پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٢٦)
relating to = مربوط به، در رابطه با، در ارتباط با
فقط اگر که . . .
هماهنگی یافتن، تطابق یافتن، موافقت
خودنظم دهی، خودنظم بخشی، خودساماندهی
سازگاری
ذوق زده کردن، ذوق زده شدن
دسترس ناپذیر
از پس چیزی برآمدن
تکرار کردن، تکریر، مجددا/از نو انجام دادن، ازسرگیری، از سرگرفتن
یک جانبه
جهت گیری
به معنای، به معنی، در خصوص
متضاد/مخالف بودن، تضاد داشتن، در تضاد بودن، رد کردن، نافی بودن، منافات داشتن، مخالفت کردن
با درنظرگیریِ لحاظ ( کردن )
ابطال ( استدلال )
از میان برداشتن
blockages brought about by political chokeholds = بن بست های حاصل از/ناشی از اختناق سیاسی
سرپیچی، احتراز، اجتناب، دورزنی، دور زدن
خفگی، خفقان، اختناق
چیزی شبیه، حدود
عنفی، مبتنی بر زورگویی
اشراف گرایانه، وابسته به اشراف گرایی
واصف
گسیل داشتن
فراساختار
خصایص، جزئیات
شرح کامل دادن، تشریح کامل
به این معنا که، به بیانی دیگر
پرده پوشی ( کردن )
گویا، مشعر، حاکی، نشان دهنده، نمایانگر، نشانگر آشکارسازی، برملاسازی، نمایان سازی، فاش سازی، افشاگری، پرده برداری
آشکارسازی، بیرون ریزی، برون ریزی
خصیصه، خصیصه یابی
( به ) اشتراک گذاری، تشریک
مشترک/مشترکا داشتن، به طور یکسان دارا بودن
توصیف گر، توصیف کننده
مهارسازی، مهارکننده، بازداری، بازدارنده محدودسازی، محدودکننده
تغییرپذیر بودن، فرق کردن
تغیّر
اولیه
سرجمع کردن، جمع بندی کردن، تکمیل شدن، تکمیل کردن، کامل کردن bring to a highly developed, finished, or refined state= thefreedictionary. com/round of
خصوصیات، خصایص، ویژگی ها
وسط حرف کسی پریدن، پابرهنه وسط حرف کسی دویدن
اوضاع، حالات، احوال، شرایط
اروپای غربی، غرب اروپا
حدود
اشباع کردن
مناطق وحشی
مخل بودن
مسکونی
پیدایش