مصطلح "آبرو" قبل از اسلام چی بود؟
مصطلح "آب رو" ترجمه تحت اللفظی تعبیر عربی "ماءالوجه =حیثیّت = reputation"
نه" ابرو"(حاجبeyebrow )؛
قبل از اسلام (وفردوسی و...) چی بود؟


درود
سوال خوبیه!
اینو جداگانه بپرس تا نظرات داده شود.
ممنون . سوال شما رو دیدم ، بعدش این سوالات از ذهنم گذشت . ذهن در مرحله نخست خواست مقایسه کنه و معنی رو بفهمه ، بعد بره سراغ ریشه .
همین .
١ پاسخ
پاسخ من با استناد به شواهد تاریخی (نه احساسات)، ادعای برتری مطلق را به چالش میکشد. لطفاً تا آخر بخوانید. (به واسطه تگ جعلی پارث و پارثی)
هر زبانی گنجینهای منحصربهفرد است، اما هیچ زبانی جزیرهای مستقل نیست. همه زبانهای جهان محصول تعامل پیوسته با تمدنهای همسایه است. فرهنگها و زبانها در طول تاریخ از طریق مراودات تجاری، مهاجرتها، استیلا و فتوحات نظامی و حتی روابط عاطفی، وامدار یکدیگر شدهاند. این نه ضعف که نشانه پویایی و غنای یک تمدن است.
برتریطلبی زبانی، واقعیت تاریخ را نادیده میگیرد. عظمت زبان دقیقاً در گشودگی آن به روی فرهنگهای دیگر است:
- قرآن با واژههای غیرعربی مانند سِجّیل (از ریشه فارسی) و إستبرق (ستبر یا استبر همان پارچه ابریشم ضخیم از پارسی میانه) سخن میگوید.
- دانشمندان دوران طلایی ایران در عصر اسلام، آثار یونانی را نه از سر ضعف، که برای شکوفایی ترجمه کردند.
نمونههای ملموس از وامواژههای عربی از زبانهای دیگر:
۱. فارسی:
- إبريق (اِبریق) از آبریز (ظرف آب)
- سراج (چراغ) از چراغ
- تنور (نانپز) از تَنور
- دیوان (اداره) از دیوان
۲. یونانی:
- قنطرة (پل) از (kentron)
- إقليم (منطقه) از (klima)
- فلسفة (فلسفه) از (philosophia)
۳. سریانی:
- ملک (فرشته) از ܡܠܐܟܐ (malakā)
- جنة (بهشت) از ܓܢܬܐ (gannā)
۴. هندی:
- زنجبيل (زنجبیل) از سنگویر (śṛṅgavera)
- فیل (پیل) از پیل (pīlu)
۵. عبری:
- شَیْطَان از (شیطان) śāṭān
- تِفْسِیر از (تفسیر) pāšar
۶. ترکی
- قَاغَان از (خاقان) Khagan یا xagan
- طُرْقَان از (تورخان) Tarkhan
بسیاری از واژههای فارسی در دورهٔ ساسانی و پس از فتوحات اعراب وارد عربی شدند (بهویژه در حوزههای اداری و تمدنی).
واژههای یونانی عمدتاً از طریق ترجمههای دورهٔ عباسی (بیتالحکمه) منتقل شدند.
منابع معتبر:
- المعرب من الکلام الأعجمی (جوالیقی، سدهٔ ۶ق): قدیمیترین منبع در شناسایی وامواژهها.
- تاجالعروس (زبیدی، سدهٔ ۱۲ق): واژههای فارسی را با دقت ریشهیابی کرده است.
- الملاحق فی اللغه (ابن سیده، سدهٔ ۵ق): وامواژههای یونانی و سریانی را بررسی میکند.
- برخی واژهها مانند سِراج (چراغ) و إبریق (ظرف آب) در قرآن آمدهاند (سورههای الفرقان:۴۱، الغاشیة:۱۴)، اما ریشهشان غیرعربی است.
