تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

خسته میشه: tired بی رمق و بی حال و بی جون میشه exhausted I am exhausted حالا توی انگلیسی آمریکایی خودمونی و غیر رسمی از این دو اصطلاح برای بی جون و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر طبیعی، کسایی که نرمال نیستند = کسانی که غیر طبیعی و غیر نرمالند. و آنهایی که عادی و طبیعی نیستن کسانی که غیر طبیعی ( غیر عادی ) اند منظور از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اعتراض دسته جمعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اعتراضات همگانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استامپز میتونه این معانی هم داشته باشه: میتونه معنی سخنگوی سیاسی، سیاست دان یا سیاستمدار هم بده. افرادی که طی میتینگ سیاسی سخنرانی میکنند تا نظر بق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

یه واژه خودمونی و محاوره ایه که در تعریفش گفته میشه ( ( merican English spoken informal ) ) بدین معنی که نیتیوهای آمریکایی در مکالمات روزمره ازش استف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

در تکمیل توضیحات دوست عزیزمون بگم: تحت اللفظی یعنی: بیاید آن ( بقیه کار ) ر به روز دیگه واگذار کنیم. مواقعی استفاده میشه که ( ( به اندازه کافی کار ...

پیشنهاد
٨

مکتبی بوده سابقا به نام مبارک تأسیس گرایی=> Establishmentarian اینها بعد از پیدایش مخالفانی یافتند که در پی شکستشان بودند=> disEstablishmentarian ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

صرفا در لهجه و فرهنگ امریکن، چپس یا Chips به معنای چیپس خودمونه، چراکه برای معادل چیپس در لهجه برتیش، واژه crisps وجود داره! واژه Chips در لهجه برت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه خاصی نیست؛ همون جمع cupcake به معنای کیک فنجانی و کوچیکست؛ که بعیده وقتی جمع استفاده بشه به معنای محاوره ایِ شیرینم و عزیز دل یا قند عسلم باشه!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

معنی most دیگه بدیهیه و منم بیهوده تکرار نمی کنم. فقط یه نکته مهمی که درموردش وجود داره ر ، ذکر می کنم. اگه قبل most ، کلمه a بیاد به معنی very میش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

اساسی، اصلی، غالب، بنیادی، بنیانی، عمده، مهم مثال: A keystone species is a species of plants or animals whose absence has a major effect on an ecolog ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یه معنی جدید بگم براش؟ ؟ - > ( بدون ابر ) مثال: under clear blue skies زیر آسمان آبی بدون ابر مثلن تو مسکو، تو روز رژه May Day ، با هواپیماها اقدا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

خلاصه و جامع بگم: 《2》تا معنی کلی داره: 1= معنی خود عبارت: {let ( someone ) alone} بحال خود واگذاردن و رها کردن؛ I tried to let her alone . . . . ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

میشه مترادف《heart - shaped 》درنظر گرفت، که معنیش میشه قلب شکل یا به شکل قلب و یا قلبی شکل. مثال : And Sacha gave him a love heart cushion. و ساشا ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥١

خیلیا dozen ر مترادف با جین میگیرن، که در حال حاضر، اشتباهه. واژه dozen با دوازده ما دارای ریشه هندواروپایی و معنای مشترکه. درواقع، dozen همون《 ۱۲》 ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

معانی ذکر شده در سایت برای این عبارت، تقریبا کامله اما چند نکته مهم گفته نشده: ۱_ معنی ( بیماری یا اشکال و غیره ) دچار شدن یا مبتلا شدن؛ develop صر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

clump with به معنای《 لخته شدن 》هست. Red cells of the A group clump with donor blood of the B group; . . . گلبول های قرمز گروه A با خون اهدایی گروه ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

Words fail me! تحت اللفظی میشه : کلمات منو شکست میدن😂 اما این یه Idioms هست و تعریف انگلیسی دقیقش اینه: something that you say when you are so surpr ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

این کلمه جالب ( قارچ ) و البته برای سطح مبتدی، از 2 بخش تشکیل شده: mush ⬅ همون موش خودمونه🐀 room ⬅ واضحه! یعنی اتاق درکل؛ یعنی خونه موش! 🐀🍄 چون ح ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
-١٦

هوا پسه! یا الان اوضاع جور نیست!!! یا هوا ابریه یا یه مزاحم اینجاست. یا یه فضول هست یا خب دیگه چه خبر؟ درکل وقتی میگیم که نباید جلو بقیه حرف ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Why the long face? واژه long ر به معنی دراز، کشیده، کشش دار، بلند ( به معنی دراز ) ، طولی، کشش دار، طولانی، طویل. . . می شناسیم. اما مفهوم این عبار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

جدا از اون معانی که دوستان زحمت کشیدین🙏، ممکنه به معنی 《 حرکت کردن از جایی به جای دیگری یا جابه جا شدن》 هم باشه؛ ✅ یه مثال از متون تخصصیح ح نفت و گ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

همون معادل ( your fly is open ) هست که میشه: 《 زیپت بازه》مشخصا هم منظوشون زیپ شلوار مرد یا پسر هست.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

عبارت مشابه این جمله در فرهنگ زبان فارسی، 《 تشنه یِ چیزی بودن》 است. که کنایه از • اشتیاق داشتن، • تشنه بودن و • ارزومند بودنه. ( Gotta= have g ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

