تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

احساس رضایت به خاطر انجام کاری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کنترل کردن خشم. احساس. جلوی خود را گرفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ناگهان باز شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تحقیر کردن. کسی را کوچک کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

با کسی خشن و نامنصفانه رفتار کردن she would be justified in feeling hard done by

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Stuff we all get تمام چیزی هایی که داریم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

خود را با چیزی وفق دادن I had no idea it was going to be a double date, but I decided to just roll with it

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چاپلوسی. پاچه خواری bowing his head in a servile manner

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Technical knock out ضربه ی پایانی بوکس که بوکسر دیگر نمی تواند از جایش برخیزد و مبارزه کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کسی را تحریک کردن. از راه به در کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

قوی a butch woman in a baseball cap

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

فرد نالایق. بی دست وپا My brother is no slouch at making a buck

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مسخره کردن put - down couldn't help thinking that the whole thing was meant to be taken as a snub

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

موفق باشی. سفرت به سلامتی باشه safe journey bon voyage

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تا حد ممکن بلند و قدرتمند

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بهتره با خودی معامله کنی تا کسی که نمی شناسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به استاندارد موردنیاز رسیدن. مورد رضایت her German was not up to scratch

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تنفر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بهتر از دیگران بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

غارت کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دسری شبیه موس و پاناکوتا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چهچه larks were warbling in the trees

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

پریشان. گیج he was completely flummoxed by the question

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به خطر انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

رنگارنگ. پرنده رنگارنگ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

به تدریج متوقف کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

توجه و مراقبت بیش از اندازه از کسی all her life she'd been cosseted by her family

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

داد و فریاد کردن I heard someone hollering at me

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بی خانمان. فقیر derelicts who could fit all their possessions in a paper bag

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خیلی خسته بسیار کهنه و فرسوده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بهبودی بعد از بیماری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بحث در مورد مسائل کوچک و بی اهمیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

زانو زدن برای احترام He was a man of principle, refusing to genuflect to the party leadership

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خبرچینی. دزدی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

خط خطی کردن some prescriptions are a series of meaningless squiggles

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

ناراحت و ناامید he came back empty - handed and crestfallen

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سرزنده و بازیگوش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

آشوب. اغتشاش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

تنبل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

پیجامه Stan was sitting up in his bathrobe and jammies, with his newspaper and glasses in his lap

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

محکم بشینید. کمربنداتونا ببندید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

نادیده گرفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

racial discrimination was abhorrent to us all تنفر داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

نمونه he was the quintessence of political professionalism

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

موضوع. کار. شرایط the Mafia boss who's running the whole shebang

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

زود رنج. عصبانی The kids were peevish after so long in the car.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

با گل و ربان و تاج گل آراستن the room was festooned with balloons and streamers

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

حاضر جوابی. شوخی Banter there was much singing and good - natured banter

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سنگریزه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

جوک کوتاه