پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٠٥)
حسن رفتار، راست کرداری، نیکوکاری
سر/گردن نهادن، سر فرود آوردن، از پای در آمدن، وا دادن، مقهور شدن، کوتاه آمدن
فرو پاشیدن، فرو ریختن، در هم شکستن، اضمحلال، متلاشی شدن، نقش بر زمین شدن، شکستن، تاب نیاوردن
محاسبات، حساب و کتاب، محاسبه گری
به همراه، در رابطه با، در ارتباط با، مرتبط با، به اتفاق، علاوه بر، به ضمیمه، در کنار، دوشادوش، در معیت
سکونتگاه
مانده حساب
موازین
تمرکزیافته
گذر، گذار، عبور
مشتمل بر، حاویِ، دارای، دربردارنده، دربرگیرنده از قبیل، من جمله، از آن جمله، از آن میان، بمانند، مانند، همانند شمول، احاطه، اشتمال، دربرگیری، فراگیری
بوروکرات
دیوان سالاری شدگی
طرف مقابل
لوح گلی، لوح رسی
هماهنگی، تناسب، توازن، تنظیم، هماهنگ سازی هماهنگ کننده، هماهنگ ساز، متوازن کننده، تنظیم کننده، تنظیم گر
اخراج شد، بیرون شد
مشخص کردن، مشخص بودن، مشخص شدن
محصورشدگی The state of being enclosed
مستحکم سازی شده، دارای استحکامات، سنگربندی شده، برج و بارودار
دست و پنجه نرم کردن با
تکمیل ( شده ) ، کامل، کاملا ساخته شده
خطر چیزی را به جان خریدن، تن به خطر دادن
ابزار و آلات، ادوات، تجهیزات
بازگو کردن
تحکیم کردن، استحکام بخشیدن، تحکیم بخشی، استحکام بخشی
محیط
اوضاع از دست در رفتن، کنترل اوضاع را از دست دادن، افسار/عنان/لگام چیزی را از دست دادن، خارج از کنترل شدن
نابودسازی، انهدام، تارومارسازی
چشمگیر، شایان توجه، قابل ملاحظه، آشکار، مشهود، هویدا، واضح، نمایان، بارز
منقلب، متحول، دگرگون
منقلب کردن
تلفیقی integrated defense systems = سامانه های دفاعی تلفیقی
به طور حیرت آور/حیرت انگیز، به طرز مبهوت کننده، به شکل بهت آور/بهت انگیز، به صورت غافلگیرکننده، به طور تعجب برانگیز/ اعجاب آمیز/اعجاب انگیز/حیرت آفری ...
به طور حیرت آور/حیرت انگیز، به طرز مبهوت کننده، به شکل بهت آور/بهت انگیز، به صورت غافلگیرکننده، به طور تعجب برانگیز/ اعجاب آمیز/اعجاب انگیز/حیرت آفری ...
1 مختلف 2 شراکتی، مشارکتی
تقلا، همت، مسئولیت، تکلیف، کار، نقش، وظیفه
تصادفا ، برحسب تصادف/اتفاق
مبسوط، گسترده، جامع
تغییر بنیادین، تحول اساسی
ایجادکننده، ایجادگر، عامل، مبدع، ابداع گر، آفریننده، پدیدآور، فراهم کننده پسوند: - سازی creating identity : هویت سازی
انبوه، مفصل
اول و مهمتر از همه
مورد مطالعه
Capital punishment has no place in a modern society = مجازات اعدام جایی در جامعه مدرن ندارد they have no place for failure= جایی برای شکست ندارند
به نقل از، از دید، از دیدگاه، به زعم، به باور، به تصور، به گمان، از نظر
سازوبرگ
معلوم شدن، به دست آمدن، حاصل آمدن مکشوف، مکشوفه، یافته، حاصل، حاصله، حاصل شده، به دست آمده
go way back to = به مدت ها پیش بر گشتن
هدف، هدف گیری شده، هدف رفته، هدف گرفته شده، مورد هدف، مورد نشانه، مقصود، مورد نظر