اگر بخواهیم دقیقاً به پرسش اصلی برگردیم، باید «آبرو» را نه بهعنوان واژه، بلکه بهعنوان یک مفهوم فرهنگی در جغرافیای تمدن ایرانِ پیش از اسلام ردیابی کنیم.
ترکیب «آب + رو» ترجمهٔ تحتاللفظی ماءالوجه عربی است و پس از اسلام در فارسی جا افتاد، اما پیش از آن، فرهنگ و زبان ایرانی برای «حیثیت، اعتبار و شأن اجتماعی» واژگان و تصویرهای بومی خودش را داشت.
در ایران پیش از اسلام، «آبرو» به شکل امروزین وجود نداشت، اما ترکیبی از مفاهیم فرّ، نام، آوازه، بزرگی و ناموس این حوزهٔ معنایی را پوشش میداد. هرکدام بُعدی از آنچه امروز «آبرو» مینامیم را بیان میکردند:
- فرّ = مشروعیت و شکوه
- نام و آوازه = شهرت و اعتبار
- ناموس = شرافت اخلاقی و خانوادگی
- بزرگی = شأن اجتماعی
مفهوم اجتماعیِ «آبرو» بهعنوان سرمایهی حیثیتی وجود داشت، اما نه با همان استعاره و واژهی عربی. این مفهوم در ایران باستان چندبُعدیتر و وابسته به نظام ارزشی زرتشتی و ساختار طبقاتی-حماسی جامعه بود.
در ایرانِ پیش از اسلام، بهویژه در عصر ساسانی، جامعه بهطور رسمی و سختگیرانه به طبقات مشخص تقسیم میشد:
- روحانیان (آسروان)
- جنگاوران (ارتشتاران)
- دبیران (کارگزاران اداری)
- تودهٔ مردم (کشاورزان، پیشهوران)
این ساختار بسته بود و جابهجایی طبقاتی تقریباً ناممکن. در چنین سیستمی، «آبرو» و مفاهیم معادلش (فرّ، نام، آوازه، بزرگی) بهشدت با جایگاه طبقاتی گره خورده بود. یعنی ارزش اجتماعی فرد، پیش از هر چیز، از طبقهاش میآمد و سپس از رفتار و افتخارات شخصیاش. برای طبقات فرودست، حفظ «آبرو» بیشتر در چارچوب روابط محلی و خانوادگی معنا داشت، نه در سطح ملی یا سیاسی.
در شبهجزیرهٔ عربستانِ پیشااسلامی، جامعه ساختار قبیلهای داشت، نه طبقاتی به سبک ایران.
- همهٔ اعضای قبیله، از نظر «حق برخورداری از ناموس و حیثیت»، درون همان قبیله، بهطور نسبی برابر بودند.
- «آبرو» (بهمعنای ماءالوجه) و «ناموس» به کل قبیله و پیوندهای خونی آن تعلق داشت، نه به یک طبقهٔ خاص.
- ارزش اجتماعی فرد، نه از جایگاه طبقاتی، بلکه از نَسَب، شجاعت، وفاداری و توانایی دفاع از قبیله میآمد.
تفاوت بنیادین
- ایران باستان: آبرو = سرمایهٔ نمادین طبقهٔ اجتماعی + افتخارات فردی.
- عربستان بدوی: آبرو = سرمایهٔ جمعی قبیله + شجاعت و وفاداری فرد.
- در ایران، ممکن بود طبقهٔ فرودست حتی با شایستگی هم نتواند به «آبروی اشراف» دست یابد.
- در عربستان، هر فرد آزادِ قبیلهای، بالقوه میتوانست با دلاوری یا سخاوت، آبروی خود و قبیلهاش را بالا ببرد، حتی اگر از نظر اقتصادی فقیر بود.
