پیشنهادهای Shirinbahari (١,٠٣٨)
سه وعده غذا و جایی برای خواب
شانسی نداشتن. فرصتی نداستن Don’t let a chance like that slip through your fingers!
بدلیجات. بیهوده. بی مصرف. بی معنی
ناراحتی و بی حوصلگی ناشی از ماندن در خانه و داخل
علت ضعیف و لاغر شدن
یکدفعه کلی پول به دست آوردن
پذیرفته شده توسط افراد جدید. آشنا شدن با چیزی یا محیطی. ملاقات با کسی حتی اگر وقت نداشته باشی I think they 'll really fit in well here
دزیدن
she took a sip of scalding tea سوزان. داغ
فرار از مدرسه. پیچوندن مدرسه the school’s truancy rate
دروغی را کاملا باور کردن
زهی خیال باطل. عمرا. قطعا نه With a little brushing up, I should be able to get by in French, but by no stretch o f the im agination will I ever be f ...
جزئیاتی که هنوز مطرح نشده. بخش هایی از کار که هنوز کامل نشده یا به درستی انجام نشده است.
سر کسی را بردن. زیاد حرف زدن
تجربه ی بد
عجله کن
حرکت گروهی و وحشیانه several thousand demonstrators rampaged through the city
فی البداهه Charles had to ad lib because he'd forgotten his script
وسواس سلامتی
فرار کردن. در رفتن. زدن به چاک
قهر کردن. غمگین شدن و با کسی حرف نزدن She’s having a sulk because her request to take an extra day off was turned down.
اتفاق افتادن. توسعه یافتن
شبه جرم. ضرر
مشکل ناگهانی یا پیش بینی نشده
عصبانی شدن یهویی. جوش آوردن
گه گاهی
دوره ی نقاهت. بهبودی یافتن recuperate he spent eight months convalescing after the stroke
ول خرجی Is it ok to splurge once in a while?
تهمت زدن. افترا زدن they were accused of slandering the head of state
خسیس. ارزان
سرهم بندی کردن she had bungled every attempt to help
مشاجره. دعوای جزئی Joanna had a tiff with her boyfriend"
آدم خوش گذران که از خوردن و نوشیدن لذت می برد.
از ترس میخکوب شدن his icy controlled quietness petrified her
خجالت زده کردن و بهم زدن کار کسی که روبه روی مردم اجرا دارد. Jeer he was booed and heckled when he tried to address the demonstrators
استعداد. خوب بودن در چیزی
آدم چاق. تپل مپل a roly - poly young boy
دلیل مشکلی که منجر به شرایط بسیار سخت می شود.
زبر. ناهموار. مشکل clearing up after the parade proved to be a scabrous task
در مشکلی بودن و شانس موفقیت بسیار کم است. he has difficulty speaking on the phone. He’s got two strikes against him already.
وحشی, مانند حیوان
گرد و چاق. یا. برآمدگی a bulbous nose
قوی. عضله دار His brawny arms glistened with sweat.
Nathan's tousled head appeared in the hatchway" موی آشفته
عیاش. مهمانی برو
سستی. بی حالی. تنبلی She tried to rouse him from the torpor into which he had sunk.
خوش تیپی. زیبایی
تمرین سخت و نا خوشایند کردن The soldiers were put through eight weeks of basic training.
آزار دهنده
غیرقابل کنترل. مهارنشدنی a great shout of irrepressible laughter