پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٠٥)
اشراف گرایانه، وابسته به اشراف گرایی
واصف
گسیل داشتن
فراساختار
خصایص، جزئیات
شرح کامل دادن، تشریح کامل
به این معنا که، به بیانی دیگر
پرده پوشی ( کردن )
گویا، مشعر، حاکی، نشان دهنده، نمایانگر، نشانگر آشکارسازی، برملاسازی، نمایان سازی، فاش سازی، افشاگری، پرده برداری
آشکارسازی، بیرون ریزی، برون ریزی
خصیصه، خصیصه یابی
( به ) اشتراک گذاری، تشریک
مشترک/مشترکا داشتن، به طور یکسان دارا بودن
توصیف گر، توصیف کننده
مهارسازی، مهارکننده، بازداری، بازدارنده محدودسازی، محدودکننده
تغییرپذیر بودن، فرق کردن
تغیّر
اولیه
سرجمع کردن، جمع بندی کردن، تکمیل شدن، تکمیل کردن، کامل کردن bring to a highly developed, finished, or refined state= thefreedictionary. com/round of
خصوصیات، خصایص، ویژگی ها
وسط حرف کسی پریدن، پابرهنه وسط حرف کسی دویدن
اوضاع، حالات، احوال، شرایط
اروپای غربی، غرب اروپا
حدود
اشباع کردن
مناطق وحشی
مخل بودن
مسکونی
پیدایش
مورد بحث issues discussed in the next chapter = موضوعات مورد بحث در فصل بعد
تنگاتنگ
به شرح/توصیف چیزی پرداختن
به قوت خود باقی بودن . . . If these conditions are in play = اگر این شرایط به قوت خود باقی باشد. . . there is evidence to keep the thesis in play = ...
تصاحب
مذهب رسمی، دین رسمی
آمریکای شمالی و جنوبی، قاره های آمریکا، دو قاره آمریکا
رونق گرفتن
دارای استحکامات
ناضرور
مدام برای کسی مشکل آفریدن، پیوسته مشکل زا بودن
انحصار
به طور قابل قبول، به طور قابل باوری، به صورت متقاعدکننده، به طرز مجاب کننده، به شکل قانع کننده ای
توفان
غفلت ورزیدن از
به حد اعلی رسیدن/رساندن، به کمال رسیدن/رساندن
مشاغل
آحاد مردم، عوام ( الناس ) ، عامه
عوام، عامه، عامیون
بارز
مشوق/مروج/موجد/تقویت کننده/برانگیزنده/برانگیزاننده چیزی بودن سبب/موجب/باعث شدن