پیشنهادهای Shirinbahari (١,٠٣٨)
بیهوده حرف زدن. اصل مطلب را نگفتن We got the gist of what he was getting at after just a couple of minutes, but then he w a ffled on, drawing out his ...
آدم مشهور و مهم
بهترین محل دید دیدگاه و نظر
گند زدن. کاری را خراب کردن
خبرچینی. دزدی
همدستی در گناه. چشم پوشی this infringement of the law had taken place with the connivance of officials
نگران. عصبی Mum and Dad were in a right state when I got in
آشوب. اغتشاش
سرقت از ساختمان
فرار کردن
با ابزار الکترونیکی مکالمات گوشی کسی را شنیدن. استراق سمع گوشی
به بهترین صورت مکان. گروه. یا سازمانی را اداره کردن. She ran a tight ship , when she worked here
مرد خودشیفته. مردی که ظاهرش برایش بسیار اهمیت دارد.
خود را با چیزی وفق دادن I had no idea it was going to be a double date, but I decided to just roll with it
دوباره محبوب شدن
معنی. مقصود I do not understand the purport of your remarks
سرنخ دادن
محکم بشینید. کمربنداتونا ببندید
عیاشی. اسراف. کم کردن. ناپدید کردن the dissipation of heat a life of dissipation the dissipation of resources
شارلاتان
بی اهمیت. فراموش شده. بحث. موافق نبودن. رسوایی
پنهان شدن. به سختی پیدا کردن
تا ته گاز بده!
خط ناخوانا scrawl
انسان غارنشین
سرکوب ناگهانی
با تقلید از کسی او را مسخره کردن Satire a delicious sendup of a speech given by a trendy academic
شایعه. سخن چین
حرف دل منا زدی
چرخ زدن روی پاشنه
تحمل درد بدون شکایت he taught a stoical acceptance of suffering
خاموش کردن آتش
ساکن. خاموش strikes were headed by groups of workers who had previously been quiescent"
رئیس
از این کارش ( منفی ) تعجب نمی کنم.
اُمل
موفقیت ناگهانی کردن it turned out, business really took off.
پناهنده به کشوری دیگر
بی چیز. فقیر a down - and - out homeless vagrant
men are unlikely to be divested of power without a struggle محروم شدن از قدرت یا حقوقی
بی احتیاط. بی فکر. اهمیت ندادن. مرتب نبودن he'd caused many problems with his slipshod management"
چیز واضح. ابتذال
لباس رسمی پوشیدن You are totally sharped up
واقعی. درست
گل گوشواره ای. گل آویز. فوکسیه
روشن کردن موضوع با اطلاعات جدید و بهتر
هر کسی شیوه ی خودش را دارد.
لذت بردن. عاشق چیزی شدن. آرزوی داشتن چیزی بزرگ یا بیشتر طولانی I can't get enough of this place
کسی که به خاطر جدا شدن از عشقش از او انتقام می گیرد.
انگیزه. کسی یا ایده ای که راهنمایی یا تشویق می کند. امید به آینده A beacon of light to guide their way home نور امیدی که آنها را به طرف خانه می کشاند.