توازن نیروها توازن قدرت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

گاهی به معنای 《 دست از سر کسی برداشتن》ممکن باشه؛ مثلا توی فیلمی، دختره که از دست وراجی برادرش کلافه شده بود، بهش گفت: would you please shoot me که م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

میتونه به معنای برگرداندن یه فیلم یا سریال یا . . . به عقب باشه؛ مثلا توی یه فیلم، مرده که متوجه یه چیز خاصی در فیلم شده بود و می خواست دوباره اون تک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

به جز معنای مذکور، معمولا در گفتار غیر رسمی و روزمره جهت خطاب به گروهی بیش از 2 نفر به کار میره. که در این صورت معنای خاصی نداره و حتی میتونیم ترجم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

معنی انگلیسیش میشه: the expression means to get rid of corruption in business and politics این عبارت به معنای خلاص شدن از شر فساد در تجارت و سیاست ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

به من دست نزن دستت ر بِکش

پیشنهاد
٦

don't mess with me

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گاهی به معنای یارو، فلانی، طرف و اون شخصه مثال: Dad Gone It – Baby! اون بابا، رفته است، عزیزم/ اون ( مرد ) رفته عزیزم/ اون ( یارو/ ) رفته عزیزم / او ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

گاهی مترادف با impact, hit, bat, beat به معنای حمله کردن، آسیب زدن و صدمه زدنه There's A Sign In The Window انجا یک نشانه لای پنجره هست That He St ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گاهی منظور از سیاه، 《 نحس • شوم • نامیمون》 است. مثال It Was Sunday - What A Black Day روز یک شنبه بود. چه روز سیاهی: منظور چه روز شومی یا چه روز نحس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

کلمه Ran به معنی دویدنه اما اگه با Underneath همراه بشه، معنی تحت اللفظیش میشه دویدن به زیرِ یا دویدن به طرفِ زیرِ جایی ست که تقریبا معادله 《خزیدن و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

معنی اصلیش اوج و افزایش تدریجی صداست اما در ترجمه، معادلهای دیگه ای شاید مناسب باشه؛ مثل : ( صدای یک جیغ بلند، صدایی گوشخراش، صدایی در اوج و. . . ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

گاهی مترادف با enter into به معنی {وارد شدن از راهِ. . . } و { داخل شدن از طریقِ . . . } است: مثال: As He Came Into The Window وقتی اون مرد ازطریق پ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

به معنی به دست آوردن کنترل، در اختیار گرفتن کنترل، زمام امور کسی ر به دست گرفتن، اعمال کنترل یا حتی مهار کردن کسی مثال You've got a hold on my contro ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

هریک از معانی ذیل میتونه مناسب باشه: منتهی شدن به/ انجامیدن به/بحث از چیزی بودن/ قضیه ختم شدن به/ صحبت بر سر چیزی بودن/ پای . . . در میان بودن/ نوبت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

به معنی غیر ممکن شدن، نشدنی بودن، تاب نداشتن، بعید/ناممکن شدن، محال شدن، سخت شدن، امکان ناپذیر و غیرمیسر بودن نیز هست؛ مثال: But, girl, my self - con ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

به معنی دور شدن از، دست کشیدن از، بی خیال چیزی/کسی شدن و. . . مثال: I never had something that I can't walk away from من هرگز چیزی نداشتم که ( نتونم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ادامه دادن، دوام آوردن مثال: I don't know how much longer I can go نمیدونم چقدر دیگر می تونم ادامه دهم نمیدونم چه اندازه توان ادامه دادن دارم. نمیدو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

�برای این واژه، علاوه بر مترادف های مذکور که همخوان با معانی اصلی این کلمه هست، مترادف هایی مانند meet و contact اومده که میتوان برداشت نمود: برای ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

معنی لحظه شماری کردن، براش مناسبتره؛ مثال: Every time we have to say goodbye هر بار/هر دفعه که باید خداحافظی کنیم I'm counting down until we say hel ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بی ادبانه رفتار کردن، گستاخانه برخورد کردن، وقیحانه رفتار کردن، بی ادبانه بودن حرکت و منش فرد، نامحترم و غیر متمدن بودن و. . . مثال: So never mind ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

معنی اصلی این واژه میشه: ( پر از باد کردن ) که یقینا در مورد اشیایی مثل لاستیک و تایر و. . . قابل استفاده است. اما در مورد انسانها، منظور از باد کر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

از دست دادن اراده و کنترل و خویشتن داری، یه جور حالت احساسیه که انسان به طور قطع در هنگام عاشق شدن، تجربه میکنه؛ لذا، هرکدوم از این معانی ذیل ر پیش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

هرکدوم از این معانی ذیل ر پیشنهاد میکنم: اقدام کردن، حرکت کردن، رهسپار شدن، شروع کردن، دست بکاری زدن، برخاستن، پاشدن و رفتن، روانه کردن و. . . بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

واژه loose به معنای شل و سست کردن، نرم و ازاد و رها کردن و. . . است. و یکی از مصادیق آزاد کردن میتونه رها شدن و فارق شدن از قید و بند عقل و قوه تعق ...