Mournful He spoke with a plaintive tone and so many sighs
غصب کردن به زور ستاندن He was busy usurping the rights of everyone around him
زشت و زننده gruesome, grisly , ugly جلف مخوف ولی در عین حال جذاب ترسناک/ هولناک shocking جزء به جزء و دقیق و گویا graphic • Lurid stories of sex ...
- قریحه ذاتی a natural talent - ذوق flair - مهارت خاص a special skill - استعداد درونی an innate talent - توانایی ذاتی a natural ability - ap ...
توبیخ کردن ملامت کردن سرزنش کردن Dress down Chew out Chide Blame Reproach Reprimand Criticize Call on the carpet call on Scold Rebuke • ...
همان لحظه سر بزنگاه سر موقع درست به موقع در لحظه مقتضی بهترین زمان ممکن At the correct time At the exact moment At the proper time Aches, p ...
( اینجا ) من دستور میدم!! - مسئول امور بودن to be in charge - دستور دادن to give orders - تصمیم گیرنده بودن to take decision in a particular sit ...
Also: the least loved بدترین چیز در میان سایر آیتم ها • Your least favorite among a class of things • Worst • The most hated/disliked
از خودراضی از دماغ فیل افتاده گستاخ، پررو Stuck - up Snob Arrogant
کاغذ بازی های اداری قوانین دست و پاگیر اداری Unnecessary official rules, regulations, standards, or procedures and excessive adherence to them whi ...
۱ - از سرعت/ شدت/میزان چیزی کاستن Slow down ۲ - محدود کردن، restrict, to place restrictions on، curb ۳ - کوتاه کردن زمان cut short ۴ - خاتمه دادن، ...
گَنده دماغ پر فیس و افاده از دماغ فیل افتاده متکبر از خود راضی
آویشن
دوره شدن توسط دیگران وقتی که مورد توجهی و همه تو رو دوره می کنن و دورت جمع میشن To attract a lot of attention and be surrounded by other people • ...
In UK english: potato scrunchies سیب زمینی قلقلی سوخاری Tater: shortened potato tot: small amount of something
( More often has a negative connotation ) ۱ - بی مزه، بدون طعم، دوسسوز و یا دادسیز ( به ترکی ) Plain, dull, flavorless، flat ۲ - خوشایند، مطبوع، جا ...
۱ - نفوذ و قدرت بویژه در حوزه سیاست Power and influence ۲ - ضربه با مشت ۳ - با مشت زدن ( فعل ) •Governmental and military staff will find all the ...
دقیقا و به طور واضح توضیح دادن و مشخص کردن I can’t put my finger on it but there’s just something about him I don’t like
نوعی ماساژ ماهیچه ها . Rolfing can change your alignment and movement patterns and make your body more comfortable
تمسخرآمیز حرف زدن
Also: Haste makes waste
از جهات مختلف به یک نقطه گرائیدن
ثابت ( مثل رنگ ثابت مرکب, تاتو، . . . ) unerasable پاک نشدنی unremovable ماندگار ineradicable از یاد نرفتنی unforgettable An indelible first imp ...
شارلاتان بویژه در مورد وکلا
یک اصطلاح به زبان Latin که در انگلیسی به ضرب المثل تبدیل شده است. Let the buyer beware از آنجایی که مشتری نسبت به فروشنده اطلاعات کمتری در مورد کال ...
سود کردن To earn profit from an investment