usurp

/ˌjuːˈsɜːrp//juːˈzɜːp/

معنی: ربودن، غصب کردن، بزور گرفتن
معانی دیگر: سگاریدن، به زور گرفتن، زورستانی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: usurps, usurping, usurped
• : تعریف: to take and hold (a right, position, office, or the like) illegally, wrongfully, or by force.
مترادف: appropriate, expropriate
مشابه: annex, arrogate, capture, commandeer, condemn, grab, lay claim to, preempt, seize, supplant, take, wrest

- While the king was away from the capital, his scheming brother usurped the throne.
[ترجمه علی جادری] وقتی پادشاه دور از پایتخت بود , برادر حقه بازش تاج و تخت او را غصب کرد.
|
[ترجمه گوگل] در حالی که شاه از پایتخت دور بود، برادر مکر او تاج و تخت را غصب کرد
[ترجمه ترگمان] هنگامی که پادشاه از پایتخت دور شد، برادر his تاج و تخت را غصب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She felt her ex-husband's new wife was trying to usurp her authority over her children.
[ترجمه گوگل] او احساس می کرد که همسر جدید شوهرش در تلاش است تا اقتدار او را بر فرزندانش غصب کند
[ترجمه ترگمان] زن تازه شوهر سابقش را حس کرده بود که دارد سعی می کند که او را از شر بچه خلاص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: usurpingly (adv.), usurper (n.)
(1) تعریف: to seize a right, position, or the like forcibly, illegally, or wrongfully.
مشابه: encroach, expropriate, infringe, trespass

(2) تعریف: to wrongfully use or take over another's property, authority, or the like.
مشابه: encroach, interlope, pirate, take, trespass

جمله های نمونه

1. the government should not usurp the powers not given to it
دولت نباید اختیاراتی را که به آن داده نشده است غصب کند.

2. The vice - president is trying to usurp the president's authority.
[ترجمه گوگل]معاون رئیس جمهور در تلاش است تا اختیارات رئیس جمهور را غصب کند
[ترجمه ترگمان]معاون رئیس جمهور در تلاش است تا قدرت رئیس جمهور را غصب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He attempted to usurp the principal's authority.
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا اختیارات مدیر را غصب کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد که قدرت مدیر را مهار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There were a couple of attempts to usurp the young king.
[ترجمه گوگل]چند تلاش برای غصب شاه جوان صورت گرفت
[ترجمه ترگمان]دو بار تلاش برای برانگیختن خشم شاه جوان وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In so doing they do not usurp the legislative function.
[ترجمه گوگل]با این کار آنها کارکرد قانونگذاری را غصب نمی کنند
[ترجمه ترگمان]در عمل آن ها تابع قانون گذاری را غصب نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Such corporations tend to usurp the functions of local elected authorities which are simultaneously subjected to greater central control.
[ترجمه گوگل]چنین شرکت هایی تمایل دارند که عملکرد مقامات محلی منتخب را که همزمان تحت کنترل مرکزی بیشتری قرار دارند، غصب کنند
[ترجمه ترگمان]چنین شرکت هایی تمایل دارند که عملکردهای مقامات منتخب محلی را غصب کنند که به طور همزمان تحت کنترل مرکزی بیشتر قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The constitutional system defines but does not usurp the powers and responsibilities of government and parliament.
[ترجمه گوگل]نظام قانون اساسی اختیارات و مسئولیت های دولت و مجلس را تعریف می کند اما غصب نمی کند
[ترجمه ترگمان]سیستم قانون اساسی تعریف می کند اما قدرت و مسئولیت های دولت و پارلمان را غصب نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is in vain for any man to usurp the name of Christian, without holiness of life, purity of manners, benignity and meekness of spirit.
[ترجمه گوگل]بیهوده است که کسی نام مسیحی را غصب کند، بدون تقدس زندگی، پاکی آداب، مهربانی و نرمی روح
[ترجمه ترگمان]برای کسی که نام مسیحیت را، عاری از تقدس، پاکی و فروتنی روح، usurp، بی هوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their position enabled them to usurp power.
[ترجمه گوگل]موقعیت آنها آنها را قادر ساخت تا قدرت را غصب کنند
[ترجمه ترگمان]موقعیت آن ها آن ها را قادر ساخت تا قدرت را غصب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The duke attempted to usurp the throne.
[ترجمه گوگل]دوک سعی کرد تاج و تخت را غصب کند
[ترجمه ترگمان]دوک سعی کرد بر تخت چیره شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Did she usurp his place in his mother's heart?
[ترجمه گوگل]آیا او جای او را در قلب مادرش غصب کرده است؟
[ترجمه ترگمان]جای خود را در قلب مادرش خراب کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Industrialism began to usurp the production and distribution functions of the family.
[ترجمه گوگل]صنعت گرایی شروع به غصب کارکردهای تولید و توزیع خانواده کرد
[ترجمه ترگمان]Industrialism شروع به غصب تابع تولید و توزیع این خانواده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Statement: Mark have made copyright protect, usurp will look into legal responsibility.
[ترجمه گوگل]بیانیه: مارک محافظت از حق چاپ را انجام داده است، غصب مسئولیت قانونی را بررسی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]بیانیه: مرقس محافظت از کپی رایت را ساخته، usurp به مسئولیت قانونی نگاه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The king's bastard plotted to usurp the throne.
[ترجمه گوگل]حرامزاده پادشاه نقشه ای برای غصب تاج و تخت داشت
[ترجمه ترگمان]اون حرومزاده پادشاه نقشه کشیده که تخت رو ببنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. No entity or individual may usurp on, buy or sell or by any other means transfer sea areas.
[ترجمه گوگل]هیچ نهاد یا فردی نمی تواند مناطق دریایی را غصب کند، بخرد یا بفروشد یا به وسیله دیگری انتقال دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ نهاد یا فردی ممکن است غصب، خرید یا فروش و یا هر وسیله دیگری از مناطق دریایی را غصب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ربودن (فعل)
abduct, hijack, snatch, rob, steal, grab, abstract, get, usurp, bag, ravish, hook, subduct, purloin, reave, shanghai, suck in

غصب کردن (فعل)
confiscate, arrogate, usurp, deforce, seize

بزور گرفتن (فعل)
exact, usurp, extort, grab off, hog

تخصصی

[حقوق] غصب کردن

انگلیسی به انگلیسی

• seize, take over, appropriate
if you usurp someone's title or position, you take it from them when you have no right to; a formal word.

پیشنهاد کاربران

منظور و معنی: جای چیزی آمدن و خاتمه دادن بر دوران قبلی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : usurp
✅️ اسم ( noun ) : usurpation / usurper
✅️ صفت ( adjective ) : usurpative
✅️ قید ( adverb ) : _
غصب کردن
به زور ستاندن
He was busy usurping the rights of everyone around him
بزور تحت کنترل قرار گرفتن
سلب قدرت و توانایی

بپرس