پیشنهادهای Shirinbahari (١,٠٣٨)
ساییدن to prevent chafe the ropes should lie flat
قاچاق چی
تعداد بینندگان
پوسته
با خستگی و آرام راه رفتن
زبان چرم و نرم. چاپلوسی
جذاب وشیک و با اعتمادبه نفس. باکلاس all the waiters were suave and deferential
جلوگیری از پیشرفت. گیج کردن کسی با کار یا اطلاعات اضافی. مشغول بودن یا کند بودن برای انجام کاری We’ve got to get our marketing spot - on and not bog ...
چیزی را پنهان کردن. راز بودن Tell me all about it – don’t hold anything back
عقیده ی قدیمی در مورد اخلاقیات. سنتی فکر کردن
تجملی. دکوری. زرق و برق the office was spacious, but without any trace of ostentation
بداخلاق
از هزینه کم کردن در شرایط سخت اقتصادی
گوشت را در مواد خواباندن. ترد و نازک کردن گوشت
آدم خودنما. خود رابهتر از دیگران دانستن
United Service Organizations سازمانی برای خدمت رسانی به ارتشی ها و خانواده هایشان مثل خدماتی تفریحی
حیله گری. گول زدن an attempt to hoodwink the public
محرمانه
بحث و گفتگو پیرامون ایده ای
اسباب. جز. دستگاه all the appurtenances of luxurious travel
نقاهت. پس از بیماری a period of convalescence
ورجه ورجه. جست وخیز the mare gamboled toward Connie
چاپلوسانه a smarmy, unctuous reply
پولک. نقده
بی تقوایی. بی احترامی به چیزی مقدس he blamed the fall of the city on the impiety of the people
همدردی the other actors offered him clumsy commiseration
سرزنش غیر منصفانه
کسی که کارهای غیرقانونی محل کارش را به مقامات اطلاع می دهد.
چاپلوسی she imagined him toadying to his rich clients
اعتماد به نفس زیاد. خودخواه overweening ambition
دقیق. همیشه درست an unerring sense of direction
ترسناک the warrior's blood - curdling cry
پیروزی آسان they won in a 12–2 walkover
طعمه ی حاضر و آماده
برآورده کردن انتظارات the food more than lived up to Luke's predictions متعهد شدن the president lived up to his promise to set America swiftly on a n ...
استفراغ gulls regurgitate food for the chicks
خسیس. اقتصادی "I have scrimped and saved to give you a good education"
One size fits all
تحت کنترل. تحت تسلط I keep all three men on a string and never make a choice
تکبر. غرور
دله دزدی
زودرنج. عصبی و زود ناراحت شدن
نامزدی که کمترین رای را به دست می آورد.
آشتی کردن, پایان دادن به بحث و دعوا
الکی خوش
علاقه طولانی مدت. وابستگی It’s easy to become attached to the children you work with.
جلوگیری از پیشرفت چیزی. خاتمه دادن
آتش زا The explosion seems to have been caused by an incendiary device
غافل گیری , مچ کسی را گرفتن The President’s announcement seemed to catch Democrats flat - footed
کسی که با او شوخی شود Have you ever been the butt of a joke?