به همین دلیل، استعارهٔ «آبِ چهره» در عربی، بار فردی-قبیلهای دارد، اما در ایران باستان، مفاهیم معادلش بیشتر طبقاتی-سلسلهمراتبی بودند
اگر تفاوتهای فرهنگی و قومی و نظام طبقاتی و ارزشهای اجتماعی جوامع را مطاعه کنیم، مثلاً با مرور فرهنگ و ارزشهای جامعه بدوی عربی به این میرسیم که آنچه در فرهنگ و تفکر افراد جامعه عربی ارزش بود، مالکیت مادی، مالکیت و استیلای جنسی (با توجه به قوانین و مسائل شرع و عرفی در ارتباط با مجازات و نیز انواع رابطههای ازدواج و نوع رابطه جنسی و دقیق شدن در ریز و جزئیات این مسائل) و غرور و شرف اجتماعی بر خلاف جوامع ایرانی که ممکن بود با چنین جزئیاتی و حساسیتهایی اهمیت نداشته بلکه ارزش اجتماعی در این جوامع ارزش طبقه و گروه و رده شغلی و طبقاتی حاکم بر جامعه ملاک بوده و فخر حساب میشده و فقدان آن باعث تنزل شغلی و طباتی و سرشکستگی اجتماعی نمود پیدا میکرده و تاثیر آن را در واژههای مصطلح و کاربردی در آن زمان و متون آن نشان میداده است:
۱.تفاوتهای ساختاری دو جامعه
الف) جامعه عربی پیش از اسلام:
- مبنای حیثیت:
حول محور "عِرض" (حیثیت جنسی زنان) و "ثأر" (انتقام خون) میگشت.
- مثال: شعر زهیر بن ابی سلمی:
"وَإِنَّ عِرْضَ المرءِ أغلى من مالهِ / وَمَا بِالرِّجَالِ مِنْ حَقٍّ إِذَا لَمْ يُغَضَّبُوا"
(حیثیت مرد گرانبهاتر از مال اوست و مردانگیای نیست اگر خشمگین نشوند).
- ارزشهای محوری:
- مالکیت مادی (مال، شتر، سلاح)
- سلطه جنسی (تعداد همسران، کنترل بر زنان خانواده)
- غرور قبیلهای (نَسب، شجاعت در غزوات).
ب) جامعه ایرانی باستان:
- مبنای حیثیت:
مبتنی بر "پَیَک" (پایهٔ اجتماعی) و "فَرّه" (مشروعیت الهی) بود.
- مثال در کتیبههای هخامنشی:
"خدای بزرگ اهورامزدا مرا و خاندان مرا و پَیَکِ (پایه) مرا بپاید" (DB I.63).
- ارزشهای محوری:
- پایبندی به "رَتَه" (نظم کیهانی)
- وفاداری به شاه و طبقه حاکم
- جایگاه شغلی موروثی (طبقات چهارگانه: موبدان، جنگاوران، کشاورزان، صنعتگران).
۲. شواهد متنی از متون ایرانی
الف) شاهنامه فردوسی (بازتاب ارزشهای باستان):
- فرّ:
فرِّ کیانی تو را فرّ یزدان / همی باید اندر جهان آفرین
(مشروعیت پادشاه وابسته به فرّه ایزدی است).
- جاه:
چو بشنید گفتارِ او شهریار / برآشفت و جاهش بُد آرد خوار
(خوار شدن جاه = بزرگترین تحقیر).
ب) متون پهلوی (ساسانی):
- اهمیت پیشه (شغل موروثی) در "خُوتَینامَک":
"هر کس باید به پیشِیگ (پیشه) خویش بپردازد تا آشفتگی در جهان رخ ندهد".
- ترک پیشه = نابودی حیثیت.
۳. تفاوتها
- جامعه عربی:
ساختار قبیلهای بیابانی با منابع محدود تمرکز بر کنترل زنان (ضمانت نسل) و غارت (تأمین معاش) حیثیت = "حفظ عِرض" و "ثأر".
