سلام درحال جست و جو در رابطه با مفهوم شبنم در اشعار سهراب سپری هستم لطفا کتاب و مقاله ای که به این مفهوم اشاره کرده باشه پیشنهاد بدین
قاصدک شعر مرا از برکن برو آن گوشه باغ ،سمت آن نرگس مست و بخوان در گوشش و بگو باور کن یک نفر یاد تو را دمی از دل نبرد
صدای کف زدنت کبکهای کیهانی را برای من که زمینی هستم بیدار میکند منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟ ولی شکفته بادا لبان من که نیمهماهِ نیمرخانِ تو را شبانه میبوسند فدای تو دو چشم من که چشمهای تو را خواب دیدهاند
نيما، در سفر زير از چه سخن مي گويد و منتظر چيست؟ « خشك آمد كشتگاه من / در وجود او كشت همسايه / قاصد روزان ابري، داروگ ، كي مي رسد باران؟»
تفسیر این شعر چیه ؟ "یتیمِ زیبایی خواهد بود این جهان اگر آدمهایش بدون رؤیتِ تو چشم گشوده باشند"
شعر سنتی با شعر نو چه فرقی دارد ؟