پیشنهادهای Shirinbahari (١,٠٣٨)
دزد دریایی. یاغی
متغیر it is difficult to comprehend the whole of this protean subject درک تمام این موضوع متغیر دشوار است.
دست فروش
بی احترامی به چیزی مقدس. تجاوز more than 300 graves were desecrated
گیج. درست نتواستن فکر کردن the sleeping pills had left her feeling groggy
احاطه شده he sits wreathed in smoke
زمین چمنی. صاحب زمین
حمله نظامی به پایگاه محاصره شده
All options stink هیچ راه حلی وجود ندارد. I 'll do nothing at all, AOS
دفاع کردن
حرفما پس می گیرم
اشتیاق یا احساس فراوان a letter of fervid thanks
سرپیچی از قوانین. خر خود را راندن
چوب دستی راهنمای ارکستر
احمقانه. بچگانه you're making puerile excuses
جبران کردن
شکایت کردن Make a big stink
منجمد کردن انسان بیمار برای پیدا کردن درمان در آینده
غرق در افکار خوب. خیال واهی
معاشرت با افراد طبقه ی بالای جامعه He spent the first day hobnobbing with the management
نفقه. خرجی
به تدریج چیزی را دوست داشتن. مورد علاقه
به تنهایی با مشکلی روبه رو شدن
فاسد. هرزه
فقط یک بار اتفاق می افتد. فقط یه بار میشه
کار یا وکالت رایگان
وراجی. پرحرفی بیهوده an hour of aimless palaver
طبق برنامه پیش نرفتن My carefully laid plans had already gone awry.
عیاشی. آدم خوش گذران their opulent and sybaritic lifestyle" سبک زندگی ثروتمندی و عیاشی
دلمه بستن. قلمبه قلمبه شدن take care not to let the soup boil or it will curdle
کاملا I’m sorry. That’s quite impossible.
خراب شدن. فاسد شدن the mill was in a state of dilapidation"
درخواست کسی را قبول کردن being John: would you like me to buy you a drink? Sarah: I will take you up on that
تحقیر کردن
شجاع. قهرمانانه
تناقض. برگشت. ابهام.
خالی کردن خستگی و عصبانیت سر کسی
با معشوق خود در یک خانه زندگی کردن
به طور خطرناکی سریع. بسیار سریع headlong he drove at breakneck speed
مغز
هیجان و سبک قوی و جالب
حدس بی پایه و اساس
صداقت داشتن. قانونی certain transactions were not totally aboveboard
وقت تلف کردن. آهسته انجام دادن
she crimped the edge of the pie" چین کوچک زدن
توانایی یا مصمم برای تصمیم گیری در کار مورد نیاز. عقل سلیم At least she had the gumption to phone me
نرم کننده
کار سخت و خسته کننده. مسافرت پیاده و طولانی After a day slogging away at work, I need to relax
آدم تنبلی که هیچ دستاوردی ندارد.
a dinky little bag جذاب. زیبا و کوچک