پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٠٥)
surrounded = محاط، احاطه شده، محصور surrounding = محیط، احاطه کننده، حاصر
دستورات، احکام، فرمان ها
لاک زیرین لاک پشت
پرمنزلت
پیش از همه، نخست آنکه
بدشگون
تفسیر به رای کردن
در جستجوی، در پی، به دنبال، در طلب، درصدد
دودمان ژو
( اسم ) ثروتمند، دارا ( فعل ) برخوردار بودن از، بهره مند بودن از، دارای چیزی بودن، در دست داشتن، در اختیار داشتن، در برداشتن
مسئله سازی، مسئله پردازی، مشکل سازی، طرح مسئله، تدوین مسئله
بالغ شدن، بالغ بودن the Indian subcontinent was a trade network that touched the entire littoral of the Indian Ocean = شبه قاره هند، شبکه ای تجاری ب ...
reach ؛ رسیدن when the thermometer touches 90 = وقتی دماسنج به 90 درجه برسد
centred on = بر حول، بر محور، با گرایش به، با تمرکز بر، با محوریت، متمرکز بر
پذیرفته شده
به سوی سرچشمه رود، به سمت بالای رود
lead from: سرچشمه گرفتن، نشات گرفتن، ناشی شدن، سرازیر شدن از
پاسخگو/جوابگو بودن، مسئولیت چیزی را بر عهده داشتن، عهده دار چیزی بودن
ناممکن را ممکن کردن، شتر را از سوراخ سوزن رد کردن، شاخ غول را شکستن
تیره ترین تیره وتارترین
روزگار
رنجیده خاطر، آزرده خاطر
فرض گرفتن
مطرح کردن، طرح کردن، پیشنهاد دادن
موید چیزی بودن
جاودان
پیام نهایی
increased with = به اضافه, به علاوه، علاوه بر، مزید بر
ritualized = تشریفاتی
پدید آوردن، موجب شدن، به بار آوردن، موجد چیزی بودن پسوند - زایی to generate revenue : درآمدزایی to generate wealth : ثروت زایی to generate heat : گر ...
زیربنایی
از پیش موجود
پس، بنابراین، در نتیجه، از این رو، بدین ترتیب
در نتیجه، از این رو، پس، بنابراین
درنتیجه، از این رو، بدین ترتیب، چنین بر می آید که
چشم انتظار چیزی از کسی بودن، نگاه کسی به چیزی بودن، چشم/نگاه داشتن به
واگشودن، واکاوی کردن، گشودن گره
دست در دست/ دست به دست/ دوشادوش/ شانه به شانه/ پا به پای هم رفتن
دست در دست، دست به دست، دوشادوش، شانه به شانه، پا به پا
به زور، به زحمت
قرطاجی، کارتاژی، کارتاژ
نیل آمدن، نایل آمدن، نوبت رسیدن به، نوبت چیزی شدن، حرف از چیزی بودن/شدن/به میان آمدن رسیدن . . . I have come to think that : من به این تصور رسیده ام ...
دست زدن به کاری، پرداختن به
دست زدن به فعالیتی
گسترده شدن، گسترش یافتن
پیشکش کردن
دائم الرشد، با/دارای رشد همیشگی، همواره در رشد
بیش از پیش فزاینده، دائم الزید، همیشه فزاینده
مشخص/معلوم است که . . .
به نوبه خود