تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

برآمدگی. بادکرده. پف کرده his protuberant eyes fluttered open"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

قابل خرید. معامله

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سستی. بی حالی. تنبلی She tried to rouse him from the torpor into which he had sunk.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سخت کوش. مشغول - Parents wait for the day when their children will be as sedulous in fulfilling their family responsibilities as they are in prepari ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سه وعده غذا و جایی برای خواب

پیشنهاد
٢٣

شانسی نداشتن. فرصتی نداستن Don’t let a chance like that slip through your fingers!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بدلیجات. بیهوده. بی مصرف. بی معنی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

ناراحتی و بی حوصلگی ناشی از ماندن در خانه و داخل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

علت ضعیف و لاغر شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

یکدفعه کلی پول به دست آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

پذیرفته شده توسط افراد جدید. آشنا شدن با چیزی یا محیطی. ملاقات با کسی حتی اگر وقت نداشته باشی I think they 'll really fit in well here

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

دزیدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

she took a sip of scalding tea سوزان. داغ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

فرار از مدرسه. پیچوندن مدرسه the school’s truancy rate

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

دروغی را کاملا باور کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

جدی بحث کردن

پیشنهاد
٢٢

زهی خیال باطل. عمرا. قطعا نه With a little brushing up, I should be able to get by in French, but by no stretch o f the im agination will I ever be f ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

جزئیاتی که هنوز مطرح نشده. بخش هایی از کار که هنوز کامل نشده یا به درستی انجام نشده است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

سر کسی را بردن. زیاد حرف زدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

تجربه ی بد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

عجله کن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

فی البداهه Charles had to ad lib because he'd forgotten his script

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

وسواس سلامتی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مشکل ناگهانی یا پیش بینی نشده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

عصبانی شدن یهویی. جوش آوردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

شبه جرم. ضرر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

جلوگیری. دفع کردن She brought some fruit on the journey to stave off hunger

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

ول خرجی Is it ok to splurge once in a while?

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

دوره ی نقاهت. بهبودی یافتن recuperate he spent eight months convalescing after the stroke

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

قهر کردن. غمگین شدن و با کسی حرف نزدن She’s having a sulk because her request to take an extra day off was turned down.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اتفاق افتادن. توسعه یافتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

خسیس. ارزان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

تهمت زدن. افترا زدن they were accused of slandering the head of state

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

لباس دست دوم I'm not going out in her castoffs

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

سرهم بندی کردن she had bungled every attempt to help

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مشاجره. دعوای جزئی Joanna had a tiff with her boyfriend"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

آدم خوش گذران که از خوردن و نوشیدن لذت می برد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

از ترس میخکوب شدن his icy controlled quietness petrified her

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

خجالت زده کردن و بهم زدن کار کسی که روبه روی مردم اجرا دارد. Jeer he was booed and heckled when he tried to address the demonstrators

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

استعداد. خوب بودن در چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

آدم چاق. تپل مپل a roly - poly young boy

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

دلیل مشکلی که منجر به شرایط بسیار سخت می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

زبر. ناهموار. مشکل clearing up after the parade proved to be a scabrous task

پیشنهاد
٢٤

در مشکلی بودن و شانس موفقیت بسیار کم است. he has difficulty speaking on the phone. He’s got two strikes against him already.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

خوش تیپی. زیبایی

پیشنهاد
٢٤

تمرین سخت و نا خوشایند کردن The soldiers were put through eight weeks of basic training.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

وحشی, مانند حیوان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

گرد و چاق. یا. برآمدگی a bulbous nose

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

قوی. عضله دار His brawny arms glistened with sweat.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

Nathan's tousled head appeared in the hatchway" موی آشفته