- جامعه ایرانی:
حکومت متمرکز کشاورزی با نظام طبقاتی وفاداری به نظم اجتماعی و شاه-موبد حیثیت = "حفظ جایگاه" و "فرّه".
۴. تأثیر بر مجازاتهای بیآبرویی:
عرب جاهلی - سنگسار زنان، قطع عضو مردان - حدّ الزنا در جاهلیت
ایران باستان - تنزل پایه (طبقه اجتماعی)، تبعید - مجازات دروغگویی در اوستا: "دروغگو به درَنج (طبقه پایین) سقوط کند" (وندیداد 4.49)
۵. تأثیر این تفاوتها بر مفهوم واژگان
حیثیت جنسی:
عرب باستان: عِرض (ʿIrḍ)
ایران باستان: ---
انتقام:
عرب باستان: ثأر (Thaʾr)
ایران باستان: کین (Kīn)
اعتبار اجتماعی:
عرب باستان: ماءالوجه (Māʾ al-wajh)
ایران باستان: جاه (Jāh)
مشروعیت الهی:
عرب باستان: ---
ایران باستان: فرّ (Farr)
طبقه اجتماعی:
عرب باستان: ---
ایران باستان: پایَک (Payak)
درود بر شما :
نظرات شما همینه که رایج میان مردم هست:
استبرق:اصبح برّاقاً ؛ به طور با دیباج وصلش کردند.
سراب عربی با سرَ آب هم به زور باهم یکی کردند.
فیل:فم وانف طویل وفارسی نیست
شراب با شاه آب تفاوت آشکار دارد
. . .
لطفا به توضیحات بنده رجوع کنید
باحوصله ودقت مطالعه کنید
۲. تاریخ فرهنگ اخلاق باظن وحدس ؟
ادامه دارد. . .
سپاس فراوان
بسیار سپاسگزارم. هیچ زبانی برتر یا فروتر نیست. وام گیری واژگان امری طبیعی است و حتی اگر زبانی معادلی داشته باشد، استفاده از واژه های خارجی آن را غنی تر می کند. پیگیری ریشه ی واژگان برای عموم ضرورتی ندارد و حذف آن ها به بهانه ی پاک سازی زبان، تنها از غنای آن می کاهد. بزرگ نمایی این موضوعات کم اهمیت توسط فرهیختگان به تعصب و نژادپرستی می انجامد و در فضای علمی و ادبی شایسته نیست.
مجدداً سلام
به زاویه منفی مسئله نگاه نکنید؛
اگه هر نکته فقط ظن غیرمثبت بهش بنگریم وزوم کنیم؛ اعتماد وامید ازبین میرود.
ای برداشته های مخرب وسوءظن در نظرات اکثر یت سرگردانان وب دادمیزنه. . .
اختلاف وجدل وبددهانی وتهمت و. . .
هدف اصلی درست ریشه کردن کلمات قرآن را اینکه درست فهمیده بشود.
از توجهتان قدردانی هستم.
سپاس جناب العطٓار،
با فرض درست فهمیدن هر چیزی از جمله تاریخ، زبان، هنر یا تمدن این اقوام و ملل، باید به این امر اذعان داشته باشیم که تاریخ این مردمان و مراوده و تقابل فرهنگی و زبانی و تجاری و . . . آنها با هم خیلی پیشتر از موضوعاتی که روی آن بحث یا جدل داریم وجود داشته. حتی قرآن!
تاکید من روی تعصب، تحقیر، برتری طلبی، جعل یا تقابل میان فرهیختگان هست که الگو و منبع اشاره عوام هستند.
سوال :
کم رو و پر رو چی بوده ؟
اگر ' رو ' به 'روی' یا صورت برمیگرده ،
مفهوم آبرو یعنی چی ؟ یعنی آبِ رویِ صورت؟
پر رو یعنی پر قیافه، یا پر اَدا و اِفاده؟
کم رو یعنی کم قیافه میاد؟