پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٠٥)
به طور عمده، عمدتا
متفاوت
معیار، مقیاس، ملاک، شاخص، میزان، الگو، سرمشق criterion, standard - the ideal in terms of which something can be judged = thefreedictionary. com/ideal ...
بی شک
دستخوش، متحمل
دستورالعمل پژوهشی
متمرکزسازی
و الی آخر و امثالهم و. . .
ارتباط دهی، مرتبط سازی
اتخاذ کردن
معنادار بودن، معنا داشتن
حاصل از، حاصلِ، منتج از، ناشی از، بر اثرِ، ثمره ی، پیامدِ، برگرفته از، در نتیجه ی، ماحصلِ، برآمده از، برخاسته از، مولودِ، محصولِ، به موجب، به علت، به ...
حاصل شدن از، سرچشمه گرفتن از، ثمره/ماحصل چیزی بودن، برخاستن از، برخیزیدن از، برگرفته شدن از، به موجب/ به علت/به سبب چیزی بودن
بسیار، به وفور
فخرفروش
مشکل ساز بودن
to different/varying degrees = به میزان متفاوت
زائر، زایر
زائران، زوار
نام گذاری ( کسی یا چیزی ) به نام ( کسی یا چیزی دیگر )
به روشنی هر چه بیشتر، با بیشترین وضوح، کاملا به وضوح This is most clearly illustrated = این موضوع به روشنی هر چه بیشتر نشان داده شده است
سهل الفهم
تحت سلطه ی، زیر سلطه ی، در سلطه ی، تحت تسلطِ، در تسلطِ، تحت الشعاعِ، تحت تاثیرِ، متاثر از، مغلوبِ، در غلبه ی، زیر سیطره ی، در سیطره ی، تحت استیلایِ، ...
عکسِ چیزی، معکوسِ چیزی
در واقعیت
مرتبط با، در ارتباط با، در رابطه با، مربوط به، ناشی از
تصادف
مورد بحث قرار دادن
تک بعدی
تعیین جهت کردن، جهت گرفتن، قرار داشتن در جهت، معطوف بودن به
تعیین جهت کردن، جهت گرفتن، جهت گیری کردن
بازنگرانه
رونق، پیشرفت
طویل، فراخ، گشاده، مشروح، مفصل، شرح و بسط داده شده، منبسط، بسط یافته
مذکور، مزبور، نام برده، یادشده
به جان هم انداختن
جنگ طلب
منوط بودن، تعلق داشتن
متضرر شدن
تنهارهاشده، تنهاگذاشته شده، به حال خود واگذاشته شده
تنها رها کردن، به حال خود واگذاشتن
ساختاریافته
برای نمونه، به عنوان نمونه، مثلا، فی المثل، بر حسب مثال
نوساختار
بسط/توسعه/گسترش بیش از حد
تفکیک، انفکاک، تفریق جداکننده، تفکیک کننده
جداسازی، تفکیک، انفکاک، تفریق
ذکر، ارجاع، رجوع، مراجعه، عطف، اشاره
- محور a city - centric approach = رویکردی شهرمحور
محوری