peculiarities


معنی: مختصات

جمله های نمونه

1. they looked alike but their peculiarities of character were quite different
آن دو هم قیافه بودند ولی ویژگی های شخصیت های آنان خیلی متفاوت بود.

مترادف ها

مختصات (اسم)
coordinate, peculiarities

پیشنهاد کاربران

غرائب، عجایب، بدایع
خصوصیات، خصایص، ویژگی ها

بپرس