indelible

/ˌɪnˈdeləbl̩//ɪnˈdeləbl̩/

معنی: ثابت، ماندگار، پاک نشدنی، محو نشدنی
معانی دیگر: نازدودنی، زایل نشدنی، پاک نکردنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: indelibly (adv.), indelibility (n.), indelibleness (n.)
(1) تعریف: incapable of being removed or obliterated; permanent.

- He was still tortured by indelible memories of the war.
[ترجمه شان] او همچنان با ( یاد آوری ) خاطرات محو نشدنی جنگ ، شکنجه می شد.
|
[ترجمه گوگل] او هنوز تحت شکنجه خاطرات پاک نشدنی جنگ بود
[ترجمه ترگمان] خاطرات تلخ جنگ هنوز او را عذاب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: making or leaving a permanent mark.

- indelible ink
[ترجمه گوگل] جوهر پاک نشدنی
[ترجمه ترگمان] جوهر ابدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. indelible ink
جوهر زایل نشدنی

2. indelible memory
خاطره ی محو نشدنی

3. an indelible stain
لکه ی پاک نشدنی

4. May our golden youth radiate indelible light. Grasp today! Wish you success in the College Entrance Examination!
[ترجمه گوگل]باشد که جوانان طلایی ما نوری محو شوند امروز را درک کن! با آرزوی موفقیت در آزمون ورودی دانشگاه!
[ترجمه ترگمان]در ماه مه، جوانان طلایی ما نور indelible را تابش می کنند Grasp امروز! برایتان آرزوی موفقیت در امتحان ورودی کالج را دارم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The blood had left an indelible mark on her shirt.
[ترجمه گوگل]خون اثری پاک نشدنی روی پیراهنش گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]خون روی پیراهنش اثری ماندگار باقی نمانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My visit to India in 1986 left an indelible impression on me.
[ترجمه گوگل]سفر من به هند در سال 1986 تأثیری ماندگار بر من گذاشت
[ترجمه ترگمان]دیدار من از هند در سال ۱۹۸۶ تاثیر ماندگاری بر من گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Colonialism has left an indelible imprint on the island.
[ترجمه گوگل]استعمار اثری پاک نشدنی در این جزیره بر جای گذاشته است
[ترجمه ترگمان]Colonialism یک اثر ماندگار روی جزیره گذاشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The scandal entailed on the government indelible disgrace.
[ترجمه گوگل]این رسوایی باعث رسوایی غیر قابل حذف دولت شد
[ترجمه ترگمان]رسوایی، رسوایی indelible دولت را به همراه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The experience made an indelible impression on me.
[ترجمه شان] این تجربه ، تاثیر ماندگاری بر من گذاشت.
|
[ترجمه گوگل]این تجربه بر من تأثیری فراموش نشدنی گذاشت
[ترجمه ترگمان]تجربه محو نشدنی در من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her words left an indelible impression on me for years to come.
[ترجمه گوگل]سخنان او تا سال‌های آینده تأثیری محو نشدنی بر من گذاشت
[ترجمه ترگمان]سال ها بود که سخنان او محو نشدنی در من باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Getting out didn't make such an indelible impression as going in.
[ترجمه گوگل]بیرون رفتن آنچنان تاثیر محو نشدنی به داخل نمی گذاشت
[ترجمه ترگمان]رفتن به بیرون احساس فراموش نشدنی و محو نشدنی در او ایجاد نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I suppose things made such indelible impressions on us because we had so little.
[ترجمه گوگل]گمان می‌کنم چیزها چنین تأثیری غیرقابل‌حذف روی ما گذاشتند، زیرا ما خیلی کم داشتیم
[ترجمه ترگمان]تصور می کنم که چیزهایی به خاطر این که ما این قدر کوچک بودیم، این خاطرات محو نشدنی برای ما ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now the sleaze looks more indelible and the Democrats will find it harder to avoid being defined by the Clinton excesses.
[ترجمه گوگل]اکنون این غرور غیر قابل حذف تر به نظر می رسد و دموکرات ها سخت تر می توانند از تعریف شدن توسط افراط های کلینتون جلوگیری کنند
[ترجمه ترگمان]اکنون the جذاب تر به نظر می رسد و دموکرات ها برای اجتناب از تعریف شدن توسط افراط کلینتون سخت تر خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His death left an indelible impression on my life.
[ترجمه گوگل]مرگ او تأثیری فراموش نشدنی در زندگی من گذاشت
[ترجمه ترگمان]مرگ او تاثیری ماندگار بر زندگی من گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Spray some pebbles silver and use an indelible pen to number them I to 2
[ترجمه گوگل]مقداری سنگریزه نقره اسپری کنید و با یک خودکار پاک نشدنی آنها را از 1 تا 2 شماره گذاری کنید
[ترجمه ترگمان]مقداری سکه نقره اسپری بکنید و از یک خودکار پاک نشدنی استفاده کنید تا شماره آن ها ۱ تا ۲ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ثابت (صفت)
stable, permanent, firm, constant, lasting, true, loyal, fixed, pat, fiducial, immovable, hard and fast, changeless, invariable, inalterable, steady, resolute, indelible, staid, equable, immobile, incommutable, invariant, irremovable, thetic, thetical

ماندگار (صفت)
constant, persistent, continuous, indissoluble, perdurable, indelible, immanent, ineffaceable

پاک نشدنی (صفت)
indelible, ineffaceable

محو نشدنی (صفت)
indelible, ineffaceable

انگلیسی به انگلیسی

• unerasable, unremovable, cannot be easily erased, permanent
if a mark or stain is indelible, it cannot be removed or washed out.
indelible memories will never be forgotten.

پیشنهاد کاربران

left a lasting impression
left an indelible impression
دوتا کالوکیشن قشنگ در این زمینه هستند که هم معنی اند
I was really proud of myself that night which marked an indelible moment for me that i will treasure forever i think
محو و پاک نشدنی - ماندگار
ثابت ( مثل رنگ ثابت مرکب, تاتو، . . . ) unerasable
پاک نشدنی unremovable
ماندگار ineradicable
از یاد نرفتنی unforgettable
An indelible first impression
Indelible memories
Indelible stains
ماندگار

بپرس