پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٠٥)
در نظر داشتن، به یاد داشتن
مستوجب، مستحق
واجد شرایط، مستوجب، مستحق، شایسته، سزاوار
سزاوار
متسلسل، سلسله وار، زنجیروار، به ترتیب
حاصل از، ناشی از، محصولِ، ماحصلِ، ثمره ی، مولودِ، زاده ی، برخاسته از، منتج از، برآمده از، نتیجه ی، فرآورده ی، دستاوردِ، ساختِ، مخلوق، ایجادشده با، بو ...
مولود، محصول، ماحصل، منتج، ثمره، زاده، فراورده، دستاورد، شکل گرفته، به وجود آمده، ایجادشده، پدیدآمده
پیاده سازی، عملی سازی
پیاده کردن، پیاده سازی ( کردن )
روبه رشد، در حال شکوفایی/ ترقی/پیشرفت، متزاید
روبه رشد، درحال ترقی، درحال شکوفایی/پیشرفت شکوفایی، رونق، ترقی
شکوفایی
پیشتازی، پیشاهنگی
مقرر کردن، ثبت کردن، به ثبت رساندن
group, body, league, circle= thefreedictionary. com/grouping گروه، دسته
this city qualifies as the first world city = این شهر می تواند نخستین شهر جهان باشد The performance qualifies as one of the best I've ever seen = این ...
در سطح بین الملل cities might be mighty capitals and centers of wide - ranging international political responsibilities شهرها ممکن است پایتخت و مرکز ...
در سطح جهان
خلاصه، تلخیص شده، چکیده
به بوته آزمایش گذاشتن، در بوته آزمایش قرار دادن
منافع، عواید، امتیازات، حقوق
دیرین، دیرینه، پایا، جاودان، جاوید، مانا، لایزال، ازلی، بادوام، مزمن، مقاوم، بلندمدت، درازمدت، طولانی مدت، طویل المدت
مقارن، هم زمان
متصل به هم
مخازن، ذخایر
فراگیر، همه جانبه
جامع، فراگیر
بی اعتبار
بزرگمردان
نشانه/نشان دهنده چیزی بودن، رقم زدن
تجلیل/اجلال/تکریم/احترام/شریف/تمجید کردن، ارج نهادن، محترم شمردن، احترام گذاشتن، شرافت دادن، شریف گرداندن
دگرگونی یافته، دگرگون شده، دگرریخت شده، دارای دگردیسی، تغییر شکل بافته
دگرگونی یافتن، دگردیسی یافتن
در پسِ، در پس پرده ی، عقب افتاده
تشدید، تقویت، تحریک، تغذیه، سوخت رسانی تشدیدکننده، تقویت کننده، محرک، برانگیزاننده، مغذی، مسبب
تبیین، مبین، بیانگر
تبعات، نتایج، عواقب
تمرکز یافتن
همچنان، پیوسته، همواره، کماکان، همانطور/همینطور their opposition continues to be heard=مخالفت آنان همچنان به گوش می رسد they continued to solicit don ...
کالایی کردن، کالاسازی
کالایی شدن، کالاشدگی
تلفیق/ترکیب/جمع/سرجمع کردن، پیوستن
متناقض، گوناگون
مفهوم پردازی، مفهوم آفرینی
ماهیتا، بالطبع
ماهیتا، طبعا، فطرا، فطرتا، بالطبع
نامشخص، در تردید
بیانگر/مبین/تبیین گر/بیان کننده/بازگوکننده/گویای . . . بودن
ناهموار، غیریکنواخت
سلطه گری